گلبانگ ظلمت ستیز قدیانی

ابتکار شجاعانه و امید بخش ابوالفضل قدیانی از اتفاقات مهم روز های اخیر بود. وی در فصل خزان سیاست اعتراضی در ایران ، از درون زندان پیشنهاد کرد تا ۹ دی ، روز نکبت استبداد دینی اعلام شود. روزی که اصحاب حکومت به منزله فتح الفتوح خود و بازیابی اقتدار متزلزل شده جشن می گیرند.
این روز نقطه عطف رویارویی جنبش سبز و حکومت بود که در نهایت موازنه قوا به نفع حکومت تغییر یافت. عامل اصلی این دگرگونی در قوه سرکوب و خشونت فراگیر و بی رحمانه حکومت بود. البته برنامه ناکارآمد جنبش سبز و بلاتکلیفی رهبران نمادین آن نیز در مواجهه با سیاست مشت آهنین حاکمیت نیز تاثیری شگرف داشت.

1 copy
حکومت در سه سال گذشته سعی کرده است با بزرگنمایی و تجلیل از این روز بکوشد به آن جنبه آئینی بدهد. هدف از این نمایش تبلیغاتی که با چاشنی اغراق ، تحریف ، دروغ و توهم همراه است، نهان سازی اقتدار شکننده و مبتنی بر اتکاء روز افزون به زور عریان حاکمیت و ایجاد پوشش مردمی است. همچنین بسیج هواداران و تضعیف روحیه مخالفین را نیز دنبال می کند.
اما اقدام ستایش برانگیز و بموقع قدیانی در صدور فراخوان برای نامیدن این روز به روز” نکبت استبداد دینی ” چالشی جدی برای همیمنه پوشالی کارناوال تبلیغاتی حکومت ایجاد کرد. وی به درستی دست بر روی علت العلل مشکلات کشور و سد سدید پیشروی درمان معضلات گذاشت. استبداد مخوف و سیستماتیکی که بنا حق خود را در قالب دین و حقوق خداوند در حکمرانی توجیه می سازد.
قدیانی از زندان با بانگی رسا فریاد زد که نیرو های دموکراسی خواه و جنبش اعتراضی این روز را به باز نمائی چهره واقعی حکومت به عنوان یک استبداد دینی بدل سازند.
اهمیت کار قدیانی موقعی ارزش بیشتری می یابد که وی به عنوان یک زندانی سیاسی و در درون حصر چنین دعوتی را انجام می دهد. در فضای کنونی که رکود و کم تحرکی بر فضای سیاسی اپوزیسیونل حاکم است ، زندانیان سیاسی نقشی استراتژیک دارند. آنها با مقاومت روح اعتراض و عصیان در برابر ظلم را زنده نگاه می دارند و پیام های نیاز به مبارزه و عدم تسلیم را به جامعه انتقال می دهند.
حال اگر در این میان از درون زندان دست به فعالیت های اعتراضی و تهاجمی نیز بزنند آنگاه پیام و اثرگزاری آنها بیشتر می شود. از این رو همانطور که فروغ فرخزاد در شعری زندانی را آخرین صدای صدا ها خطاب می کند و نجات امید رو به زوالش را از او می جوید ، نگاه ها به زندانیان سیاسی است تا کوس زوال ظلمت دیر پای سیاسی را سر دهند.
عمل قدیانی امید را به کالبد خسته جنبش اعتراضی تزریق می کند. تداوم مبارزه نیاز دارد در مقاطعی اقدامات شوک آور و تکان دهنده مخالفان را به تکاپو بیاندازد. قدیانی در روزی که حکومت می خواست به قدرت نمایی بپردازد به میدان می آید و هم به حاکمیت انذار می دهد که از توهم بیرون بیاید که انگار کار تمام شده است . به قول صائب تبریزی هزار باده ناخورده در رگ تاک است و هم به مردم مایوس از گشایش در امور ، بشارت می دهد صبر و ایستادگی جواب خواهد داد.
دعوت او صبغه رادیکال دارد و در عین حال مبتنی بر عقلانیت است. آنچه گریبان ایران و ایرانی را گرفته و میهن و ملت را در سراشیبی ذلت قرار داده است ، ولایت استبداد است که بر اقلیتی تند خو و فرومایه استوار است. استبداد دینی تمامی سرمایه های جامعه را به سمت نابودی سوق می دهد. از این رو پیکان مبارزه را باید بدان معطوف ساخت. حل مشکلات کشور فرایندی زمان بر است اما نقطه آغاز آن لاجرم از ترک انداختن در کاسه چینی قدرت حکومت خودکامه شروع می شود. این راه سخت و دشوار است اما پیمودن آن شدنی است ولی عزمی راسخ می طلبد. فراخوان قدیانی نهیب زدن به وجدان جامعه برای مهیا کردن چنین عزمی در خود است.
برجسته سازی نکبت و نحوست استبداد دینی دیگر وجه ارزشمند این فراخوان بن بست شکن است. استبداد ستون فقرات تباهی یک ملت و کشور است. بخصوص در قرن بیست و یکم ویرانگری استبداد شدید تر به نظر می رسد. استبداد پیچیده شده در دین مخوف تر و مخرب تر است. تقدیس گران زمینی قدرت به نام خداوند می کوشند تا دامنه اقتدار نا مشروع شان را علاوه بر عرصه عمومی به درون انسان ها و فضا های خصوصی شان گسترش بدهند و آنها را از درون و بیرون اسیر پندار های ناصواب خویش بسازند.
نتیجه تقاضا برای انتساب روز نکبت استبداد دینی به حاشیه راندن دیدگاه های محافظه کار سیاسی است. معمولا در دوران رکود ، این دیدگاه ها مجال پیدا می کنند تا بر بستر یاس عمومی شکل گرفته ، ناگزیری تسلیم به وضع موجود و ضرورت کاهش مطالبات را ترویج کنند. بنیاد استدلال آنها بر ناتوانی جامعه و جنبش اعتراضی در برابر قدرت لجام گسیخته است که باید به سازش پرداخت و به جای تداوم ایستادگی به دنبالی راهی برای اعتماد آفرینی در حکومت خودکامه بود.
اما اقداماتی مشابه عمل جسارت آمیز قدیانی تصویر سازی تسلیم گرایانه از جامعه را زیر سئوال می برد و پتانسیل را آشکار می سازد که با بروز آن و تداوم بخشی به آن در قالبی درست ، تاثیر اعجاز آمیز خود را دیر یا زود نمایان می کند.
پاشنه آشیل نظام های استبدادی بخصوص در قرون بیست و یکم غلیان قدرت مردم در جنبش های فراگیر اعتراضی است که مرگ جنبش خودکامگی را امکان پذیر ساخته اند. امری که قبلا نشدنی جلوه می نمود.
فراخوان تحسین بر انگیز قدیانی کوششی موثر در فعال سازی نیروی مردمی است که اکنون بی قدرت به نظر می رسند ولی انباشت توان فردی آنها موقعی که با اراده جدی و مصمم همراه گردد ، حماسه خواهد آفرید.
بی شک باید از ابوالفضل قدیانی قدردانی نمود که در ایران آزاد آینده مصداق این شعر ابتهاج خواهد بود.
الا ای صبح آزادی به یاد آور در آن شادی
کزین شب های ناباور منت آواز می دادم

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.