چشم انداز نا روشن سوریه

سوریه وضعیت بغرنجی پیدا کرده است. اگرچه قدرت حکومت در مقایسه با گذشته رو به نقصان می رود اما چشم انداز آینده این کشور روشن نیست و نقاط خاکستری و نا معلوم متعددی به چشم می خورد . در حالی بیست ماه از جنبش اعتراضی سوریه می گذرد که تعداد افراد جان باخته مطابق آمار انجمن سوری دیده بانی حقوق بشر سوریه که یک سازمان اطلاع رسانی مستقر در لندن است ، از مرز ۳۶ هزار نفر گذشته است. بی تردید این رقم تکان دهنده یکی از سیاه ترین دوران قرن بیست و یکم است. ۲۵۶۶۷ نفر از کشته شدگان فوق به مخالفین مسلح و شهروندان غیر نظامی سوریه تعلق دارند. تعداد تلفات انسانی ارتش و نظامیان هوادار حکومت بشار اسد ۹۰۴۴ نفر و تعداد پرسنل جدا شده از ارتش و پیوسته به صفوف مخالفین مسلح نیز ۱۲۹۶ نفر است.(۱)


دولت سوریه پس از نا امید شدن از شکست مخالفین و تصرف نقاط آنان توسط نیروی زمینی به بمباران هوایی گسترده روی آورده و این مساله باعث افزایش شمار قربانیان شده است. بنا به آمار های مختلف از ماه سپتامبر به این سو به طور متوسط روزانه بین ۱۱۰ تا ۱۶۵ نفر جان باخته اند.
علی رغم حملات سنگین و بی رحمانه حکومت و تشتت در بین نیرو های معترض ، اما مخالفین مسلح توانسته اند پیشروی کرده و مواضع خود شان را تثبیت سازند. در حال حاضر حکومت بشار اسد در چهار جبهه حومه دمشق ، حلب، حما و ایدلب در غلبه بر با مخالفین مسلح ناکام مانده و موقعیتش هر دم ضعیف تر می گردد.
پس از شکست طرح آتش بس اخضر براهیمی نماینده ویژه سازمان ملل و اتحادیه عرب در ایام عید قربان حکومت سوریه بر شدت حملات افزوده است. هدف از این حملات گسترش جو ارعاب و وحشت و خسته کردن مردم عادی است. همچنین نوعی خشم و عصبیت از ایستادگی بخشی از مخالفین بر نبرد مسلحانه را به نمایش می گذارد. در عین حال تشدید حملات هوایی در جنگی نابرابر ضعف حکومت اسد را آشکار می سازد.
طرح آتش بس موقت براهیمی از ابتدا نیز معلوم بود با موفقیت مواجه نمی شود. هر دو طرف منازعه یکدیگر را متهم می کنند که تعهدات را نقض کرده است. اما در واقع در هر دو سوی میدان اصول آتش بس مراعات نگشت. حکومت بشار اسد بمانند دفعات گذشته در اندیشه بهره جستن از فرصت صلح برای محکم کردن موقعیت خود و خاموش کردن اعتراضات استفاده نماید و اعتقادی به پذیرش صلح در شکل واقعی خود ندارد. بنابراین به محض اینکه مخالفین مسالمت جو بعد از نماز جمعه راهپیمایی کردند ، نیرو های انتظامی به سمت آنها شلیک کردند. در بین مخالفین نیز گروه های افراطی هستند که حیات خود را در تداوم مبارزه مسلحانه می بینند. به عنوان مثال گروه الانصار که یک گروه سلفی است از ابتدا گفت آتش بس را قبول نمی کند از سویی دیگر برخی نیز هستند که دیگر نه امیدی به نهاد های بین المللی دارند و نه اعتمادی به حکومت اسد.
اما بستر اصلی ناکامی طرح آتش بس موقت به ماهیت و فرایند درگیری ۲۰ ماهه سوریه بر می گردد. رویارویی به جایی رسیده است که دیگر جایی برای راه حل های بینابین وجود ندارد. مقصر اصلی حکومت بشار اسد است که با خودداری از انعطاف و آماده شدن برای ترک قدرت و انتقال قدرت به بخش میانه رو و رفورمیست حکومت و کشتار گسترده و بی رحمانه فضا را ناگزیر به سمت تقابل نظامی برد. از طرف دیگر سازمان ملل در خصوص سوریه قفل شده است و فاقد امکانات و اهرم های عملی برای بن بست شکنی است. در اصل اقتداری پشت سر نمایندگان سازمان ملل وجود ندارد. به صورت کلی راهکار های سیاسی کارایی شان را در بحران سوریه از دست داده اند و فقط می توانند بستر هایی برای روشن شدن فضا پس از تعیین تکلیف حوادث کنونی باشند.
چالش هایی که سوریه با ان روبرو است را می توان در محور های زیر دسته بندی نمود:
افزایش واگرایی در بین گروه های مسلح مخالف
اکنون بیش از شش ماه است که برخورد نظامی به رویکرد غالب رویارویی مدافعان و مخالفان حکومت بشار اسد بدل شده است. در ابتدا ارتش آزاد سوریه به عنوان چتری برای فعالیت گروه های مسلح که عمدتا از نیرو های ریزشی ارتش سوریه بودند، مقاومت نظامی را شروع کرد. اما به تدریج گروه های دیگر نیز پیوستند. جهاد گرایان اسلامی و القاعده و سلفی ها نیز به این کرازرا پیوستند تا بر اساس انگیز ه های مذهبی جبهه مبارزه با کفر جهانی را گسترش بدهند. تعداد این گروه ها و افراد شان کم بود و به همین دلیل نگرانی چندانی در بین مخالفین سوری بر نیانگیخت. اما به تدریج هم بر تعداد گروه های میلیشا افزوده شد و هم به جای همگرایی ، روند انشعاب و فعالیت جداگانه شدت گرفت. در حال حاضر کار به جایی رسیده است که ارتش آزاد سوریه هم دچار انشعاب شده و تعداد زیادی از گروه های کوچک نظامی وجود دارد که هر کدام با کمتر از صد تا دویست عضو، بریگاردی را تشکیل داده اند وبه مبارزه با ارتش سوریه مشغول هستند. در ماه های اخیر فعالیت و نفوذ گروه های جهادی و بنیاد گرای اسلامی افزایش پیدا کرده است. آنها عمدتا از ارتکاب روش های تروریستی و ناقض حقوق بشری در مواجهه با نیرو های حکومت سوریه ندارند. سازمان ملل به صراحت برخی از آنها را به انجام جنایت جنگی متهم کرد. شورای ملی سوریه نیز به صراحت خواهان محکومیت افدام های مغایر با حقوق بشر برخی از مخالفین مسلح گشت.
اما فعالیت لجام گسبخته گروه های مختلف و رو به تزاید نظامی نوعی هرج و مرج را به وجود آورده است و به وجهه انقلاب سوریه لطمه می زند. در این حالت ریسک اقدامات خود سرانه و مبتنی بر انتقام گیری های شخصی و همچنین دعوا های فرقه ای افرایش زیادی پیدا کرده است. البته حجم تخلفات و جنایت های جنگی برخی از نیرو های مخالف مسلح اصلا در ابعاد جنایت های حکومت بشار اسد نیست. اما خود مشکلی اساسی است. انفجار دومین بمب در زینبیه دمشق و هدف قرار دادن شهروندان عادی شیعیان و علویان نگرانی از وخامت درگیری های فرقه ای را شدت بخشیده است.
برخی از نیرو های مخالف و دموکراسی خواه موضعگیری تندی نسبت به گروه های جهادی فعال در سوریه دارند. از دید آنها فعالیت این گروه ها وضعیت بدی را در سوریه ایجاد می کند. برخی کشور های خارجی چون روسیه از ابتدا نسبت به این مساله هشدار می داند. اخیرا آمریکا نیز نگرانی مشابهی را ابراز می کند. اما واقعیت پیچیده تر از این مساله است. درصد کم نیرو های جهادی و همچنین ویژگی های خاص مردم سوریه که در آن دیدگاه های اسلام گرایانه مبتنی بر جباریت سیاسی و بنیاد گرایی مذهبی وزن اجتماعی بالا ندارد ، باعث شده تا بخشی از مخالفین به صورت تاکتیکی و ابزار انگارانه نگاه مثبتی به استفاده از آنها داشته باشد. همچنین کسانی که نزدیکان شان کشته شدند از منظر انتقام گیری این گروه ها را مفید تر از دیگر نیروهایی می دانند که راه حل سریعی برای خاموش شدن آتش خشم آنان ارائه نمی دهند. برخی از مردم سوریه می گویند این افراد برای دفاع از ما می جنگند و دارند از ما محافظت می کنند وقتی دنیا و آمریکا برای ما کاری انجام نمی دهد چرا مانع شویم آنها جلوی جنایت های بشار اسد را بگیرند. از زاویه ای دیگر جمعی اخراج این گروه ها را که میهمان مردم سوریه هستند را عملی غیر اخلاقی می دانند.
هستند کسانی در سوریه که معتقدند ایجاد حساسیت نسبت به تحرکات القاعده و مسلمانان افراطی اغراق است و به نوعی ریشه در اسلام هراسی دارد. (۲)
اما در مجموع رشد فعالیت گروه های اسلامی جهاد گرا که خشن ترین آنها گروه الانصار ، بریگارد الشمال فاروق و باب الاحرار هستند مشکلات سوریه را بیشتر می کند. هم از زاویه اقدامات مغایر با حقوق بشری و ارتکاب اشکال نا موجه خشونت و هم دور شدن “سوریه بعد از بشار اسد “از دموکراسی مشکل ساز است.
همچنین اگر رویارویی مسلحانه با حکومت سوریه نظم و قاعده ای پیدا نکند و نتواند به هرج و مرج کنونی خاتمه بدهد آنگاه حمایت مردمی در سوریه را از دست خواهد داد و شکاف آن با نیرو های دموکراسی خواه افزایش خواهد یافت. همچنین گسترش اختلافات و رشد اقدامات خود سرانه باعث تضعیف کلی حرکت می شود.

برخورد یکسویه دولت های خارجی و جنگ قدرت
جنبش اعتراضی سوریه از ابتدا بعدی منطقه ای و بین المللی پیدا کرد. اما نقش کشور های خارجی یکسان نبوده و نیست. برخی از اقدامات آنها مفید بوده و در عین حال برخی دیگر از عملکرد شان و بخصوص جنگ قدرت بین طرفین متخاصم به موقعیت مخالفین در سوریه ضربه زده است. مخرب ترین نقش را تا کنون روسیه و جمهوری اسلامی ایران ایفا کرده اند که به طور علنی از حکومت بشار اسد حمایت کرده و چشم بر جنایات این حکومت بسته اند. در سیاست روسیه و ایران در برابر سوریه هیچ ملاحظه انسانی مشاهده نمی شود.
اما چین نیز در ابتدا موضعی مشابه روسیه داشت ولی به نظر می رسد سیاست چین در حال تغییر است و دیگر اصراری بر حفظ بشار اسد در حکومت ندارد و پذیرای انتقال مرحله ای و تدریجی قدرت به مخالفین است.
عربستان ، قطر و دیگر کشور های عربی همسو حمایت موثری از مخالفین داشتند. اما آنها بیشتر به مسائل سیاسی مورد علاقه خود شان از جمله برتری بخشیدن به موقعیت سنی ها ،رقابت با ایران بها می دهند. همچنین حساسیت خاصی نسبت به گسترش فعالیت سلفی های افراطی ندارند.
برخی از مخالفین شکایت دارند که کشور های حامی در منطقه از جمله ترکیه ، عربستان خواهان دنباله روی نیرو های سوری هستند. در واقع آنها می کوشند از طریق حمایت ها جای پایی برای خود در سوریه فردا درست کنند و جریان های خاصی را تقویت نمایند.
ترکیه آشکارا موضعش را نسبت به آغاز فاجعه انسانی در سوریه تعدیل کرده است و در حال حاضر ضمن پشتیبانی سیاسی و تدارکاتی از مخالفین بر کناره گیری بشار اسد از قدرت تاکید دارد. اما دیگر به دنبال ایجاد منطقه پرواز ممنوع و یا محوطه حفاظت شده در سوریه نیست و این کار را بر عهده شورای امنیت می گذارد.
اما فرانسه به عنوان مهمترین حامی مخالفین سوری چه در دوره ریاست جمهوری سارکوزی و چه اولاند موضع تقریبا یکسانی را داشته و سعی کرده است بین اپوزیسیون سوری وحدت ایجاد کند. آمریکا نیز موضع مشابهی داشته و همچنین در زمینه تهیه سلاح های سبک و کمک های غیر مستقیم فعال بوده است. اگرچه اصل حمایت غرب از جنبش ضد استبدادی در سوریه امر مثبتی بوده است. اما شیوه آنها و بخصوص رویکرد اخیر دولت اوباما در تعیین تکلیف برای مخالفین سوری و تعیین شروط برای اینکه کدام اپوزیسیون مشروع است دخالت در امور داخلی سوریه است.
مقامات آمریکا به صراحت اعلام کرده اند نیرو های مخالف سوری اگر طرح مشخصی را قبول نکنند دیگر حمایت امریکا را نخواهند داشت. این مساله نوعی دیکته کردن است. مخالفین سوری جلساتی را با هیلاری کلینتون داشته اند و از جمله گروه دوستداران سوریه چندین نشست داشته اند. شورای ملی سوریه منتقد برخورد امریکا بوده و ان را نا امید کننده ارزیابی کرده اند.
این برخورد ها تبعات منفی دارد و در چارچوب حمایت نمی گنجد. غرب اگر بخواهد در زمینه شکل گیری ائتلاف بزرگ مخالفین دخالت کند و نقش یک کنشگر را داشته باشد و بالتبع به نفع جریان هایی و به ضرر گروه هایی دیگر نقش آفرینی نماید آن گاه مشکلات بزرگ تری برای آینده سوریه ایجاد می شود و استقلال جنبش اعتراضی سوریه زیر سئوال می رود.
صرفنظر از اینکه شورای ملی سوریه گروه مناسب برای رهبری جنبش اعتراضی باشد یا نه اما پاسخ آنها به اظهارات منفی هیلاری کلینتون حقیقتی را به نمایش گذارد که موضعگیری وی نقض استقلال جنبش اعتراضی سوریه است.
موفقیت جنبش ضد استبدادی در سوریه نیازمند بازنگری در نوع برخورد دولت های خارجی حامی است. رعایت مرز های بین حمایت و عاملیت و دخالت در این راستا ضروری است.
البته بخش هایی از مخالفین خواهان حمایت های جدی تر و عملی تر دول خارجی و بخصوص دولت امریکا هستند. آمریکا علاوه بر کسانی که به طور اصولی با حضور این کشور در معادلات سوریه مخالف هستند،
از شورای امنیت سازمان ملل با توجه به موضع انعطاف ناپذیر سوریه هیچ انتظاری در خصوص واکنش مناسب نمی توان داشت و این شورا در وضعیت بن بست به سر می برد.

پراکندگی مخالفین
یکی از معضلاتی که جنبش اعتراضی سوریه از ابتدا با آن دست به گریبان بوده، تشتت در بین صفوف مخالفین است. این مشکل اخیرا تشدید شده است. اجماع بین مخالفین وجود ندارد. شرایط خاص سوریه و درگیر بودن جمع زیادی در جنگ و مبارزه مسلحانه در داخل سوریه باعث شده است تا صلاحیت گروه های خارج از کشور برای رهبری جنبش زیر سئوال برود. البته شورای ملی سوریه نیز عملکرد ضعیفی داشت و نتوانست تصمیم های درست و تعیین کننده بگیرد و اکثر اجلاس های این نهاد بدون نتیجه مشخصی پایان یافت. حال مخالفین ابتدا در امان پایتخت اردن جمع شدند و سپس قرار است در کنفرانس قطر ترکیب جدید رهبری را مشخص نمایند. بعید به نظر می رسد مشکل پراکندگی و اختلافات گسترده در بین مخالفین به زودی بر طرف بشود.
در حال حاضر امید زیادی به طرح ریاض سیف وجود دارد تا ساختار جدیدی برای رهبری موثر پدید آورد. وی که عضو سابق پارلمان سوریه است و مدتی نیز در زندان بوده و از چهره ای برجسته حقوق بشری سوریه است از احترام زیادی در داخل و خارج سوریه برخوردار است.
تکیه به نیرو های داخل سوریه به عنوان بخش اصلی رهبری و مشارکت دادن همه گروه هایی که به سوریه متکثر و دموکراسی باور دارند می تواند مسیر رسیدن به ائتلاف فراگیر را کوتاه سازد. البته رهبری جدید باید بتواند سامانی به وضعیت نیرو های مسلح مخالف بدهد و در بین آنها اعتبار داشته باشد. جلوگیری از اقدامات ناقض حقوق بشر و همچنین تامین سلاح و غذای مخالفین نیز از امور کلیدی است.
تشدید درگیری های مرزی
حکومت بشار اسد از گسترش درگیری به مرز های لبنان و ترکیه منفعت دارد. بر هم خورن ثبات سیاسی در لبنان ، وضعیت منطقه را دستخوش نا آرامی می کند و این وضعیت فضا را برای گرفتن امتیاز توسط دولت سوریه و متحدینش مساعد می سازد. ترور وسام حسن که مخالف نفوذ سوریه در لبنان بود و در پی شناسایی شبکه نیرو هایی در سوریه بود که امکانات در اختیار حکومت بشار اسد در لبنان می گذاردند را در این راستا می توان تحلیل کرد. اما شرایط در لبنان بعد از ترور بگونه ای پیش رفت که وضعیت به هم نریخت اگر چه دولت نجیب میقاتی متزلزل شده است. اما بعید است طرفین درگیر در صحنه سیاسی لبنان به سمت رویارویی بروند. گسترش بی ثباتی و بحران به لبنان نیازمند اقدامات بیشتری است. در عین حال منافع ملی لبنان چون سدی در برابر این مساله عمل می کند.
ایجاد درگیری های مرزی و محدود با ترکیه روی حمایت این کشور از مخالفین تاثیر منفی می گذارد. از آنجاییکه ترکیه بنای جنگ با سوریه را ندارد لذا نا امن کردن مرزهایش باعث می شود مخالفین مسلح نتوانند از مسیر های ارتباطی ترکیه به نحو موثر استفاده کنند.
موفقیت جنبش اعتراضی سوریه نیازمند پاسخ مناسب به این چالش ها است امری که بسیار دشوار است. ابقاء رژیم اسد نه به خاطر قدرت آن بلکه به دلیل قوت این چالش ها است.

منابع:
۱- http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/syria/9645076/Syria-civil-war-kills-36000.html
۲- http://www.alaskadispatch.com/article/syria-support-jihadists-grows-us-backing-rebels-falls-short

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.