رمز گشایی از جعبه سیاه گروگانگیری و تسخیر سفارت آمریکا، بخش اول

با گذشت ۳۳ سال از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام هنوز چگونگی این ماجرا در هاله ای از ابهام قرار دارد. گذشت سه دهه نیز معلوم نکرده است هدف اصلی از این رویداد چه بود و تصمیم گیری در خصوص آن چگونه انجام شد.
روایت رسمی می گوید عده ای از دانشجویان مذهبی طرفدار روحانیت و آیت الله خمینی که در مقایسه با اعضاء نهضت آزادی ، سازمان مجاهدین خلق ، جنبش مسلمانان مبارز ؛ جاما آشکارا گرایش سنت گرایانه داشتند ،

Untitled-1 copy

بعد از چندین ماه جلسه و برنامه ریزی و تمهید مقدمات تصمیم به تصرف سفارت آمریکا و گروگانگیری گرفتند. آنها با حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها هماهنگی کرده و او ر ا در جریان گذاشته بودند سرانجام نیز با توصیه وی موضوع را قبل از اقدام به آیت الله خمینی اطلاع ندادند.
اهداف تسخیر سفارت آمریکا طبق مصاحبه های مطبوعاتی اولیه نمایندگان گروگانگیر ها عبارت بودند از استرداد محمد رضا شاه پهلوی، تداوم و تثبیت جهت گیری ضد امپریالیستی انقلاب ، پیش دستی بر گروه های چپ و به زعم دانشجویان پیرو خط امام خشونت طلب، دفاع از خط امام ، نفی سیاست گام به گام و سازشکارانه ، ممانعت از کار های تخریبی سفارت آمریکا بر علیه انقلاب

اما بررسی واقعیت ها و مسائل مربوط به این رویداد ها تردید و شک بسیار ایجاد می کند که ادعای رسمی درست باشد. البته اطلاعات و داده ها نیز به اندازه کافی در دست نیستند تا بتوان نظریه بدیلی را مطرح کرد. اما در این سلسله مطالب فرضیه ای مطرح می گردد که این حرکت دانشجویی نبوده است بلکه برنامه ای از سوی بخشی از حاکمیت برای یک دست سازی حاکمیت در دست جناح موسوم به خط امام و تصفیه نظام سیاسی از نیرو های میانه رو ، لیبرال مسلک ، مدرن و مخالف با ولایت فقیه بود و به طور مشخص تضعیف دولت موقت و زمینه سازی برای جایگزینی آن را بر عهده داشت .
البته در عرصه سیاست خارجی نیز قائل به برخورد خصمانه با آمریکا و نفی بهره گیری از دستاورد های غرب در ساماندهی به نظام سیاسی جدید بود. در عین حال نگرانی از توطئه امریکا بر علیه نظام جدید نیز وجود داشت. ولی مسئله اصلی این بود که رابطه خوب با غرب اجازه نمی داد نیرو های تند رو و بخصوص ضد غرب در حکومت دست بالا را بگیرند. در سرمشقی که ماجرای گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا ترویج کرد نیرو های افراطی توانستند با شعار برتری مکتب بر تخصص ، به شکل انحصاری فضا را در دست بگیرند و به راحتی با زدن انگ وابستگی به امریکا ، مخالفان را از صحنه حذف نمایند.
ماجرای تسخیر سفارت آمریکا خشونت در فضای پس از انقلاب را گسترش داد و نقطه عطفی در گذار به اقتدار گرایی سیاسی ،برخورد تمامیت خواهانه ، خشونت سیاسی و اتهام زنی بلا استناد از کارگزاران رژیم سابق به نیرو های انقلابی دگر اندیش شد. غلط نیست اگر بگوئیم در اصل در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ مردم ، منافع ملی و جهت گیری دموکراتیک انقلاب ایران بود که به گروگان گرفته شد.
استفاده از اسناد سفارت آمریکا عملا به تبدیل به ابزاری برای توجیه برخورد های حذفی با مخالفان در سال های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ شد. مروری به پرونده های برخورد با افرادی چون مقدم مراغه ای، آیت الله شریعتمداری، حسن نزیه، ابوالحسن بنی صدر، احمد مدنی ، محمد درخشش، صادق قطب زاده،هدایت الله متین دفتری،ناصر میناچی، عباس امیر انتظام، و … پس از مشخص شدن خط برخورد ،اسنادی از سفارت امریکا به صورت گزینشی بر علیه آنها منتشر شد.
در اصل این اقدام ایجاد بحران برای بخش میانه رو و طرفدار آزادی های دمکراتیک نظام سیاسی بود.
ماجرای حمله به سفارت انگلستان و حمله به سفارت های آمریکا در کشور های عربی و بخصوص بنغازی در لیبی تشخیص منطق و چرایی این نوع حرکت ها را ساده تر کرده است. ولی رویداد ۱۳ آبان ۱۳۵۸ که تبعات گسترده ای داشت واجد عناصری است که آن را به منحصر به فرد می سازد. اما در عین حال اشتراکاتی با تجارب مشابه دارد.
در خصوص دانشجویی نبودن حرکت باید متذکر شد این ادعا بدین معنا نیست که دانشجویان در آن واقعه شرکت نداشتند. ۳۰۰ تا ۴۰۰ دانشجویی که از دانشگاه های تهران ،پلی تکنیک ، شهید بهشتی ( ملی آن روز) و شریف حضور یافتند ، نمایندگان دانشگاه های خود نبودند. در قضیه حمله به سفارت انگلستان نیز تعدادی دانشجو حضور داشتند ولی جو غالب در دانشگاه ها مخالف بود و دانشجویان فوق جایگاهی در جنبش دانشجویی نداشتند. این دانشجویان که اکثرا عضو انجمن های اسلامی دانشجویان بودند در انتخابات های سازمان نمایندگان دانشجویان در دانشگاه ها حائز اکثریت نگشتند.
این حرکت اگر چه با ظاهر دانشجویی شروع شد ولی با پشتوانه حمایت حکومت تداوم یافت و تثبیت گشت و گرنه مانند دیگر تجارب بلافاصله افراد مهاجم به سفارت اخراج می گشتند. در ادامه توضیح داده می شود دانشجویانی که بعدا لقب خط امام را گرفتند ، با اسکورت و حمایت نیرو های نظامی حاکمیت برنامه شان را اجرا کردند و بخش مسلط حکومت نیز از آنها حمایت نمود. در این حرکت فعالان شاخص آن دوران جنبش دانشجویی مشارکت نداشتند. بعد از تسخیر سفارت نیز از دانشجویان به شکل عام برای مشارکت در این حرکت دعوتی نشد. به عبارت دیگر نماینگان و کسانی که اراده اکثریت وقت دانشجویان را بازتاب می دادند در هیچ مرحله پروژه گروگانگیری حضور نداشتند. فقط در این ماجرا از برچسب دانشجو استفاده شد بدون اینکه الزامات کار رعایت شود. حتی گردانندگان این حرکت بلافاصله بعد از گرفتن سفارت در برخوردی انحصار گرانه که با پشتیبانی نیرو های سپاه پاسداران و کمیته همراه شد مانع شدند که حرکت هایی مشابه توسط دیگر گروه های دانشجویی و غیر دانشجویی صورت پذیرد.
همچنین باید متذکر شد وجود سناریو و پروژه از قبل تعیین شده بدین معنا نیست که همه دانشجویان از ماجرا مطلع بودند. بر اساس روایت رهبران این حرکت ، ماجرا در جمع کوچکی مطرح و تصمیم گیری شده است. سپس به تدریج جمعی از دانشجویان به شکلی محدود و متناسب با وظایف شان در جریان گرفته اند. بنابراین تصور اکثر شرکت کنندگان حضور در حرکتی دانشجویی بوده است. معدودی از این افراد در جریان بوده اند. چهره های اصلی ابراهیم اصغر زاده، محسن میر دامادی ، حبیب بی طرف و حجت الاسلام سید محمد موسوی خوئینی ها بودند. بخصوص ابراهیم اصغر زاده که پیشنهاد حرکت را وی طرح کرد. البته ممکن است این افراد به صورت غیر مستقیم تحت تلقین و تاثیرگزاری قرار گرفته باشند. هم در عین حال ممکن است همانطور که بعدا با جناح چپ حکومت پیوند خوردند از ابتدا با هماهنگی با آنها پروژه را شروع کردند و در اصل کارگزار پروژه شدند.
ابراهیم اصغرزاده ماجرای شکل گیری تسخیر سفارت آمریکا را چنین توضیح می دهد :
« وقتی که شاه به آمریکا رفت و از طرفی ما می شنیدیم که افسران شاه در نیویورک جمع شدند، ما خطر کودتایی دیگر را حس کردیم. البته خب کارهای دیگری هم می کردیم؛ دفتر تحکیم چند تظاهرات سراسری علیه آمریکا به راه انداخت، بیانیه های متعددی هم صادر می شد، اما اتفاقی نمی افتاد. بنابراین ما به این نتیجه رسیدیم که باید با واردکردن یک شوک به جهانیان اعتراض خود را نشان دهیم. شورای مرکزی دفتر تحکیم هم آن زمان ۵ نفر بودند که نمایندگان دانشگاه های شهر تهران به حساب می آمدند؛ آقایان میردامادی، بی طرف، احمدی نژاد، سیدنژاد و بنده، که بقیه دانشگاه ها هم پذیرفته بودند این جمع همه آنها را نمایندگی کند. در جلسه تحکیم سه پیشنهاد مطرح شد؛ ایجاد حلقه انسانی به دور سفارت آمریکا، اعتصاب غذا در برابر سفارت و یا اشغال سفارت. در آن جلسه دو نفر از آقایان به دلایلی مخالفت کردند و بعد از آن بنده، آقای میردامادی و آقای بی طرف تصمیم گرفتیم طرح را خارج از مجموعه تحکیم پیگیری کنیم.»
« بعد از اینکه طرح توسط ما سه نفر تصویب شد، هر کدام از ما چند نفر از دوستان هم دانشگاهی اش دعوت کرد و شورای برنامه ریزی تشکیل شد که ۱۵، ۱۶ نفر بودند؛ از دانشگاه شریف آقایان سیف اللهی و زحمتکش، از پلی تکنیک آقایان عباس عبدی و محمد هاشمی، از دانشگاه تهران آقایان دادمان، رفان و فکر می کنم غیاثی. فکر می کنم آقای باطنی از شهید بهشتی و یکی دو نفر دیگر هم بعدا از دانشگاه های دیگر اضافه شدند. در هفته آخر هم کسانی چون رحمتی، نعیمی پور و افشار اضافه شدند.» ( منبع : http://revolution.shirazu.ac.ir/?p=1067)

موسوی خوئینی ها چهره کلیدی ماجرا است. اظهارات وی در تبیین ماجرا ضمن اینکه با هم تعارض دارد با واقعیت ها نیز سازگار نیست و حرف های کنونی وی با حرف های ۳۲ سال پیشش در موارد متعددی تضاد دارد. او وابسته به حلقه سید احمد خمینی و جریانی بود که با طرد لیبرال ها و حزب جمهوری اسلامی ، خط سوم را ترویج می کردند. بعد ها این خط سه پایه جناح چپ و موسوم به خط امام را تشکیل داد. احتمال قابل اعتنایی وجود دارد که اساسا پروژه تسخیر سفارت آمریکا توسط جریان خط ۳ طراحی شده و سپس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را نیز شرکت داده اند.
امروز پس از گذشت سه دهه از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بطلان تمامی دلایل تسخیر سفارت آشکار شده است. دولت وقت آمریکا از پذیرش شاه هدفی جز درمان نداشت. آمریکا در شلوغی های ترکمن صحرا ، کردستان ، خوزستان نقشی ایفا نکرده بود. طرحی برای براندازی و توطئه بر علیه حکومت جدید التاسیس وجود نداشت. سیاست آمریکا تلاش برای برقراری رابطه نوین با حکومت جدید ایران بود البته فعالیت های اطلاعاتی انجام می داد که هر کشوری کار های مشابه در سفارت خانه هایش انجام می دهد.
در عین حال این واقعیت را نیز نباید نادیده گرفت که جو ضد امریکایی به دلیل حمایت آمریکا از کودتا ۲۸ مرداد و پشتیبانی از حکومت شاه بر سال های اولیه انقلاب غالب بود و به طور طبیعی مخالفت با امریکا از حمایت افکار عمومی برخوردار بود. اما با توجه به شواهد عینی به قطعیت نمی توان گفت که حرکت خاص گروگانگیری مورد حمایت اکثریت مردم ایران بود.
حضور مردم و راهپیمایی ها در مقابل سفارت در اندازه ای نبود که بتوان آن را به همه جامعه ایران تعمیم داد. ضمن اینکه بخشی از این راه پیمایی ها به صورت سازمان یافته و از قبل هماهنگ شده بود. همچنین اداره کنندگان سفارت آمریکا مرتب مردم را به متفرق شدن ،عدم حضور در مقابل سفارت و پرهیز از راهپیمایی در سطح شهر دعوت می کردند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

1 پاسخ به رمز گشایی از جعبه سیاه گروگانگیری و تسخیر سفارت آمریکا، بخش اول

دیدگاه‌ها بسته هستند.