نفی کلیشه گرایی در رابطه دو حزب اصلی آمریکا و ایران

در عرصه سیاسی ایران چه حکومت و چه اپوزیسیون گرایشی مشاهده می گردد که تلاش دارد بین منافع ملی ایران و حد اکثر سازی مزایا و حداقل سازی آسیب ها با یکی از دو حزب اصلی آمریکا به صورت مطلق پیوند بر قرار نماید.
در این یادداشت کوشش می شود تا این کلیشه رد گردد که دموکرات ها و یا جمهوری خواه ها رویه ثابت و رفتار مشخصی در باره ایران داشته اند. دولت های ایرانی چه در زمان شاه و چه در دوره جمهوری اسلامی نیز معمولا به گرایش و دیدگاه های دو حزب سمپاتی نشان نداده و ارتباط ویژه نیز بر قرار نکرده اند.


رویکرد دولت های ایران دریافت امتیازات و یا کم کردن تنش بوده است و بیشتر بر اساس تصور خود از فضای سیاسی آمریکا که عمدتا نیز درست نبوده است ، موضع گیری کرده اند. برای آنها تفاوت در مرام و بینش دو حزب مهم نبوده است. این سخن اردشیر زاهدی قدرتمند ترین سفیر ایران آمریکا در زمان حکومت پهلوی دوم به خوبی واقعیت پیش گفته را روشن می سازد: «در زمان ترومن و بعد آیزنهاور، سپس جانسون، کندی، نیکسون و فورد، ما با احزاب آمریکا سر و کار نداشتیم، برایمان فرقی نمی‌کرد که رئیس‌جمهوری برگزیده دموکرات است یا جمهوری‌خواه. با دولتی به نام ایالات متحده آمریکا سر و کار داشتیم.» (۱)
اگرچه شاه بیشتر جمهوری خواهان را می پسندید اما این اعتقاد به خاطر مرام این حزب نبود بلکه در بین آنان متحدین و دوستانی برای خود یافته بود.
سی و پنج سال بعد رامین میهمانپرست سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی نیز در سخنانی مشابه می گوید: « جمهوری اسلامی ایران در ۳۳ سال گذشته روسای جمهور مختلف آمریکا از هر دو حزب را با اقدامات خصمانه مختلف آنها برعلیه منافع ملت خود تجربه کرده و معتقد است دیوار بی اعتمادی ملت ایران به دولت آمریکا فقط می تواند در پرتو احترام به اراده و حقوق ملت ایران و بازنگری اساسی و عملی در سیاست های نادرست گذشته دولت آمریکا کوتاه گردد و هر نوع ارزیابی از وعده تغییر ، صرفاً بر اساس سیاست عینی و عملکرد مقامات آمریکا صورت خواهد پذیرفت»(۲)
.
البته مقامات جمهوری اسلامی بیش از نظام سیاسی گذشته باور دارند انتخابات در آمریکا تزئینی است و صاحبان قدرت در آنجا سرمایه داران بزرگی هستند که تصمیمات شان را بر رئیس جمهور ها تحمیل می کنند. در این نظر که بخشی از اپوزیسیون ایرانی نیز در آن شریک است فرقی نمی کند چه کسی رئیس جمهورشود. از منظر آنان برونداد هر انتخابات تداوم حیات اراده خصمانه حکومتی تجاوز گر به ملت و کشور ایران است. البته بخش های دیگری از جامعه تصور متفاوتی دارند . آنها انتخابات را در گردش قدرت در آمریکا تاثیر گزار بشمار می آورند . اما سلایق و ذائقه متفاوت آنان بیش از آنکه متکی به شناخت درستی از ساختار تصمیم گیری حکومت امریکا و دیدگاه های دو حزب باشد ناشی از برخورد های ایدئولوژیک ، انتظارات از دولت امریکا ،آرزو ها و احساساتی است.

برقراری دو گانه سازش و برخورد محکم بین رئیس جمهور های دموکرات و جمهوری خواه و تمایز انها در این چارچوب با واقعیت سازگار نیست. دو حزب تحولات زیادی را پشت سر گذاشته اند. اما سمت گیری آنها در خصوص ایران بیشتر متاثر از دکترین امنیتی و منافع ملی آمریکا و شرایط جهانی بوده است.
سقوط دکتر مصدق در دوران آیزنهاور جمهوری خواه رخ داد. اصلاحات ارضی با فشار کندی دموکرات انجام شد. انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در دوره کارتر دموکرات بوقوع پیوست. عذر خواهی از کودتای ۲۸ مرداد در دوره کلینتون دموکرات به وقوع پیوست. اما فقط اوبامای دموکرات نبود که دست دوستی به سوی رهبران جمهوری اسلامی دراز کرد بلکه این کار پیشتر در دوره ریگان جمهوری خواه صورت گرفت که سفر مک فارلین به تهران ناکام ماند.
کلینتون دموکرات سازمان مجاهدین خلق را در لیست ترور قرار داد و اوبامای دموکرات از لیست بیرون آورد.
با این نگاه در مجموع دوره ریاست جمهوری دموکرات ها بیشتر به نفع جنبش دموکراسی خواهی ایران بوده است. اما نمی توان این ادعا را یک اصل قطعی دانست بلکه احتمال بیشتری را نمایان می سازد. دموکرات ها به طور نسبی بیشتر پایبند اصول و ارزش های آمریکایی هستند. اما در عین حال در دو دهه اخیر تحت نفوذ لیبر ال ها و اندیشه چپ در حمایت از جنبش های آزادی خواه و متعترض به حکومت های استبدادی غرب ستیز محتاطانه برخورد کرده اند. این رویکرد آنها بیشتر واکنشی به رویکرد محافظه کاران جدید در صحنه سیاست آمریکا و پس دوران زعامت بوش پسر است. از اینرو دموکرات ها ترجیح می دهند حتی المقدور متهم به دخالت در امور داخلی کشور های دیگر نشوند و از اپوزیسیون های برانداز کشور های غیر دموکراتیک حمایت علنی نکنند.
این رویکر دباعث شده تا انها برخورد محافظه کارانه نسبت به سیاست جهانی پیدا نمایند. البته این مورد فقط در شرایطی است که قضیه حاد نشده باشد و گرنه در مواردی چون سوریه و لیبی دیده شد که تفاوت چشمگیری بین رویکرد جرج بوش و اوباما در حمایت ازمخالفین وجود نداشت. در اصل سیاست دفاع از جنبش های ضد استبدادی و گسترش دموکراسی در دنیا و همچنین تضمین ثبات برای تجارت بین المللی و برتری هژمونی آمریکا اصولی هستند که هر دو جناح اصلی آمریکا روی آن توافق دارند . همانطور که تفاوتی بین اولاند و سارکوزی در حمایت دولت فرانسه از معترضین سوری وجود نداشت و هر دو از نوعی دخالت نظامی برای متوقف کردن خشونت و قتل عام دفاع کردند.
حزب دموکرات به لحاظ تاریخی با لابی های اسرائیل بیشتر مراوده داشته است. اما در انتخابات اخیر کاندید جمهوری خواه به نحوی چشمگیر تر مدافع حمایت آمریکا از اسرائیل بود و شکاف دولت اسرائیل و امریکا در دوره ریاست جمهوری اوباما به اوج خود رسید.
ولی جمهوری خواه ها نشان داده اند که بیشتر پراگماتیست هستند. در بین آنها سیاست ورزی بر مبنای خواست گرو ههای دی نفوذ بیشتر رواج دارد.اگرچه در دوره بوش پسر سیاست آرمانگرا در دستور کار تنظیم روابط خارجی قرار گرفت. اما در همان دوره نیز پنجره برای تفاهم با حکومت ایران باز شد.
در واقع هر دو برخورد آشتی جویانه و ستیزه جویانه در عملکرد رئیس جمهور های وابسته به دو حزب بزرگ آمریکا در برخورد با جمهوری اسلامی قابل مشاهده است.
کارتر ابتدا کوشیدبا اصلاحاتی نظام شاهنشاهی پهلوی سرکار بماند. بعد جمهوری اسلامی و انقلاب را برسمیت شناخت. پس از حادثه گروگانگیری به رابطه رسمی آمریکا با ایران پایان داد . همچنین دستور عملیات نظامی آزاد سازی گروگان ها را صادر نمود. کودتای نوژه و حمله عراق به ایران نیز دستکم با مخالفت آمریکا مواجه نشد. در عین حال دولت کارتر آماده تفاهم با نظام سیاسی نوپای ایران نیز بود. ریگان تحریم های تصویب شده در دوره کارتر و قطع ر ابطه را ادامه داد. اما در عین حال دست دوستی نیز دراز کرد. ولی در دوره ریاست جمهوری او هواپیمای مسافری ایران سرنگون شد. البته آمریکائی ها مدعی هستند ومدارکی نیز وجود دارد که جمهوری اسلامی اهدافی نظامی تحرک امیزی بروز داده بود. در دوره بوش پدر ، حمله عراق به کویت دو کشور را به هم نزدیک تر ساخت. اما در عین حال تحریم ها تداوم یافت .در دوره کلینتون ابتدا روابط تا آستانه حمله نظامی پپیش رفت. ولی بعد تمایل دولت امریکا به برقراری رابطه با ایران پس از پیروزی اصلاح طلبان افزایش یافت. ولی معذرت خواهی مادلین آلبرایت یخ های رابطه را آب نکرد. خامنه ای اجازه فرو پاشی دیوار های بی اعتمادی و برقراری رابطه با آمریکا را نداد. در عین حال قانون داماتو که سنگین ترین تحریم امریکا علیه ایران تا سال ۱۹۹۶ بود در دوره کلینتون تصویب گشت. بوش پسر ابتدا تلاش هایی را برای مصالحه آغاز کرد. اما پس از یازدهم سپتامبر شدید ترین حمله را به جمهوری اسلامی نمود. قرار دادن ایران در محور شرارت که پاسخی از جنس شیطان نامیدن آمریکا از سوی مقامات جمهوری اسلامی بود ، برای چند سال موشک های آمریکایی را آماده شلیک به ایران نمود اما دوسال آخر ریاست جمهوری وی که با پیروزی دموکرات ها در کنگره همراه شد ، سیاست وی کاملا تغییر کرد وبه سمت گفتگو و مصالحه با ایران تغییر جهت داد. در اصل اوباما همان سیاست را ادامه داد.
ابتکار وی خطاب قرار دادن مستقیم رهبری جمهوری اسلامی بود. احمدی نژاد و بخشی از حکومت ایران نسبت به اوباما خوشبینی داشتند. اما خامنه ای آب پاکی را روی دست همه ریخت و با سوء ظن به تلاش های دولت جدید آمریکا برای مذاکره نگریست. بن بست هسته ای و پاسخ منفی رهبر جمهوری اسلامی ، اوباما را به سمت تقابل برد تا شدید ترین تحریم ها علیه ایران و شکل گیری اجماع جهانی بی سابقه در برخورد با جمهوری اسلامی در دوره ریاست جمهوری وی شکل بگیرد. در چشم انداز تیره پیش رو نیز ممکن است اوباما رئیس جمهوری باشد که فرمان حمله نظامی به ایران توسط وی صادر گردد.
همچنین طبق گزراش سیمون هرش ، روزنامه نگار آمریکایی در دولت اوباما نیز آموزش اعضاء وابسته به سازمان مجاهدین خلق برای کار های اطلاعاتی در برنامه هسته ای ایران که از اواخر دوره بوش پسر شروع شده بود ، ادامه یافت.
بنابراین دشوار بتوان حکمی کلی در خصوص رابطه بین دو حزب اصلی آمریکا و تحولات سیاسی ایران استخراج کرد. بخصوص که در اکثر اوقات حاکمیت آمریکا بین دو حزب به نوعی تقسیم شده است. کمتر مواردی بوده که یک حزب کنترل توامان کنگره و کاخ سفید را در دست داشته باشد.
هر دو حزب هم نرمی نشان داده اند و هم تندی را آزموده اند. سیاست هویج و چماق در هر دو حزب طرفدارانی دارد.

اما شواهد تاریخی نشان می دهد در مجموع دوره ریاست جمهوری دموکرات ها و یا دوران تسلط کامل آنها بر عرصه سیاسی آمریکا به طور نسبی فضای بهتری برای مردم ایران و جنبش دموکراسی خواهی به وجود آورده است. اگرچه برای کشور هایی که در دو دهه اخیر از چنگال دیکتاتور های ایدئولوژیک ، نظامی و نژادی آزاد شده اند جمهوری خواه ها مفید تر بوده اند. اما نمی توان از این مدعا نتیجه گرفت که رئیس جمهور جمهوری خواه نمی تواند نقشی مثبت برای ایران داشته باشد ویا دموکرات ها لزوما تاثیری منفی نخواهند گزارد.
عقلانیت و دیدگاه واقع گرا در عر صه سیاسی حکم می کند که به جای در نظر گرفتن تعلق حزبی و برقراری پیوند همیشگی با یک حزب ، سیاست ها و برنامه های رئیس جمهور ها را در نظر گرفت و سنجید در شرایط زمانی مشخص کدام سیاست بیشتر برای منافع ملی ایران و حقوق ملت مفید است.
منابع :
۱- تاریخ ایرانی

http://tarikhirani.ir/fa/news/30/bodyView/2750

۲- سایت انتخاب
http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:http://www.entekhab.ir/fa/news/83049

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.