جریان احمدی نژاد و دشواری بقاء

محمود احمدی نزاد بعد از مدتی سکوتش را شکست و از روحانی درخواست مناظره نمود. البته سکوت احمدی نژاد در حوزه گفتاری و موضعگیری بود و گرنه وی و حلقه یارانش از همان روزی که ساختمان پاستور را ترک کردند به لحاظ عملی فعال بوده اند.
ابتدا برای چند ماه در ساختمان لاله وابسته به ریاست جمهوری بودند و سپس بعد از فشار دولت روحانی به ساختمانی در ولنجک رفتند . دانشگاه ایرانیان مهمترین نهادی است که در دست حلقه یاران احمدی نژاد است. اما هنوز آغاز به کار این دانشگاه معلوم نیست. در عین حال وضعیت احمدی نژاد بعد از دوران ریاست جمهوری از منظر نظام تا حدی بهتر از خاتمی است اما وضعیت متعارف ندارد. او نخستین رئیس جمهوری است که بعد از ابوالحسن بنی صدر به عنوان متهم به دادگاه احضار شده است.

Untitled-1 copy
اگرچه بعید به نظر می رسد این دادگاه به فرجامی برسد اما صدور احضاریه و کار رسانه ای بر روی آن اهرم فشاری بر روی احمدی نژاد است تا رفتار های وی کنترل گردد. البته صادق لاریجانی انگیزه و اراده برای صدور محکومیت احمدی نژاد و انتقام گیری از او با استفاده از ابزار های قوه قضائیه را دارد. اما خامنه ای چنین اجازه ای به وی نمی دهد و فعلا ترجیح می دهد فرایند قضائی در حد صدور احضاریه و کار ایذائی و اعتبار زدائی باقی بماند .
حلقه یاران وی از جمله مشایی و رحیمی تا کنون زیر ضربه نرفته اند اما بر مبنای برخی از گزارش ها ، مشائی ممنوع الخروج است. برخورد های فوق تاوان قهر یازده روزه احمدی نژاد و مقاومت وی در دفاع از جایگاه ریاست جمهوری در برابر دست اندازی های ولی فقیه است.
اما خامنه ای با هوشمندی اجازه نداد شکاف بین وی و احمدی نژاد به رویارویی نهائی منجر شده و ریاست جمهوری احمدی نژاد زودهنگام پایان پذیرد. وی با همه مشکلات و اعتبار زدائی احمدی نژاد از ولایت فقیه راهبرد فرود آرام احمدی نژاد از قدرت را با موفقیت به پایان رساند و اینک با حوصله خنثی سازی کامل وی را دنبال می کند. در عین حال خامنه ای از ناحیه احمدی نژاد احساس خطر نمی کند و راضی است تا همه مشکلات هشت ساله گذشته کشور بر دوش احمدی نژاد بیفتد.
موفقیت راهبرد فوق محصول انعطاف احمدی نژاد نیز بود . جریان احمدی نژاد نیز تصمیم گرفت از رویارویی نهائی خودداری ورزد و صبر و سکوت را با برنامه بلند مدت پیگیری نماید.
جریان فوق از پیروزی روحانی و شکست اصول گرایان خوشحال شد و این امر را برگ برنده خود برای بازگشت به قدرت ارزیابی نمود. از اینرو احمدی نژاد به روحانی پیام تبریک گرمی داد و سعی کرد در موضع تقابل با وی قرار نگیرد.
اما روحانی از ابتدا و با توجه به تجارب قبلی تصمیم گرفت رویکرد تقابلی با وی را حفظ نماید. دولت روحانی نیز با توجه به خط مشی رعایت خطوط قرمز رهبری و اجتناب از رویارویی ترجیح می دهد احمدی نژاد مسبب تمامی مصیبت ها و گرفتاری های کشور در ۸ سال اخیر باشد. البته اینکه احمدی نژاد در وضعیت فلاکت آمیز و مخربی که در کشور رخ داده مقصر است ، واقعیتی روشن است اما مسئولیت های رهبری و بخشی از اصول گرایان را نیز قابل نادیده گرفتن نیست.
موضع گیری احمدی نزاد بیشتر حالت دفاعی دارد. حمله سنگین روحانی در گزارش صد روزه به دولت های نهم و دهم ،احمدی نژاد را وادار به واکنش نمود. منتها وی در نامه اش بر خلاف سوابق قبلی محترمانه با روحانی برخورد کرده و سعی کرده فضای مناظره و بحث متقابل حالت دو قطبی تخاصم آمیز پیدا نکند.
احمدی نژاد آنقدر با هوش است که دریابد روحانی با وی مناظره نمی کند. او می خواهد از این طریق بگوید که اولا حضور دارد و ثانیا به خنثی سازی حملات از طریق تحدی گری و مبارزه طلبی بپردازد.
جهانگیری ، ترکان و نوبخت هر یک به طریقی اظهار داشتند که چنین مناظره ای صورت نمی گیرد و یا پیش شرط هایی گذاشتند که پیشاپیش احمدی نژاد را در موضع شکست قرار می دهد.
ولی روند حوادث بعد از ۲۴ خرداد بر خلاف محاسبات حلقه یاران احمدی نژاد به نفع آنان نبوده است. اصول گرایان کماکان موضع منفی خود را نسبت به جریان احمدی نژاد حفظ کرده اند .بخش سنتی و پراگماتیست اصول گرایان دولت روحانی را بر دولت احمدی نژاد ترجیح می دهند. بخش های افراطی و مدافع گفتمان سوم تیر نیز اصرار بر مرز بندی با احمدی نژاد و بخصوص تیم وی دارند.

تنها برخی از اعضاء جبهه پایداری چون حمید رسایی به احضار احمدی نژاد به دادگاه انتقاد کردند البته نفس احضار مورد اعتراض آنان نبود بلکه دستگاه قضائی را به برخورد دوگانه در پیگرد قانونی احمدی نژاد و به تعلیق در آمدن پرونده مهدی هاشمی متهم کردند.
اصول گرایان افراطی و نزدیک به رهبری با درخواست مناظره احمدی نژاد برخورد مثبت نکردند . آن را گامی در راستای ملتهب کردن فضای جامعه و ایجاد دو قطبی ارزیابی نمودند.
البته افرادی چون قالیباف به دیدار احمدی نژاد رفتند و کوشیدند به ترمیم روابط بپردازند اما این اقدام حالت استثنایی در اصول گرایان داشته است.
بنابراین بر خلاف خواست جریان احمدی نژاد و تصور برخی از نیرو های سیاسی ، احمدی نژاد در شرایط کنونی ظرفیتی برای رقابت با روحانی و اصلاح طلبان ندارد. مزیتی که وی قبلا در ایجاد دو قطبی در برابر رفسنجانی داشت دیگر کار نمی کند.
سایت های وابسته به اصول گرایان افراطی بخش هایی از صحبت های احمدی نژاد در جلسه با نزدیکانش را منتشر ساختند. دفتر احمدی نژاد آنها را تکذیب کرد. ولی شکل تکذیب نشان می دهد که ممکن است حرف ها درست بوده باشند. در صحبت های فوق احمدی نژاد مسیر روحانی را اشتباه توصیف کرده و ابراز امیدواری می نماید که مردم بزودی متوجه شوند. اما در عین حال به وضعیت نا مناسب خود نیز اذعان دارد و می گوید موقعیت آنها در بخش های محروم آسیب دیده است و باید طی برنامه ای دراز مدت به ترمیم وجهه خود بپردازند.
حتی اگر این حرف ها را احمدی نژاد نزده باشد باز بخش فوق منهای ارزیابی اش از عملکرد روحانی درست است. احمدی نژاد با وجود طرح گفتمان اعتدال در جامعه و فعال تر شدن اصلاح طلبان و جریان رفسنجانی شانسی برای جذب طبقه متوسط ندارد. طبقات محروم نیز در جریان انتخابات از وی فاصله گرفتند. تنها ناکامی احتمالی دولت یازدهم در برآورده ساختن انتظارات اقتصادی بخش های محروم و دهک های درآمدی پایین کشور شاید باعث اقبال مجدد به احمدی نژاد بشود. اما قطعیت این امکان معلوم نیست.
بنابراین احمدی نژاد در وضعیت سختی گرفتار شده است. وی در جامعه ریشه و پایگاهی ندارد و جناح های مختلف حکومتی نیز برخورد منفی با وی دارند. در این شرایط بقاء و حفظ خود مهمترین چالش برای جریان احمدی نژاد است. حال باید دید او از پس این چالش بر می آید و یا بار دیگر بخشی از تاریخ می شود و عمر سیاسی او به پایان می رسد.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.