کرد پور ها ، سرمایه کردستان

نزدیک به دو ماه است از بازداشت برادران کرد پور می گذرد. ابتدا خسرو کردپور در ۱۷ اسفند ۱۳۹۱ در مهاباد بازداشت شد. چند روز بعد برادرش مسعود دستگیر گشت. هر دو برادر که از فعالان سایت آژانس خبری موکریان بودند در بازداشتگاه اداره اطلاعات مهاباد بسر می برند. در ملاقاتی که اخیر با خانواده داشتند محکم و استوار از فعالیت های خود دفاع کردند.

Untitled-1 copy
البته این نخستین بازداشت خسرو کرد پور نیست. او و برادرش قریب به دو دهه است که در سطح اطلاع رسانی در خصوص وضعیت کردستان و بخصوص نقض فاحش حقوق بشر در این منطقه محروم فعالیت دارند. سابت خبری موکریان یکی از مهم ترین سایت های حقوق بشری است که در سطحی وسیع اخبار مربوط به تضییع اقشار مختلف مردم کرد را منتشر می کند.

آنها جزو نیرو هایی هستند که مشی اصولی دارند و شجاعانه بر دفاع از مردم کرد در چارچوب مدنی و حقوق شهروندی می پرداختند. برادران کرد پور هیچگاه پای شان را از محدوده قانون فرا تر از نگذاشتند و در چارچوب امکانات موجود و مشکلات بیشمار به ظرفیت سازی در استان کردستان و دیگر مناطق کرد نشین پرداختند. همچنین با اطلاع رسانی به موقع در ایجاد بازدارندگی و کاستن از شدت برخورد عوامل اطلاعاتی و فضائی در این مناطق موثر بودند.
در عین حال آنها در صحنه مبارزات دموکراسی خواهانه در سطح کل کشور نیز فعال بودند و مطالبات مردم کرد را در چارچوب مطالبات مردم ایران دنبال می کردند. آنها بعد از ۴۵ روز توانستند با خانواده خود ملاقات کنند.
احسان مزین” وکیل ایشان ابتدا طی نامه ای به بازپرس نوشته است :
“احتراما همانطور که مستحضر هستید آقایان خسرو و مسعود کردپور حسب دستور و قرار بازداشت صادره از آن مقام بیش از یک ماه پیش بدون احضار و دعوت دستگیر و بازداشت شده اند و از آن زمان تاکنون خانواده ایشان موفق به دیدار، ملاقات و تماس با مشارالیها نگردیده اند. حال اینجانب احسان مزین وکیل پایه یک دادگستری قصد تنظیم و امضای وکالتنامه و ملاقات با افراد مذکور را وفق قانون و رعایت حقوق شهروندان دارم. لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا وفق مقررات فرصت لازم برای ملاقات بنده به عنوان وکیل دادگستری جهت ملاقات با موکلین و امضای وکالتنامه فراهم نمایند. بدیهی است بعد از امضای وکالتنامه هم اقدامات لازم برای اطلاع از کم و کیف پرونده و روشن شدن موضوع در محضر تان صورت می گیرد. عنایات آن مقام موجب امتنان وافر می باشد.”
سپس ادامه ماجرا را چنین شرح می دهد:
« آقای ظاهری بازپرس پرونده برادران کردپور، ضمن برخوردی مناسب ذیل درخواست اینجانب اینگونه دستور دادند:
“عینا به اداره اطلاعات مهاباد ارسال تا ترتیبی اتخاذ نمایند وکیل محترم نسبت به انعقاد قرارداد وکالت با متهمین اقدام و نتیجه به همراه اعاده قرارداد وکالت به این بازپرسی گزارش نمایند.”
پس از اخذ این دستور به همراه وکیل راهی اداره اطلاعات مهاباد شدیم تا مسولان آن اداره بتوانند با کارکنان رده بالاتر خود در اداره کل اطلاعات ارومیه هماهنگ کرده و ترتیبی دهند که “احسان مزین” به عنوان وکیل دادگستری بتواند در بازداشتگاه امنیتی ارومیه دیداری با “مسعود و خسرو” داشته باشد و وکالت نامه ها را به امضای آنان برساند.
پس از مراجعه به اداره اطلاعات مهاباد “ابتدا با سوال وجواب هایی مواجه شدم که طبق قانون نباید از بنده به عنوان وکیل دادگستری پرسیده می شد و همچنین نمی بایست پاسخی می دادم. اما نظر به اینکه خواستم اعتماد مسولان مربوطه را جلب نمایم و نشان دهم در چارچوب قانون می خواهم از موکلان خود دفاع نمایم لذا به همه سوالات پاسخ دادم و در نهایت مسئول مربوطه اداره اطلاعات به بنده قول دادند که روز دوشنبه (دوم اردیبهشت ماه) ضمن هماهنگی با ایشان اجازه خواهند داد که با برادران کردپور ملاقات نمایم و برگه های وکالتنامه را به امضای موکلان خود برسانم.» (۱)
سرانجام به وکیل اطلاع می دهند که برگه های وکالت امضا شده است . چند روز بعد آنها با خانواده ملاقات می کنند. البته زندانیان کرد دیگری هستند که در شرایط به مراتب سخت تری بسر می برند.
اما آنچه باعث خشم نیرو های وزارت اطلاعات به برادران کرد پور شده است رویه مدنی و معتدل آنها هست. آنها متعلق به بخشی از فعالان کرد هستند که ترجیح داده اند در زمینه تشدید شکاف ایرانی و کرد فعالیت ننمایند و بر عکس مسیر معکوسی را در نزدیک کردن مطالبات طرفین و تحکیم روابط با نیرو های سیاسی و مدنی مرکزی ایران بپیمایند.
به باور آنها برخورداری مردم کرد از حقوق شهروندی و پایان یافتن فضای پلیسی در کردستان نقطه آغاز احقاق حقوق مردم زجر کشیده این دیار است. آنها در شهرستان مهاباد فعالیت می کردند. شهری که یکی از بیشترین درگیری ها و تنش را در طول تاریخ معاصر ایران داشته است. همچنین بیشترین سرکوب دولتی را نیز تجربه کرده است . چه بسا ممکن است طرفداران جدایی کردستان از ایران در این شهر به طور نسبی بیشتر باشند .اما آنها در این فضا کوشیدند تا با حمایت از حقوق بنیادین انسان ها از برخورداری برابر و بدون تبعیض مردم کرد از منابع قدرت ،ثروت و منزلت انسانی دفاع نمایند.
این رویکرد برای نیرو های امنیتی افراطی قابل تحمل نیست. آنها نمی خواهند نهاد های مدنی و دیدگاه های مصالحه جو در کردستان ریشه بدوانند. آنها منطقه را نا امن می خواهند تا برای تداوم سخت گیری ها و امنیتی دیدن مناطق قومیت نشین توجیه پیدا نمایند. از اینرو برادران کردپور و نیرو های مشابه خار چشم آنان هستند.
گسترش دیدگاه حقوق شهروندی و افزایش آگاهی مردم کرد فضا را برای نزدیک شدن مردم کرد و مرکز نشینان و حل مشکلات طرفین مساعد می سازد و به بحث های فرساینده و غیر سازنده تجزیه و به خطر افتادن تمامیت ارضی ایران خاتمه می دهد. سایه سنگین این بحث ها ، برای چند دهه اجازه نداده است مردم کردستان از زندگی امن و توام با رفاه و عزت برخوردار شوند. گسترش راهبرد مبتنی بر حقوق شهروندی اهرم موثری است تا مناسبات جدیدی در روابط کردستان و مرکز نشینان برقرار شود. لازمه این کار بر داشتن گام های متناسب از سوی طرفین است. راهکار مناسب از برآیند ملاحظات ، دغدغه ها و خواسته های دو سوی ماجرا خلق می شود.
در مجموع فعالیت آگاهانه و شجاعانه برادران کرد پور و هزینه هایی که پرداخت کرده و می کنند همراه با دیگر زندانیان سیاسی کرد ، سرمایه اجتماعی برای مردم کردستان خلق می نماید. اعتلای آینده کردستان در گرو انباشت این سرمایه ارزشمند است.

منبع:
۱- گفتگوی احسان مزین با کمال حسینی خبرنگار آژانس موکریان

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.