وزنامه لیبراسیون جزئیاتی از چگونگی آغاز مذاکرات مخفی هستهای بین ایران و آمریکا در مارس سال ۲۰۱۳ را منتشر کرده است. این نشریه چپگرای فرانسوی گزارش میدهد بر اساس مدارکی که در دست دارد علی اکبر ولایتی ریاست هیات مذاکره کنندگان ایرانی را بر عهده داشته و سرپرستی تیم امریکایی نیز با ویلیام برنز بوده است. علاوه بر او جک سالیوان مشاور جو بایدن نیز در تیم آمریکایی بوده و وندی شرمن هم در جلسات آخر شرکت کرده است.
در این مذاکرات علی اکبر صالحی وزیر خارجه وقت حضور داشته است. پونیت تالوار مشاور ارشد اوباما در خاورمیانه نیز در مذاکرات حاضر بوده است و میگوید در تابستان ۲۰۱۲ و دوباره در مارس ۲۰۱۳ در عمان با هیات ایرانی ملاقات کرده و مذاکرات پس از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری گرم شد.لیبراسیون اضافه میکند که واسطه انجام مذاکرات «سلیم الاسماعیلی» تاجر عمانی و از نزدیکان سلطان قابوس بوده است. او در جریان آزادی سه کوهنورد آمریکایی نیز فعال بود. البته بعدها معلوم شد آن سه نفر در ازاء آزادی نصرتالله تاجیک سفیر سابق ایران در اردن و ایرانی دیگری در لوس آنجلس از مخمصه رهایی یافتند.
پیشتر گزارشها و شایعاتی مطرح بود که علی اکبر ولایتی مشغول مذاکرات با مقامات آمریکایی بوده و حتی با والری جارت، مشاور ارشد اوباما در خاک آمریکا دیدار کرده است. اما اکنون معلوم شد وی حداقل از مقطعی گفتگوها را انجام داده اما محل ملاقات، کاخ البوستان مسقط بوده است.
البته گزارشهای دیگری نیز منتشر شده بودند که ولایتی با رابرت اینرون از مقامات دولت آمریکا در ماه اکتبر ۲۰۱۲ یعنی ۵ ماه قبل از مذاکرات عمان در ژنو ملاقات کرده است. ولایتی این خبر را تکذیب کرد. اما تکذیب او را نمیتوان جدی گرفت و ممکن است مذاکرات مخفی ریشههای دورتر زمانی داشته باشند.
پونیت تالوار مشاور ارشد اوباما نیز در جلسه کنگره آمریکا گفته است برای بار اول با هیات ایرانی در تابستان سال ۲۰۱۲ در عمان دیدار کرده است. بنابراین گفتگوهای عمان حداقل از تابستان ۲۰۱۲ در جریان بوده است.
آمریکاییها حضور ولایتی به عنوان مشاور ارشد رهبری را نشانه جدی بودن مذاکرات در نظر گرفته بودند. در طول سه دهه گذشته علیرغم نبود رابطه رسمی، بازار دیدارهای غیر رسمی و رایزنیهای پشت پرده بین دولتهای ایران و آمریکا داغ بوده است.
یکی از مشکلاتی که دستگاه دیپلماسی امریکا و تا حدودی حکومت ایران داشته، ادعاهای مکرر ماموریت از سوی مقامات دو کشور برای مذاکره بوده است که اکثر آنها ادعاهایی خلاف واقع بودهاند. اما آنگونه که قرائن نشان میدهد، حضور ولایتی مذاکرات را جدی ساخته و نشانگر ضمانت اجرائی موافقتها بوده است.
هنوز اطلاعاتی پیرامون جزئیات کامل مذاکرات فوق و مباحث مطرح شده در دسترس نیست. اما همین مقداری که موجود است دریچههایی را برای فهم روند کنونی مذاکرات هستهای و همچنین سیاستهای داخلی و خارجی حکومت در ماههای اخیر باز میکند.
با توجه به اطلاعاتی که تا کنون آشکار شدهاند میتوان نتیجهگیریهایی به شرح زیر داشت:
۱- مرحله مخفی “نرمش قهرمانانه”
اطلاعات جدید روشن ساخت که سیاست “نرمش قهرمانانه” رهبری در مسئله هستهای مرحله مخفی داشته است. در واقع بیش از اعلام عمومی آن در مرداد ۱۳۹۲، مرحله مخفی آن با میدانداری علی اکبر ولایتی و علی اکبر صالحی شروع شده است.
حداقل زمان شروع مذاکرات فروردین ۹۲ است اما بر اساس برخی از گزارشها میتوان شروع آن را به مرداد ۱۳۹۱ عقب برد. درست مقارن با زمانی که دیگر دولت احمدینژاد به تاثیرات منفی تحریمها اشاره میکرد و آنها را ورقپاره نمیدانست.
۲- رمز گشایی از مجادله ولایتی و جلیلی
برخورد تند ولایتی با جلیلی غیر متعارف بود و ناظران و تحلیلگران را متعجب ساخت. اکنون معلوم میشود دلیل آن ناخشنودی و کشمکش لفظی فاصله بین نحوه مدیریت گفتگوهای مخفی با مدیریت مذاکرات رسمی بوده است. جلیلی انتظارات گفتگوهای مخفیانه را بر آورده نساخت و چرایی این مسئله نیازمند تحقیق جداگانهای است. بر مبنای نظر ولایتی در مناظره انتخاباتی، اگر جلیلی انعطاف به خرج داده بود و بر اساس پیشنهادات علی اکبر صالحی وزیر وقت خارجه عمل میکرد، آلماتی ۲ باید جایگزین ژنو ۶ میشد، اما این اتفاق نیفتاد.
۳- آمادگی حکومت برای بده و بستان اتمی
معمولا دولتهای متخاصم در بدترین شرایط و بحرانیترین وضعیتها نیز به مذاکرات محرمانه با یکدیگر میپردازند اما وقتی به این سمت حرکت میکنند که یا بخواهند تصویری واقعی از شرایط بدست بیاورند و یا ضرورت رسیدن به مصالحه و توافق آمادگی برای امتیاز دادن در مقابل امتیاز گرفتن را ناگزیر ساخته باشد. بنابراین به نظر میرسد حکومت حداقل در فروردین ۹۲ تصمیم جدی برای مصالحه کنترل شده هستهای با آمریکا داشته است.
– نقش کری و اوباما
در رقایتهای انتخابات ریاست جمهوری اخیر آمریکا، نیویورک تایمز از تماسهای پنهان برای آغاز مذاکرات دوجانبه ایران و آمریکا در صورت انتخاب مجدد باراک اوباما خبر داد. این خبر در آن زمان از سوی هر دو دولت ایران و آمریکا تکذیب شد. اما جایگزینی کری با هیلاری کلینتون در راه افتادن و ثمر دادن مذاکرات مخفی هستهای ایران و آمریکا موثر بوده است.
هیلاری کلینتون معتقد به سختگیری در برابر حکومت ایران بود اما جان کری بر عکس دنبال انعطاف و نرمش در چارچوب سیاستهای کلان دولت آمریکا است. وی پیش از وزیر خارجه شدن مذاکرات و تماسهایی با مقامات ایرانی به صورت مستقیم و غیر مستقیم داشته است. از سوی دیگر موفقیت در مصالحه هستهای با ایران امتیاز بزرگی برای کری و همچنین سیاست خارجی مورد نظر او و اوباما محسوب میشود. بنابراین او انگیزه فردی نیز برای آزمودن شانس مذاکرات مخفی داشته است.
۵- مشابهت با ماجرای مذاکرات گروگانگیری در سفارت آمریکا
ابتدا از سوی عدهای تصور میشد رویکرد جدید اتمی حکومت شبیه مدل برخورد در ماجرای قطعنامه ۵۹۸ و صلح با عراق است. اما فاز گفتگوهای محرمانه معطوف به مصالحه هستهای نشان میدهد مذاکرات شبیه ماجرای آزادی گروگانهای آمریکایی است. در آن دوره نیز بر خلاف نطقهای آتشین آیتالله خمینی علیه آمریکا، صادق قطبزاده، صادق طباطبایی و شمس اردکانی در دورههای مختلف تماسهای مخفی با مقامات وقت دولت آمریکا داشتند. گفتگوهای فوق سنگ بنای قرار داد الجزایر را گذاشت.
– درک چرایی پذیرش ریاست جمهوری روحانی
فاش شدن مذاکرات مخفی بین ایران و آمریکا روشن ساخت که پیروزی حسن روحانی و انتخاب ظریف آغازگر روند تنشزدایی هستهای نبوده است فقط این روند را سرعت بخشیده و مذاکرات را گرمتر کرده است. آنها شروعکننده تغییر مشی در برنامه هستهای نبودند. جلیلی مرد مذاکره و توافق نبود و رفتار مذاکرهکنندگان رسمی هستهای با گفتگوکنندگان مخفی ناهماهنگ بود. بنابراین مصلحت نظام ایجاب میکرد که تفکر جایگزین بر دولت حاکم شود.
ولایتی بر این بستر کوشید تا از کارت فوق برای رئیس جمهور شدن استفاده کند اما بخت با وی یار نبود و حسن روحانی گوی سبقت را از او ربود. بنابراین رفتن به سمت مصالحه هستهای و کاستن از تنشها نتیجه پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری نیست بلکه بر عکس رئیس جمهور شدن روحانی محصول تغییر نگرش تاکتیکی رهبری در زمینه برنامه هستهای است.
نقش روحانی و ظریف تسهیلگری است و همچنین آنها توانایی انجام مصالحه را داشتند. به نظر میرسد حضور سعید جلیلی در رقابتهای انتخاباتی نیز صرفا با هدف پیروزی نبوده، بلکه اهداف گفتمانی را دنبال میکرده است. آنها میخواستند نشان دهند که پرچم دیدگاه معتقد به مقاومت و برخورد تقابلی با دنیا کماکان در حکومت و جامعه طرفدارانی دارد و آنها بر موضع خود ایستادهاند.
نتیجه گیریهای فوق بر اساس اطلاعاتی است که تا کنون منتشر شده است. دسترسی به یافتههای بیشتر میتواند فرصت برای تحقیقهای بیشتر و پرتو افکندن بر ابعاد خاکستری و مبهم سیاستهای حکومت و بخصوص ” نرمش قهرمانانه ” را فراهم سازد.