منافع ملی و آسیب های مهدویت گرایی متوهمانه

سخنان سردار احمد وحیدی در مسجد منشور نگرانی از رفتار غیر عقلانی حکومت را افزایش داد. وی در این سخنرانی با اشاره به نزدیکی ظهور امام زمان گفت : « ما برای یک نبرد بزرگ آماده شده‌ایم. ما با داشتن سرمایه دفاع مقدس، ولایت و شهدا آماده نبرد بزرگی هستیم و البته این نبرد همیشه ادامه داشته است و از آنجا که در عصر ظهور هستیم این جنگ، از جنگ ‌های بسیار مهم است. برای این جنگ بزرگ همه امکانات را در اختیار داریم و آماده ایم»


اظهارات وی که کاملا جنبه مهدویت آخر الزمانی دارد مبتنی بر دیدگاهی تقدیر گرایانه است که گویی امام دوازدهم شیعیان بزودی بر روی زمین ظاهر می شود و معادلات دنیا بر اساس نیروی آسمانی تغییر پیدا می کند و جریان بیداری اسلامی قدرتی فراگیر در جهان می شود. وی به جنگ بزرگ اشاره دارد امری که با پیشگویی های نوستراداموس هم شباهت دارد. او پیشبینی کرده بود که فردی عرب از خاور میانه بر می خیزد و جنگی جهانی بین او و غرب رخ می دهد.
وحیدی به صراحت می گوید برای این جنگ بزرگ همه امکانات بزرگ ر ا در اختیار داریم.
در سالیان اخیر تصور غالب در عرصه عمومی ایران و ناظران خارجی چنین بوده است که حلقه یاران احمد نژاد مدعی فرا رسیدن عصر ظهور هستند و به عبارتی می گویند دوران ظهور صغری آغاز شده است.
اما شواهد و گمانه های جدی مشابه سخنان وحیدی وجود دارد که اعتقاد به ظهور قریب الوقوع امام زمان فراتر از نزدیکان احمدی نژاد و پاره ای از جریانات افراطی و خرافاتی حکومتی است که می پندارند در گرفتن جنگی بین صهیونیست ها و شیعه ها پیش نیاز پایان دوران غیبت امام عصر است.
در واقع رصد شناسی مواضع رهبری نشان می دهد که موعود گرایی هزاره گرا در اصل مورد توجه سید علی خامنه ای است. فرضیه قابل تاملی را می توان در نظر گرفت که او بمانند دیگر مسائل ترجیح داده است تا این مبحث ابتدا توسط نزدیکانش مطرح گردد و پس از جا افتادن و دور شدن ترکش ها خود وارد صحنه شود. از اینرو دعاوی مهدویت گرایانه احمدی نژاد با توجه به رابطه خاص وی با رهبری در ابتدای دوران ریاست جمهوری ، در چارچوب سیاست های دستگاه ولایت فقیه قابل تحلیل است . بخصوص که رهبری هیچگاه اعتراض جدی به این مسائل نکرد. اما پس از مدتی حلقه یاران احمدی نژاد مسیر را تغییر داده وبا حذف ولی فقیه در اندیشه ارتباط مستقیم و استفاده مستقل از مهدویت گرایی بر آمدند.
سردار وحیدی از چهره های نزدیک و وفادار به رهبری است. در سخنان وی مفهومی وجود دارد که می توان آن را رمزی دانست که جهت گیری این سخنان مورد حمایت خامنه ای نیز است و در اصل ذهنیت تصمیم گیران اصلی نظام در مواجهه با غرب را متبلور می سازد. او صریحا غرب ” جاهلیت مدرن ” را معرفی می کند. این مفهوم نخستین بار توسط سید قطب بکار برده شد. سید علی خامنه ای با ترجمه آثار سید قطب این مفهوم را وارد فضای مذهبی و سیاسی ایران کرد و بار ها نیز در سخنانش به غرب این صفت را نسبت داده است .
در صورتی که این سخنان جنبه فریکاری و شعاری نداشته باشد آنگاه بین این سخنان و به خطر افتادن منافع ملی ایران ارتباط مستقیمی وجود دارد. اگر حتی اعتقادی محدود پشت سر این ادعا ها وجود داشته باشد ،آنوقت درجه رفتار غیر عقلانی و توسل به تخیلات موهوم حکومت افزایش زیادی پیدا خواهد کرد.
به عبارت دیگر اگر حکومت در محاسباتش روی برخورداری از حمایت غیبی و ظهور امام زمان حساب کرده باشد ، با بی پروایی بیشتری به مقابله با غرب خواهد پرداخت و در نتیجه بحران هسته ای به سمت رویارویی نظامی اجتناب ناپذیر می رود.
بررسی مواضع حاکمیت و بی اعتنایی آنها به وخامت روز افزون کشور در تمامی عرصه ها این تصور را قوت می بخشد که معیار های عقلانی و محاسبات عینی و توجه به موازنه قوا در تصمیم گیری حکومت جایی ندارد و آنها معادلات آسمانی و معنوی را مد نظر دارند! این تقدیر گرایی که مبتنی بر تصوری غلط از فرهنگ انتظار است و با برداشت های سنتی از شیعه نیز خوانایی ندارد ،این پتانسیل را دارد که کشور را به تباهی بکشاند.
بر طبق آموزه های سنتی مذهب شیعه ،ظهور امام زمان از قبل قابل شناسایی نیست و همچنین بنا به آخرین نامه منسوب به امام زمان به علی بن محمد سمری ادعای رویت امام زمان و رابطه با او کذب است. اکثر علماء بزرگ شیعه نیز هیچگاه مدعی شناسایی زمان ظهور نشدند. همچنین در رفتار و مدیریت جامعه جایگاهی برای استمداد و یاری گرفتن از امام زمان به شکل مستقیم و در امور اداره کشور قائل نبودند.
در میان معاصرین نقل قول های تایید نشده ای از آیت الله بهجت در این خصوص وجود دارد . بر این اساس هم رهبری رابطه نزدیکی با وی برقرار کرده بود. البته برخی از مدعی هستند که روابط آیت الله بهجت در اوخر عمرش با خامنه ای سرد شده بوده و از ملاقات با وی طفره می رفته است. به دلیل نبود مستندات قابل اتکاء و همچنین فضای پلیسی در کشور راست آزمایی این ادعا ها دشوار است.
تکیه بر مهدویت گرایی هزاره گرا که نوعی خرافه گرایی بر مبنای حساب کردن بر روی امور موهوم را تداعی می کند ،خطر جدی برای منافع کشور دارد. این نگرش ضمن اینکه روحیه جنگ طلبانه اصحاب قدرت را نشان می دهد مساعد کننده جنگ نیز خواهد بود. این تصور خیال بافانه قدرت تشخیص درست مسائل را از بین می برد و فضا را به جای ارزیابی دقیق و عقلانی موازنه قوا به سمت رجزخوانی می برد. نتیجه این زجر خوانی های دهن پر کن و بی پشتوانه به باد رفتن بنیه نظامی و دفاعی و ساختار اقتصادی کشور خواهد بود.
ایران یک بار در طول تاریخ معاصر از این نوع نگرش به مهدویت آسیب جدی دید. قرارداد ننگین ترکمن چای بر بستر همین خوشبینی ساده اندیشانه و متوهمانه شکل گرفت. عباس میرزا پس از شکست در دور اول جنگ با روس تزاری متوجه واقعیت های عدم توانایی ایران در شکست همسایه مقتدر شمالی شده بود وزیر بار جنگ دوم نمی رفت. فتحعلی شاه نیز مردد بود. با اصرار مراجع وقت و بخصوص سید علی مجاهد زعیم جهان تشیع در آن زمان که مورد احترام زیاد جامعه ایران بود ، خاقان مغفور راضی به جنگ شد. سید مجاهد شخصا به فتحعلی شاه بشارت داد که امام زمان فرماندهی عساکر اسلام را بر عهده دارد و پیروزی لشگر اسلام پناه ایران بر کفار روس قطعی است.
پس از شکست فجیع که از قبل کاملا قابل پیشبینی بود ، فتحعلی شاه به شکایت از وی پرسید پس مژده ظفر امام زمان چی شد و او در پاسخ گفت :« پیروزی در پیش بود اما بی اعتقادی عباس میرزا کار دستمان داد و نظر امام زمان برگشت»
اما سید مجاهد خود فهمید چه خبط بزرگی کرده بود و از شدت اندوه و ناراحتی مدتی نگذشت که چشم بر دنیا بست. حال این نگرانی وجود دارد که خطایی مشابه پس از ۱۸۵ سال این بار توسط سید علی خامنه ای در مواجهه با بحران هسته ای صورت بگیرد و کشور ایران دستخوش لطمات جبران ناپذیر دیگری گردد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.