آیت الله بهشتی و تحکیم استبداد دینی (بخش پانزدهم)

یکی دیگر از عواملی که آیت الله بهشتی را در جایگاه دفاع از حکومت دینی اقتدار گرایانه و استبداد مذهبی می نشاند ، تصور و قرائت وی از شکل حکمرانی است. طبق اسناد منتشر شده او مدافع تشکیل حکومت اسلامی در پیش از انقلاب بود و پس از انقلاب نیز به شهادت اظهارات خودش هم و غم اصلی وی نگاهداری از خط اسلامی اصیل انقلاب بود.


مسئله حکومت اسلامی در ماه های آخر حکومت شاه به جمهوری اسلامی بدل شد. اکثر اعضاء شورای انقلاب و مسئولین جمهوری اسلامی پیرو آیت الله خمینی در رفراندوم فروردین ۱۳۵۸ مدافع گزینه جمهوری اسلامی بودند. آیت الله بهشتی موضعگیری علنی در دفاع از گزینه دیگر و یا ضرورت طرح چند گزینه و از جمله جمهوری دموکراتیک اسلامی نداشت. تنها مهندس بازرگان مدعی است که سیستم حکومتی جمهوری دموکراتیک اسلامی را نخستین بار بهشتی مطرح کرد. ادعایی که حامیان بهشتی و از جمله مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی بشدت رد می کنند.
در مجموع با توجه به مواضع سیاسی بهشتی و مستندات موجود او را باید مدافع نوع حکمرانی جمهوری اسلامی دانست و یا دستکم وی مخالفتی با این سیستم نداشته است. اساسا در ادبیات بهشتی پس از انقلاب ، دموکراسی جایی ندارد . او عمدتا با انتساب دموکراسی به نظام سرمایه داری غرب جهت گیری منفی نسبت به آن داشت. دغدغه اوتشکیل حکومت دینی بود که احکام اسلام ناب در آن جریان یابد. تشکیل حکومت و تصمیم گیری های اجتماعی بر اساس انتخاب اکثریت مردم مستقلا در آراء سیاسی وی دیده نمی شود.
مخالفان بهشتی و به طور مشخص دکتر ابراهیم یزدی و دکتر ابوالحسن بنی صدر مدعی هستند که بهشتی مفهوم دیکتاتوری صلحا که معادل مذهبی دیکتاتوری پرولتاریا است را به عنوان راهنمای سیاسی خود برگزیده بود. در مقابل عباس سلیمی نمین می گوید بهشتی هیچگاه این مفهوم را بکار نبرده است. جستجو در کلام و سخنان منتشر شده علنی بهشتی نکته ای دال بر طرح صریح دیکتاتوری صلحاء را نشان نمی دهد .
اما مفهوم و معنای دیکتاتوری صلحا در آراء وی وجود دارد اگر چه آن را به شکل صریح بکار نبرده است. از دید وی صالحان و حزب انقلابی با بینش اصیل اسلامی باید مردم را هدایت کنند و نقش سرپرست آنها را داشته باشند. او مردم را دارای قدرت تشخیص مستقل نمی پندارد و انتخاب مردم به ماهو مردم را نیز نمی پذیرد. بنا به اظهارات وی احکام اسلامی به صورت پیشینی و خارج از حیطه انتخاب مردم باید در نظام قانونی کشور حاکم باشند وافکار عمومی حقی برای پذیرش و یا رد آنها را ندارد.
او خود و جریان سیاسی متبوعش را پاسدار اصالت انقلاب می دانست و از این رو خود را در جایگاه ناظر و امر و نهی کردن بر افکار عمومی و گروه های سیاسی قرار می داد و نوعی پدر سالاری سیاسی را ترویج می کرد.
حمله دکتر بهشتی به حسن نزیه و محکومیت سخنرانی وی در کانون وکلا در سال ۱۳۵۸ در این خصوص روشنگر است. حسن نزیه در اآ سخنرانی معروف که نقطه آغاز برخورد با وی پس از انقلاب شد ، گفت : « اگر ما فکر می کنیم تمامی مسائل سیاسی ، قضائی و اقتصادی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم آیات عظام هم میدانند این امر در شرایط حاضر نه مقدور است و نه ممکن و نه مفید »
چند روز بعد بهشتی طی حمله شدید اللحنی خواستار محاکمه قضائی وی شد و اظهار داشت :« من در این مجمع از شما خواهران و برادران تحصیل کرده کشور … که مجموعه ای درست و تمام عیار از تحصیل کرده های مبارز معمم و غیر معمم هستید این سئوال را می کنم فردی فرد و یا گروهی که این دید را در رابطه انقلاب ما با اسلام دارد ، آیا نسبت به انقلاب پیروزمند ما در این مقطع اخیر خودی است یا بیگانه؟ ( حاضرین سه بار می گویند بیگانه)
بنده نمی گویم آقا شما حق نداری حرفت را بزنی ملاحظه کنید ما نه استبداد داریم و نه خفقان داریم در کشور و نه چیزی شبیه آن ولی حق داریم که این مطلب را صاف و پوست کنده بیان کنیم که افراد و گروه ها هر چند مبارزاتی داشته اند، هر چند زندان ها رفته باشند، هر چند تلاش های با سابقه سی و چهل ساله داشته باشند ، می توانیم این سئوال را مطرح کنیم این افراد و گروه ها رابطه شان امروز با انقلاب اسلامی ملت ما و رهبری ما چیست؟ می خواهیم این را روشن کنیم . حق نداریم؟… »(۱۱۶)
سپس وی در اعتراض به چرایی انتصاب حسن نزیه به ریاست شرکت نفت می گوید:« … ما با این واگذاری ها از روز اول هم موافق نبوده ایم ما می دانستیم کسانی که تا پنج ماه قبل می توانستند انتخابات آزاد بختیار را کلید حل مشکلات کشور قرار بدهند اینها اگر بیایند حتی دراین پست های اقتصادی قرار بگیرند آن وقت روزی شروع می کنند برای انقلاب ما دلسوزی های چنین کردن، امروز روی سخن من با ملت انقلابی ایران است. اعلام می کنم ملت عزیز انقلابی مسلمان ما هوشیار باش افراد و گرو ههایی با دیدهای خودشان که به هر حال قابل قبول من و تو نیست مورد قبول ماها نیست ،بدلیل اینکه زندان بوده اند، بدلیل اینکه در مبارزات ده ها سال است شرکت داشته اند ،به دلیل اینکه با مرحوم دکتر مصدق پیوند و رابطه و دیدار داشته اند . اینها نغمه هایی را آغاز کرده اند که این نغمه ها برای انقلاب ما ، انقلاب تو و جهت اسلامی انقلاب تو خطرناک است . آگاه و هوشیار و مصمم باش که میدان را برای گسترش این نغمه ها باز نگذاری. نظر و تصمیمت را به هر صورت که می توانی در برابر این نعمه ها نشان بده. تلگراف ها شروع شده تا بخواهند به خورد تو بدهند که این رهنمود های عالیقدر برای پیروزی انقلاب تو گرانبها است. اگر تو براستی این گونه سخنان را که می گوید اسلام نمی تواند راه حل مشکلات سیاسی و اقتصادی و قضائی تو باشد اگر تو این را به عنوان یک رهنمود گرانبها قبول داری تو هم تلگراف بفرست و اگر قبول نداری از همین فردا مثل روز های انقلاب به کوچه و خیابان بیا و با شعار هایت و تظاهرات هایت و با هر وسیله سالم که داری نشان بده که این رهنمود ها را برایش پشیزی قائل نیستی .
این آقایان یادشان رفته است که ما در پنج ماه قبل با شما ملت عزیز راهپیمایی های ملیونی در سرتاسر کشور داشتیم باید به یاد شان بیاورید. من فعلا نمی خواهم بگویم اینها خائند یا نه. باید این افراد محاکمه بشوند تا معلوم شود با چه انگیزه ای می گویند اسلام نمی تواند راه حل باشد؟ اگر صرفا یک اظهار نظر است . اظهار نظر آزاد است. تو این مملکت کسانی هستند که می گویند اصلا خدا نیست و ما هم متعرض آنها نیستیم ولی اگر بیش از اظهار نظر باشد اگر بخواهد مسئله آغاز یک توطئه باشد هشدار باش می دهیم ما با همان آمادگی که در طول انقلاب برای شهادت افتخار آمیز در راه خدا داشتیم در برابر این توطئه ها با همان روحیه و حتی گرم تر ، داغ تر،صمییمی تر و مصمم تر آماده هستیم.
شما خیال کردید با با یک کنگره چند صد نفره با عنوان دهن پر کن حقوق دان ها و وکلای دادگستری می توانید جامعه انقلابی ما را مرعوب کنی. شما خیال کردید که که حقوق دان در این مملکت منحصر به این چند صد نفری است که آنجا گرد آمده اند. شما فکر کرده اید که اندیشمندان کشور منحصر در این گروه های محدود هستند. مبادا مبادا کنگره های شما نسخه دوم کنگره های اندیشمندان شاهنشاهی باشد و نگران آن هستم که اگر پرونده این گرد آمدگان را یک به یک بررسی کنیم در میان آنها و صفوف آنها نام این اندیشمندان را هم مکرر بیابیم. البته رسیدگی خواهیم کرد. ملت عزیز و مسلمان ایران بپا خیز و بار دیگر بیعتت را با رهبر عالیقدر اسلامی ات تجدید کن که در هر گذر انقلابی گاهی نیاز داری به تجدید این پیوند و پیمان تا دشمنان و خائنان و روشنفکرهائی که نه دشمند و نه خائن اما جداست راه آنها از راه انقلاب بدانند که انقلاب اسلامی تو به متولیانی این چنین نیاز ندارد. »(۱۱۷)
سپس او ابتدا از مردم برای راهپیمایی دعوت می کند سپس می گوید باید منتظر نظر امام ماند. اما در نهایت این راهپیمایی همزمان با اولین مراسم بزرگداشت۱۵ خرداد بعد از انقلاب برگزار شد. همچنین چندی بعد انجمن اسلامی شرکت نفت که ارتباط نزدیکی با حزب جمهوری اسلامی داشت شروع به جو سازی و حمله به حسن نزیه کرد و همزمان اتهامات سنگین مالی به وی زده شد. تهدید ها وتحصن عوامل نزدیک به حزب الله وقت و مدافعان حزب جمهوری اسلامی باعث گشت وی در محیط کارش حاضر نشود و پس از احضار به دادگستری مخفی گشته و کشور را پس از چند ماه ترک نماید.
این اظهارات به خوبی نگرش بهشتی را روشن می سازد. او حق داشت سخنان نزیه ر ا نقد کرده و محکوم کند و همچنین خواستار اعلام موضع جامعه شود ویا حزب متبوعش تظاهراتی در رد نظرات نزیه برگزار کند. اما حق نداشت او را که نظری مخالف داشت به خیانت و توطئه محکوم کند و او را از قطار انقلاب پیاده کند. مردم این حق ر ا داشتند تا بین دیدگاه های آنان انتخاب کنند. ولی او به جای مراجعه به داوری افکار عمومی ، با تحریک اقشار مذهبی و تحریف سخنان نزیه در صدد پرونده سازی و حذف نزیه و تفکر همسو با او در آمد.
او صریحا در سخنانش از موضع انقلاب به تهدید حسن نزیه و اعضاء کانون وکلا پرداخت. دکتر بهشتی انقلاب را انقلاب ما می نامد یعنی انقلاب را متعلق به بخش محدود اعضاء حزب جمهوری اسلامی که در جلسه حاضر بودند می داند.
طبیعی است چنین نگرشی حتی اگر دیکتاتوری صلحا را به زبان نیاورده باشد عملا آن را دنبال می کرده و خود را در جایگاه قیم و متولی انقلاب مردم قرار داده و بینش خاص خود از اسلام را در فراسوی انتخاب مردم به پیشانی جامعه و نظام سیاسی جدید الصاق کرده است. او قرائت خودش از حکومت اسلامی و نظم جدید سیاسی را خارج از انتخاب مردم وگزینش بین دیدگاه های رقیب تجویز می کند .
باید توجه داشت که حسن نزیه از بینانگزاران نهضت آزادی و در ابتدای انقلاب عضو حزب جمهوری خلق مسلمان ( نزدیک به آیت الله شریعتمداری) و فردی مسلمان و معتقد بود. مواجه بهشتی با وی مواجهه فردی مسلمان با فردی لائیک نبود بلکه دو نوع نگرش اسلام گرایی فقیهانه و سیاست پیشگی مسلمان را بازتاب می داد.
همچنین عبارات توهین آمیز و تحقیر کننده وی در خصوص کانون وکلا نشان دهنده دیدگاهش به نهاد های مدنی است. در واقع این نگرش سنگ بنای بی اعتنایی جمهوری اسلامی به نهاد های مدنی ، حرفه ای و صنفی مستقل را پایه گذارد.
کانون وکلا نهاد نماینده جامعه وکلاء بود و اظهارات بهشتی در اصل دهن کجی به جامعه حقوق دان ها و وکلاء کل کشور بود. ولی برای وی هیچ نهادی تا زمانی که مقید به بینش اسلامی مد نظر او نباشد ،ارزشی نداشت. او بر همین مبنا حزب جمهوری اسلامی و نظام سیاسی را هدایت کرد تا تمامی ارکان سیاسی و جامعه مدنی را در اختیار بگیرند . توجیه وی این بود که انقلاب نیاز به نیرو ی متعهد به بینش اصیل اسلامی دارد و تمامی نهادها در نظام جدید باید در خدمت متعهدین باشد نه متخصصین. یعنی گلو گاه های تصمیم گیری کشور باید در خدمت آنها باشد و جریانات مخالف اگر مخالف تشان موثر نباشد تحمل می شوند و اگر نه باید تعطیل گردند.
بر این مبنا هیچ سطحی از مخالفت موثر که به زعم بهشتی مخالفت با اسلام و انقلاب ملت تفسیر می شد و در واقع مخالفت با وی و جریان سیاسی موسوم به خط امام بود ، در نظام سیاسی بعد از انقلاب قابل پذیرش نبود.
غلط نیست اگر بهشتی را تئوریسین و بنیانگزار اصول راهنمای ماشین سرکوب پس از انقلاب بدانیم. در واقع اصول و پایه های نظری برخورد های سرکوب کننده و انقباضی در طول سه دهه گذشته متکی بر میراث سیاسی بهشتی است.
منابع :
۱۱۶- روزنامه جمهوری اسلامی مورخ ۱۰ خرداد ۱۳۵۸، ص ۳
۱۱۷- پیشین

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.