آنچه امروز ها در فضای رقابت های انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می گذرد ، به خوبی نشان می دهد که حتی انتخابات های مهندسی شده و بسته در چارچوب بلوک قدرت نیز برای حکومت های خودکامه دردسر ساز است. اصل مفهوم انتخابات و ساز و کار آن حتی اگر از جوهره معنایی خود تهی شده باشد باز برای نظام های اقتدار گرا چالش ایجاد می کند.
وضعیت کنونی سیاسی کشور به خوبی پرده از این واقعیت بر داشت. سرشت نظام های بسته و فرد محور بر انتصاب است و با انتخابات جور در نمی آید. فردی که از دل انتخابات بسته ،غیر آزاد و کنترل شده بر مسند قدرت می نشیند به درجاتی قدرت خود را در منشاء مردمی و رای های ریخته شده جستجو می نماید . از این جا است که دوگانگی در ذات قدرت های خودکامه که ساز و کار های دموکراتیک را در ظاهر و به صورت مصنوعی به کار گرفته اند ، متولد می شود. انتخابات پاشنه آشیل دیکتاتوری های مردم سالار نما است.
بحث هایی که ۸ کاندید ریاست جمهوری تا کنون مطرح کرده اند آشکارا منهای دو نفر در تمامیتش خوشایند حاکمیت نیست. اگرچه ۸ تای آنها از فیلتر های مختلف گذشته اند . رهبری و نیرو های امنیتی پس از احراز بی خطری آنها ،جواز تایید صلاحیت را صادر نموده اند. ولی همین افراد وقتی در معرض افکار عمومی قرار می گیرند و سعی می کنند سهم خود از سبد آراء را افزایش دهند دچار دگردیسی می شوند. ممکن است ابعاد این دگردیسی در سطح مطلوب و حداقل انتظارات نیرو های تحول خواه نباشد . اما منکر تفاوت آنها با گفتمان مسلط قدرت نمی توان شد.
مناظره های انتخاباتی بر این واقعیت بار دیگر صحه گذاشت که علی رغم تمهیدات بسیار اندیشیده شده که روند مناظره در محدوده مورد انتظار بماند ، اما باز حرف هایی مطرح شد و رویارویی هایی صورت گرفت که برای حاکمیت مثبت نبود.
حضور کاندیدا ها در مناطق مختلف و مواجهه مستقیم با نیرو های گوناگون اجتماعی باعث می شود آنها به سمت ملت سمت گیری کنند. در بین کاندیدا ها تنها جلیل و حداد هستند که مدافع مطلق وضعیت موجود بوده و در همگرایی کامل با گفتمان رسمی نظام سخن می گویند. دیگران نیز در محدوده نظام سیاسی حرف می زنند اما رویکرد های آنها کم و بیش متفاوت با مواضع خامنه ای و بخش مسلط قدرت است. مواضع رضایی ،ولایتی ،قالیباف ،غرضی ،روحانی و عارف از جنس جنبش سبز و اپوزیسیون دمکراسی خواه نیست اما زاویه ای که آنها از حاکمیت گرفته اند و انتقاداتی که به وضع موجود می کنند به سمت مخالفین است. در واقع آنها با درجاتی متفاوت از وضعیت موجود فاصله گرفته و دست بر روی ایراد هایی می گذارند که قبلا توسط منتقدین و نیرو های معترض تبیین شده اند.
صرفنظر از جنبه های شعاری و عوامفریبانه برنامه های آنها و دادن وعده های توخالی ، راهبرد های شان عمدتا مشتمل بر اصولی است که از دیر باز مخالفین، آنها را مطرح کرده اند. حرف هایی که محسن رضایی می زند و تصویر سیاهی از وضعیت کشور در حوزه های مختلف ترسیم می کند سال ها است توسط نیروی های مستقل هشدار داده شده است. استفاده از ظرفیت هایت متخصصین و مدیریت عقلانی کشور که توسط ولایتی ،قالیباف و روحانی روی ان مانور داده می شود ، سخنی است که از ابتدای انقلاب دگر اندیشان بر آن تاکید داشته اند و از خواسته های اصلی دو جنبش بزرگ مردمی اصلاحی دوم خرداد و سبز بود. همه این کاندیدا ها با درجاتی متغیر معتقد کاهش تنش در سیاست خارجی هستند. حسن روحانی و عارف پا را فرا تر گذاشته و سخنانی را مطرح می کنند که از دید حکومت خط قرمز است. در حاشیه رقابت های انتخاباتی که از دید بخش هایی مهمی از نیرو های سیاسی ایران نمایشی و فاقد تاثیر ارزیابی می شود ، باز بحث موسوی ،کروبی ، زندانیان سیاسی و ضرورت آشتی ملی به صورت جدی مطرح است. تا جایی که نیرو های امنیتی و انتظامی مجبور به برخورد و بازداشت می شوند. کار ان چنان بالا می گیرد که احمد خاتمی هشدار می دهد که کاندیدا ها فرصت برای رهبران نمادین جنبش سبز ایجاد نکنند!
مجموعه این واکنش ها نشان می دهد فضای واقعی انتخابات از محدوده کنترل و انتظارات حاکمیت خارج شده است البته مشکل جدی هم برای نظام ایجاد نکرده است. اما حرف هایی در انتخابات مطرح شده که در نهایت تایید کننده حقانیت جنبش سبز و دیدگاه های اپوزیسیون و شکست گفتمان سوم تیر حاکمیت است. اکنون شکاف داخلی اصول گرایان تا حدی در گسترش است که نوعی همپوشانی اعلام نشده و ناخود اگاه با مخالفین و جنبش سبز در مقاومت و رویارویی با بخش های افراطی اصول گرایان ایجاد کرده است.
فضای انتخاباتی ۹۲ از زاویه ای دیگر که کاملا مرتبط با بحث است گویای رشد انزوای خامنه ای در داخل حکومت و در بین جناح های قدیمی است. در بین کاندیدا های دستچین شده تنها جلیلی و تا حدودی حداد عادل نظرات وی را تبلیغ می کنند. دیگران اهل ایستادگی و مخالفت با او نیستند اما ویژگی و بنیاد نظرات آنان با گفتمان خامنه ای تطبیق ندارد.
البته خامنه ای خود نیز تمایلی به این نیرو ها ندارد و در مقطع فعلی بنا به مصلحت حضور آنها را پذیرفته است. او با برخورداری از ورود نسل های جدید کارگزاران به داخل نظام ، به دنبال خلق مجموعه جدیدی از نیرو های وابسته است که سابقه ای در هیچیک از جناح های جمهوری اسلامی نداشته باشند. اما علی رغم این مسئله ، افزوده شدن بر جمع منتقدین و کاسته شدن از حامیان وی در بین نیرو های قدیمی و شناخته شده نظام برای وی تهدید بشمار می آید. اگر او نتواند موازنه بین رویش نیرو های جدید و ریزش نیرو های قدیمی را به نفع خود حفظ کند آنگاه هم بردار شدن نیرو های منتقد درون حکومتی این پتانسیل را دارد که او را عقب براند.
انزوای خامنه ای محصول رفتار شخصی خودکامه او است که می خواهد تمامی منابع قدرت در دستش باشد و در هیچ سطحی توزیع قدرت با دیگران ننماید. او جامعه متشکل سیاسی و چند کانون قدرت را نمی پذیرد. ا این رو روز به روز بر صف مخالفین و کسانی که ا ز تصمیمات او دلخور هستن در درون و بیرون حکومت در حال افزایش است ولی به خطر افتادن موقعیت خامنه ای منوط به توازن قوا بین ریزش ها و رویش ها است.