نقش شمخانی در رفع حصر احتمالی رهبران سبز

پسامد مهم انتخاب شمخانی در سیاست داخلی و به خصوص مسائل امنیتی است. تقی کروبی ادعا کرده است که خامنه ای سرنوشت موسوی و کروبی را به شورای امنیت ملی سپرده است. در صورت صحت این ادعا، شمخانی در این فرایند نقشی کلیدی خواهد داشت. سوابق شمخانی و بخصوص سکوت وی در ۴ سال اخیر و عدم موضع‌گیری منفی در برابر جنبش سبز شواهدی هستند که بر اساس آنها می‌توان نتیجه گرفت او شخصا موافق رفع حصر رهبران نمادین جنبش سبز است. اما وی ملاحظات و دشواری هایی به عنوان نماینده رهبری دارد که دستش را چندان باز نمی‌گذارد.

IMAGE635144240231423690

موضوع رفع حصر بستگی خیلی زیادی به تبعات امنیتی آن دارد. حاکمیت از ابتدا تصمیم به برخورد قضایی و امنیتی با موسوی و کروبی نداشت. مقاومت و اراده آنها برای مبارزه و تغییر فضای سیاسی و همزمانی فراخوان آنان با بهار عربی، حاکمیت و رهبری را مجبور ساخت که آنها را در منزل شان محصور کنند.

بخش تندروی اصول‌گرایان به دنبال برخورد قضایی و حتی اعدام آنها نیز بود ولی خامنه ای با این تصمیم موافقت نکرد. به نظر می‌رسد از دید وی محاکمه و زندانی کردن رسمی موسوی و کروبی موقعیت آنها را در داخل و خارج ارتقاء می‌بخشد و عملا آنها را به عنوان رهبران مخالف تثبیت می‌کند. لذا از حربه حصر خانگی به صورت موقتی استفاده شد تا اولا جلوی تاثیرگذاری و سازماندهی اعتراضات از سوی آنها گرفته شود ثانیا ارتباط بین بدنه و رهبری جنبش سبز مختل گردد و ثالثا فضا برای تغییر مواضع انها از طریق اعمال فشار و مصالحه مساعد شود.

اما ایستادگی موسوی و کروبی اجازه نداد تا هدف سوم محقق شود. علی رغم اینکه نمانیدگان دستگاه امنیتی و رهبری بار‌ها با آنها صحبت کرده و در باغ سبز نشان دادند تا آنها از مواضع خود کوتاه آمده و به توافقی با نظام برسند. اما تا کنون این تلاش‌ها نا فرجام بوده است.

در عین حال حاکمیت در خنثی سازی نقش آفرینی موسوی و کروبی و ایزوله کردن آنها موفق بود. خلاء وجود رهبران نمادین جنبش سبز در فروکش کردن آن جنبش و حاکم شدن فضای یاس نقش بسزایی داشت. شورای هماهنگی راه امید نتوانست جای خالی آنها را پر کند.

بنابراین حاکمیت زمانی رضایت به آزادی موسوی و کروبی می‌دهد که آنها یا نتوانند و یا نخواهند در هیات نقش قبلی خود ظاهر شوند. روند حوادث نشان می‌دهد که موسوی و کروبی و رهنورد به خواست خود عرصه را خالی نمی‌کنند و در مواضع شان نیز تغییری حاصل نشده است. بنابراین زمانی حصر به صورت تدریجی برداشته می‌شود که آزادی آنها منجر به حرکتی در جامعه نشود و صرفا به رفع محدودیت‌های فیزیکی منجر گردد. در این حالت رفع حصر به معنای تحرک و قوت گرفتن گفتمان جنبش سبز نخواهد بود.

از دید حاکمیت آزادی موسوی و کروبی با پایان یافتن جنبش سبز و به زعم خود شان مرگ فتنه پیوند خورده است. دولت روحانی و گفتمان اعتدال وی نیز در این خواسته با حاکمیت و خامنه ای همسو است. اما به دلیل شعار هایی که برای رعایت حقوق شهروندی داده است و حفظ امید و حمایت اجتماعی مجبور است اقداماتی برای آزادی آنها انجام دهد. تداوم حصر موسوی و کروبی مشکلاتی را برای دولت روحانی ایجاد می‌کند. اما هم دولت اعتدال و هم بخش‌های مختلف اصول‌گرایان هم نظر هستند که جنبش سبز و رویکردی که موسوی و کروبی اتخاذ کردند نباید زنده شده و دوباره در جامعه مطرح گردد.

حال اصول‌گرایان و رهبری اننظار دارند روحانی به نحوی مسئله موسوی و کروبی را حل نماید که رفع حصر آنها منجر به ادامه فعالیت‌های اعتراضی و انتقادی سابق آنها نشود. این انتظار وضعیت سختی را پیش روی روحانی و به طور مشخص شمخانی قرار داده است.

حال باید دید شمخانی به چه نحو با مسئله برخورد می‌کند؟ البته فضای سیاسی کنونی کشور نیز تفاوت‌های زیادی با سال‌های ۱۳۸۸ تا ۱۳۸۹ دارد. امکان فراخوان برای راهپیمایی و به جرکت در آوردن قطار متوقف شده اعتراضات خیابانی در حال حاضر وجود ندارد. بخشی از جامعه و پایگاه هدف جنبش سبز امیدوار به برنامه حسن روحانی است.

از سوی دیگر ریاست جمهوری و برنامه حسن روحانی در محدوده قابل پذیرش موسوی و کروبی است. بنابراین مجموعه این عوامل باعث می‌شوند موسوی و کروبی عملا در کوتاه مدت امکان فعالیت و مانور خاصی نداشته باشند. این مساله برای حل مشکل رفع حصر آنها فضا ایجاد می‌کند تا بدون اینکه آنها از مواضع گذشته خود عدول کنند ولی بعد از رفع حصر کار خاصی مانند گشذته انجام ندهند و از خطر قرمز‌های نظام عبور ننمایند، از حصر خانگی خارج شوند.

البته این مساله فقط در کوتاه مدت است اما در افق زمانی میان مدت و بخصوص معلوم شدن سرنوشت دولت روحانی فضا برای حرکت جنبش سبز و نقش آفرینی موسوی و کروبی مساعد می‌شود.

اما فعلا وضعیت صبر وانتظار ضمن ایستادگی بر روی مواضع بر اردوگاه جنبش سبز حاکم است. بنابراین امکان رفع حصر تدریجی مشابه ماجرای آیت الله منتظری وجود دارد و می‌توان پیشبینی کرد در هفته‌های آینده حصری که از ابتدا هم به صورت نا محدود برنامه ریزی شده نبود، برداشته شود. کما اینکه محدودیت‌ها روی موسوی و کروبی و رهنورد بعد از انتخابات به طور نسبی کم شده است.

در عین حال رفع حصر رهبران نمادین جنبش سبز بدون عقب نشینی از مواضع شان شکستی برای حاکمیت است و همچنین موجبات نارضایتی و خشم اصول‌گرایان تند رو را فراهم می‌سازد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.