خرید نظامی از دشمن؟

یگان ویژه برخورد با جرایم مالی یونان دو محموله انتقال قطعات یدکی از اسرائیل به سمت ایران را توقیف کردند. روزنامه کاتمیرینی در یونان برای نخستین بار این خبر را فاش ساخت و مدعی شد که به مدارک امنیتی و قضایی مربوطه دسترسی دارد.

محموله‌ها در دو نوبت دسامبر سال ۲۰۱۲ و آوریل ۲۰۱۳ از شهر بنیامینا غفعات عاده نزدیکی حیفا در اسرائیل به مقصد یونان ارسال شده تا از آنجا به ایران حمل گردند. زمان توقیف این محوله‌ها مشخص نیست.

lev1 copy

شرکتی که حمل محموله‌های فوق را انجام داده به نام یک فرد انگلیسی تبار یونانی ثبت شده بوده که در شهر سالونیک یونان زندگی می‌کند. اما تحقیقات بعدی روشن ساخت شرکت فوق ساختگی بوده و فرد صاحب شرکت نیز قابل شناسایی در یونان نیست.

محموله‌ها شامل قطعات یدکی هواپیما‌های اف ۴ و اف ۱۴ چون درایو ثابت سرعت و سنسور‌های ولتاژ خروجی بوده است که در لیست اقلام تحریمی آمریکا قرار دارند. آمریکا و اسرائیل هر دو هواپیما‌های اف ۱۴ را از رده خارج ساخته‌اند. دولت آمریکا تمامی انبار‌های قطعات یدکی خود را نیز نابود کرد تا قطعات اف ۴ به دست ایران نیافتد.

مقامات وزارت خارجه و دفاع اسرائیل از اظهار نظر تاکنون خودداری کرده‌اند. کارشناسان امنیت داخلی آمریکا در حال بررسی و تحقیق از چگونگی ارسال قطعات فوق هستند. دادگاهی در یونان نیز در حال پی‌گرد قانونی ارسال قاچاق یاد شده است.

مطبوعات اسرائیل به نحو مختصری به موضوع پرداختند. این احتمال وجود دارد که قوانین سخت‌گیرانه در خصوص موضوعات نظامی در اسرائیل دلیل این کار باشد.

الکس فیشمن خبرنگار نظامی در روزنامه یدیعوت أحرونوت که پر تیراژترین روزنامه اسرائیل است، گفت: «احتمالا این گزارش توسط منابع نزدیک به دولت آمریکا منتشر شده است تا هشداری به دولت اسرائیل باشد که در روند مذاکرات اتمی با ایران اختلال نکند».

اما ریچارد سیلورستین یک بلاگر یهودی که به جریان چپ ومترقی اسرائیل تعلق دارد اطلاعاتی را منتشر ساخت و انگشت اتهام را به سمت دو دلال اسلحه در شهر بنیامینا غفعات عاده دراز کرد. او مدعی است این دلال‌ها مدت‌ها است که تحت نظر و مراقبت سیستم‌های امنیتی آمریکا و اسرائیل قرار دارند. اما تاکنون مورد پی‌گرد قانونی و یا احضار‌های امنیتی قرار نگرفته‌اند. او هم‌چنین می‌گوید این دلال‌ها با موساد و نیرو‌های امنیتی اسرائیل داد و ستد‌های پنهانی دارند.

انتشار خبر فوق هم‌زمان با تشدید فعالیت‌های نتانیاهو بر علیه دور جدید مذاکرات ۱+۵ با حکومت ایران، وضعیت معما گونه‌ای را در روابط ایران و اسرائیل آشکار می‌سازد.

اگرچه سود‌های هنگفت در معاملات پنهانی سلاح مشوق نیرومندی برای تحرک دلال‌ها و جذب نیروهایی نظامی از طریق رشوه است اما مشکل بتوان باور کرد ارسال محموله‌های فوق بدون اطلاع مقامات ارشد اسرائیلی بوده است. سکوت کنونی دولت اسرائیل نیز بر سوء ظن‌ها می‌افزاید.

اگر اقدام فوق به صورت خود سرانه صورت گرفته باشد آن‌گاه آسیب‌پذیری دستگه نظامی و اطلاعاتی اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی را نشان می‌دهد که خطرناک‌ترین دشمن اسرائیل به زعم مقامات دولتی این کشور می‌توانن نیازمند‌های نظامی خود را که در بازار‌های عادی نمی‌توانند تامین کند، از آنجا بدست آورد. علی‌القاعده اگر مقامات مربوطه اسرائیلی در جریان این مبادله نبودند باید شاهد برخورد جدی قضائی و امنیتی با عاملان این معامله بود و گرنه معلوم می‌شود که داد و ستد تجاری- نظامی فوق با هماهنگی دولت اسرائیل صورت گرفته است.

عامل دیگری که احتمال هماهنگی فوق را بیشتر می‌سازد، توجه به این واقعیت است که دولت اسرائیل هواپیما‌های اف ۱۴ و اف ۴ را دارای قابلیت تهدید نمی‌داند. بنابراین در صورت اطلاع و موافقت مقامات نظامی و سیاسی اسرائیل آن‌ها قطعاتی را در اختیار حکومت ایران به عنوان دولت متخاصم قرار داده‌اند، که افزایشی در قدرت نظامی ایران ایجاد نمی‌کند که برای اسرائیل دردسر ساز باشد.

معلوم نیست مبادله فوق فقط محدود به دو محموله توقیف شده باشد و ممکن است ارسال‌های دیگری نیز قبل از دسامبر سال ۲۰۱۲ صورت گرفته باشد.

تجارت سلاح بین ایران و اسرائیل علی‌رغم تنش‌های شدید سیاسی بعد از انقلاب قطع نبوده است و در مواردی دو کشور معامله‌هایی با هم انجام داده‌اند.

بر اساس دائره المعارف سیستم امنیتی اسرائیل، این کشور برای اولین بار در سال ۱۹۸۰ قطعات یدکی اف ۱۴ و تانک‌های آمریکائی را به ایران فروخت. دومین معامله مهم توسط یاکوف نیمرودی تاجر معروف اسرائیلی متولد عراق انجام شد. او توانست قراردادی را با وزارت دفاع ایران در سال ۱۹۸۱ امضا کند و سلاح‌هایی به ارزش ۱۳۶ میلیون دلار به ایران بفروشد. سلاح‌ها شامل موشک‌های لنس، خمپاره‌های با سرپوش مسی و موشک‌های هاک بودند. معامله بعدی در جریان ماجرای ایران کنترا و سفر مک فارلین به ایران در سال ۱۹۸۶ جنجالی شد.

از آن تاریخ به بعد تا کنون ظاهرا دیگر داد و ستدی انجام نشده و یا از دید رسانه‌ها و افکار عمومی پنهان مانده است.

انجام این معامله‌های موردی و محدود تغییری در روابط خصمانه استراتژیک دو کشور ایجاد نمی‌کند و آن‌ها در چهارچوب بده و بستان‌های تاکتیکی و بر اساس نیازهای موردی طرفین قابل ارزیابی هستند. دو کشور گاهی در مواجهه با دشمن مشترک و نیازهایی که از طرق دیگر قابل بر طرف شدن نیستند به داد و ستد محدود با یکدیگر روی می‌آورند.

ارسال‌های فوق به نوعی مصادف با مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا در مسئله هسته‌ای نیز است. از این‌رو مسئله فوق می‌تواند سرنخی باشد که دلایل خاص این معامله تسلیحاتی را روشن سازد.

جذابیت‌های مالی و اقتصادی این معامله فقط برای نیرو‌های عملیاتی و لایه پایین آن ارزش داشته است.

اما برای مقامات اسرائیلی در صورت اطلاع دلایلی امنیتی و سیاسی مطرح بوده است. آن‌ها باید در عوض اطلاعات و یا امتیاز‌های درخوری دریافت کرده باشند که به انجام معامله یاد شده رضایت داده‌اند.

روی‌داد فوق بر تنش‌های پدید آمده بین اسرائیل و آمریکا می‌افزاید. اما نتیجه مهم این ماجرا آشکار شدن خصلت پراگماتیستی جمهوری اسلامی است که رویکرد ایدئولوژیک آن در عرصه سیاست خارجی را مقید و محدود می‌سازد. این نظام دارای این انعطاف است که هر جا کم آورد به سمت بده و بستان و تعامل با دشمنان خود برود. این ویژگی پیش‌بینی پذیری رفتار جمهوری اسلامی در بزنگاه‌های سیاسی و مواقع بحرانی را سخت می‌سازد و در عین حال با ایجاد نوعی آشوب و بی‌نظمی به تداوم بقای آن نیز کمک کرده است.

شکاف زیاد بین مواضع علنی و حرف‌های پشت پرده از خصوصیات مهم زمام‌داران ارشد جمهوری اسلامی بوده و از عوامل مهم ابطال دعاوی ایدئولوژیک و اخلاقی آن است. افشای محموله‌های قطعات نظامی اسرائیل به ایران مهر تایید دیگری بر رفتار دو گانه جمهوری اسلامی زد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.