آیا راز سر به مهر لوینسون در آستانه هفت سالگی مفقود شدنش باز میشود؟ بر اساس اطلاعات منتشر شده موضوع هنوز پیچیده است. اما ممکن است در پشت پرده اتفاقاتی در جریان است و یا مذاکراتی انجام میشود که منجر به نتایج غیرمنتظره شود. اما این مساله فقط یک ادعا است.
در ادامه نکاتی که در روشن شدن وضعیت لوینسون مهم هستند تشریح میشود.
بلندپروازی، بیاحتیاطی و انگیزههای شخصی لوینسون
همانگونه که در قسمتهای قبلی توضیح داده شد بلندپروازی لوینسون و آمادگی وی برای خطرپذیری کار دستش داد. انگیزههای فردی وی، هم انجام کارهای خارقالعاده در فعالیتهای امنیتی و تجسسی بود و هم کسب درآمد و ایجاد فرصتهای ویژه مالی را نیز تعقیب مینمود. لوینسون اگر به سلامت از دیدار با صلاحالدین بر میگشت آنگاه احتمال اینکه بتواند قراردادهای تازه و هنگفتی با سیا و شرکتهای خصوصی منعقد نماید محتمل بود.
اما لوینسون بیاحتیاطی خرج داد و ریسک قمار وی بالا بود. وی آنچنان از بازگشت بیخطر خود مطمئن بود که از سیا تقاضای پشتیبانی و در نظر گرفتن راهکارهای بازدارنده در صورت گرفتاری نکرد. البته شاید او روی اطمینان سیلورمن به صلاحالدین دست به چنین خطری زد. اگر چه با توجه به تجربه وی باور چنین امری راحت نیست. در عین حال ممکن است حضور وی در کیش با ملاقاتی که با دو ایرانی در استانبول انجام داده بود ارتباط داشته باشد. مساله تحقیق پیرامون قاچاق سیگار هدف اصلی وی از سفر به ایران نبوده است.
اما برخی از گزارشها حاکی است برخی از افراد منسوب به رفسنجانی در حوزه قاچاق سیگار در ایران فعال هستند. ایران یکی از بزرگترین بازارهای سیگار قاچاق را دارد و در حدود سی درصد سیگار مصرفی از طریق غیرقانونی وارد کشور میشود. در سطح اطلاعاتی که فعلا موجود است امکان راست آزمایی در خصوص دست داشتن خواهرزادههای رفسنجانی [مرتبط با بنیاد تعاون سپاه در کنار فعالیتهای محسن رضایی] در بازار سیاه سیگار وجود ندارد و این مساله فعلا در حد یک اتهام است.
ارزش اطلاعاتی پایین لوینسون
رصد شناسی رفتار سیا از هنگام مفقود شدن لوینسون نشان میدهد از دید مشهورترین سازمان اطلاعاتی امریکا، لوینسون ارزش اطلاعاتی خاصی ندارد که برای آزادی وی دست به عملیاتهای خاص بزند. حتی حاضر نیست در این خصوص مبادله اطلاعاتی انجام دهد. لوینسون سابقه کار در سیا ندارد. او در قالب شرکت خصوصیاش با سیا قرار داد داشته است. حتی قرار داد وی آنقدر اهمیت نداشته است تا موقتا بودجهای در اختیار وی داده شود تا کارهای اطلاعاتیاش دچار وقفه نگردد.
نوع پروژههایی که برای سیا انجام میداده است از جنس جمع آوری اخبار و تجزیه و تحلیل اطلاعات بوده است. او قرار نبوده در بخش عملیاتهای مخفی اطلاعاتی کاری انجام دهد. در صورتی که سفرش به کیش از این جنس است. لوینسون به لحاظ فنی نمیتوانسته است وارد فعالیتهای محرمانه اطلاعاتی شود. وی در فیلم مستندی در خصوص مافیای روسیه حضور داشته و این فیلم قبل از سفر وی به کیش به صورت عمومی پخش شده است. در بخشی از فیلم از وی به عنوان مامور سابق اف بی آی یاد میشود. همچنین او با دو نفر ایرانی در استانبول پیشتر ملاقات کرده بود. علیالقاعده آنها به دنبال شناسایی چهره اصلی وی میرفتند. از آنجاییکه آنان وعده فروش نفت با تخفیف داده بودند لذا یا مستقیما و یا غیرمستقیم با محافل قدرت در ایران در ارتباط بودند. بر اساس شنیدههای قابل اعتنا سپاه در فروش قاچاقی و غیرقانونی نفت در ایران دست دارد و در مقطعی نیز در فروش غیر قانونی نفت عراق فعال بود. از اینرو میتوان حدس زد که آن دو نفر به نوعی با نیروهای سپاه در ارتباط بودهاند. بنابراین با توجه به این مسائل احراز هویت لوینسون راحت بوده و در عین حال طعمهای دلچسب برای سیستم امنیتی ایران به نظر میرسیده است. اما ماجرای لوینسون رسوایی در سیا بوجود آورده و پرده از مشکلات تصمیمگیری در سطوح میانی و پایینی آن کنار زد.
نقش احتمالی حکومت ایران
حکومت ایران از ابتدا منکر هر گونه اطلاعی از لوینسون بوده است. در عین حال برای کمک ابراز آمادگی کرده است. همچنین مرتب از دولت آمریکا خواسته است تا ماموریت لوینسون را افشا نماید. اما قرائنی وجود دارد که انگشت اتهام را به طرف حکومت ایران دراز مینماید. اگر چه هنوز این ادعا قطعیت ندارد.
گروههای شبه نظامی و اسلامگرای منطقه برای افرادی مانند لوینسون تمایل ندارند تا موضوع گروگانگیری به درازا بکشد. معمولا در کوتاه مدت و یا حداکثر میان مدت موضوع را چه از طریق معامله وبده و بستان و یا قتل سوژه فیصله میبخشند.
از سوی دیگر در سفر لوینسون به کیش تشکیکی وجود ندارد. در جزیره کیش غیر از نیروهای اطلاعاتی و انتظامی ایران وبخصوص سپاه، هیچ نیروی دیگری نمیتواند فعالیت کند. تا الان سابقه نداشته است در آن مناطق گروههای خارجی بتوانند دست به گروگانگیری بزنند. همچنین نوع ارسال فیلم و عکسها به گونهای بوده است که با استفاده از پیچیده ترین روشهای رد گیری نیز قابل تعقیب نبوده است. این امر نشان از حرفهای بودن کار گروگانگیرها دارد. اما در صورتی که این کار توسط حکومت ایران انجام شده باشد انگیزه چیست؟
معمولا دولتهایی که در رویارویی با آمریکا هستند همیشه از مامورین وابسته به نهادهای اطلاعاتی آمریکا به عنوان طعمه استفاده میکنند. درآن مقطع چیزی از گم شدن علیرضا عسگری معاون سابق وزارت دفاع نمیگذشت. بازگرداندن عسگری برای حکومت خیلی مهم بود. بنابراین میتوان فرض کرد دستگاه امینتی ایران با گروگان گرفتن لوینسون تقاضاهای امنیتی و اطلاعاتی از آمریکا داشته است که تاکنون اجابت نشده و موضوع معطل مانده است. آنها گمان کردهاند او مامورعالیرتبهای است و لذا میتوانند معامله بزرگی را سامان بدهند. جهتگیری پلاکاردهایی که بر روی سینه لوینسون نصب شده بود همه متمرکز بر سرزنش بیاعتنایی دولت آمریکا است. در یکی از آنها به دولت آمریکا گفته شده بود آیا شما نمیتوانید کاری کنید یا نمیخواهید کاری بکنید؟ مخاطب خاص پلاکاردها دستگاه اطلاعاتی آمریکا است تا متوجه پیام شود. قرائن محکمتری وجود دارد که نشان میدهد لوینسون زنده است اما بعید است او در داخل خاک ایران باشد. نیروهای نظامی و اطلاعاتی ایران توانایی مخفی نگاه داشتن افراد در منطقه و بخصوص در افغانستان و پاکستان را دارند. برخی از گزارشها مدعی هستند وی پیش گروه گلبدین حکمتیار است. اما اگر این ادعا درست باشد وی امانت حکومت در دست او است.
نقش داوود صلاحالدین
داوود صلاحالدین یکی از متغیرهای مهم معادله گم شدن لوینسون است. او فرد قابل اعتمادی نیست. حرفهایی که تاکنون پیرامون ملاقاتش با لوینسون زده است، ناسازگار است. ممکن است او در جریان دستگیری لوینسون بوده است اما در عین حال بررسی مواضع وی نشان میدهد احتمال اینکه وی در جریان پروژه گروگانگیری نبوده باشد، بیشتر است. علیالقاعده دستگاه امنیتی ایران وی را تحت مراقبت دارد و تماسهای تلفنی و رفت و آمد وی تحت کنترل است. قرار گذاشتن با صلاحالدین در داخل خاک ایران بدون اطلاع نیروهای اطلاعاتی کار پر خطر و ساده لوحانهای بوده است. اما صلاحالدین از آغاز تا به امروز میگوید لوینسون توسط حکومت ایران بازداشت شده است. این سخنان با مواضع حکومت تعارض دارد. سیا و نیروهای اطلاعاتی آمریکا در مقطعی به دنبال دزدیدن وی از ایران بودند. از اینرو وی با صلاحدید حکومت تصمیم گرفت تا نسبت به ترددهای خارجیاش مراقب باشد. ولی از دهه ۹۰ به این طرف وی اهمیتش را برای آمریکاییها از دست داده است. برخی از منابع نیز مدعی هستند وی تماسهایی برای بازگشت به خاک آمریکا داشته است. امکان تایید این ادعا وجود ندارد. سخنان تند صلاحالدین در خصوص فساد در مقامات عالیرتبه ایران و بهخصوص رفسنجانی نیز موضوع مهمی است. حرفهای وی در مورد رفسنجانی سنخیتی با مواضع بخش تند روی حکومت دارد. بنابراین اگر وی با دستگاه امنیتی ایران که در زمان فوق کاملا با بخشهای تند رو همسو بود، هماهنگ بود آنها مشکلی بر روی افشاگری نسبت به اموال احتمالی رفسنجانی در کانادا نداشتند. صلاحالدین همچنین مدعی است صحبتهای وی و لوینسون صرفا بر روی موضوع سیگارهای قاچاق بوده است.
جایزه یک میلیون دلاری
معمولا وقتی نیروهای اطلاعاتی و انتظاماتی جایزهای برای کشف موضوعی اختصاص میدهند که تا حدودی مطمئن باشند که نزدیک به دستیابی به سوژه مورد نظر هستند. بنابراین اعلام این جایزه و تبلیغ گسترده آن در افغانستان سویه مبهم فعالیت و یا ناکامی احتمالی نهادهای اطلاعاتی آمریکا را نشان میدهد.
در یکی از تلاشهای ناموفق، افبیآی متوسل به یک تاجر ثروتمند روسی به نام الگ درپیسک میشوند. وی با ایران فعالیت اقتصادی دارد. او مدعی میشود که با فردی از خانواده خامنهای مذاکره کرده و او در ازای دریافت مبلغ هنگفتی قول آزادی لوینسون را داده است. افبیآی آنقدر مطمئن شده بودند که به همسر لوینسون میگویند منتظر تماس تلفنی شوهرش باشد. اما چنین وعدهای هرگز رخ نمیدهد. این اتفاق میتواند با اعلام جایزه فوق در ارتباط باشد.
بدینترتیب سرنوشت لوینسون زمانی معلوم میشود که فعل و انفعالهای اطلاعاتی پشت پرده به جایی برسد. اگر سیا به رویه کنونی خود ادامه دهد، عملا راهی برای گروگانگیرها نمیماند. بعید به نظر میرسد وضعیت کشدار کنونی ادامه پیدا کند.
انتشار اخبار همکاری وی با سیا و فعالیتهای جاسوسی وضعیت وی را تا حدی بغرنجتر میسازد. از یک طرف گروگانگیرها بهای بیشتری برای آزادی وی طلب میکنند. اگر این کار توسط حکومت ایران انجام شده باشد اعلام جاسوسی وی تا زمانی که سیا رسما مسوولیت کارهای وی را نپذیرد تغییری در وضعیت ایجاد نمیکند. همچنین افشای جاسوسی دلیل نمیشود تا حکومت موضعش را تغییر داده و رسما بپذیرد لوینسون را بازداشت کرده است. پذیرش مسوولیت جاسوسی از سوی سیا نیز تبعات منفی برای دولت آمریکا دارد. ضمن اینکه سیا مدعی است لوینسون مامور و نیروی رسمی آنها نبوده است.
ناامیدی از امکان انجام معامله اطلاعاتی دیگر فاکتور تعیین کننده است. کاهش تنش بین ایران و آمریکا نیز فضا را برای پیدا شدن لوینسون مساعد کرده است. اما ممکن است بن بست کنونی برای مدت دیگری نیز ادامه پیدا کند. او فرد بیماری است و همچنین باید مرتب انسولین بزند. این فاکتور به ضرر گروگانگیرها عمل میکند و ریسک نگهداری وی بیش از مدت طولانی کنونی را پر خطر میسازد. اما لوینسون همانطور که ناگهانی گم شد و اسمش در دنیا پخش شد، رهاییاش نیز وضعیت مشابهی خواهد داشت.