رسانه های دموکراسی خواه و پیچیدگی های دوره گذار

رسانه ها روز به روز اهمیت بیشتری در جوامع پیدا می کنند و به مهمترین نهاد شکل دهنده افکار عمومی تبدیل می شوند. مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی نقشی کلیدی در تحکیم دموکراسی و تسهیل گذار به آن ایفا می نمایند.
در تاریخ معاصر ایران و بخصوص دو دهه اخیر رسانه ها رکن رکین جامعه مدنی بوده اند. بعد از تعطیلی گسترده مطبوعات در سال ۱۳۷۹ و پایان بهار مطبوعات بخش عمده وظیفه اطلاع رسانی آزاد و تولید محتوا بر دوش رسانه های فارسی زبان خارج از کشور و متعلق به اپوزیسیون و نیرو های جامعه مدنی قرار گرفت و به مرور نقش آنها در فعالیت های رسانه ای و بازنمائی واقعیت ها افزایش یافت.

cartoon1_0
البته هنوز بخصوص در حوزه های اندیشه و مباحث تخصصی رسانه های داخل کشور اثرگذار هستند اما سانسور ، خود سانسوری و ایجاد مرجعیت کاذب رسانه ای و فعالیت های پیچیده دستگاه امنیتی کشور در حوزه تحدید و خنثی سازی روشنگری جرائد حوزه نقش آفرینی آنها را محدود کرده است. در این فضا رسالت رسانه های متعلق به اپوزیسیون و بخصوص رسانه های مجازی بیشتر می شود. در این نوشتار نقشی که رسانه های اپوزیسیون در مسیر تسهیل گذار مسالمت آمیز به دموکراسی می توانند ایفا کنند مورد بررسی قرار می گرد.
پیش از ورود به بحث تاکید می شود که مراد از اپوزیسیون ،نیرو های معترض و تغییر خواهی هستند که در جستجوی استقرار دموکراسی هستند و مناسبات آمرانه و اقتدار گرایی را عامدانه و یا نا آگاهانه بازتولید نمی نمایند.
در وهله نخست رسانه های اپوزیسیون زمانی می توانند موفقیت کسب نمایند که الزامات حرفه ای و پایبندی به اصول اخلاقی رسانه ای را رعایت نمایند. رسانه با پروپاگاندا تفاوت عمده ای دارد. البته رسانه هایی که خود را مبلغ یک گروه سیاسی می دانند شاید چاره ای نداشته باشند تا خود را در سطح پروپاگاندا تنزل بدهند. طبیعی است در این صورت حوزه اثرگذاری آنها نیز محدود خواهد بود.
اما رسانه هایی که می خواهند مرجعیت افکار عمومی را حفظ نمایند باید دقت و حساسیت لازم را داشته باشند تا خروجی های آنها از دقت و اعتبار قابل قبولی برخوردار باشد. صرف تلاش برای حقیقت ،عدالت و آزادی و مبازره با دشمنان انسانیت و حریت دلیل نمی شود تا هر مطلبی که سویه انتقادی و تهاجمی دارد را منتشر ساخت. به عبارت دیگر اصل بر سیاه نمائی و ضدیت با جمهوری اسلامی نیست بلکه برخورد انتقادی از زاویه شکستن دیوار سانسور و نمایش چهره کاذبی است که رسانه های دولتی می کوشند با قلب واقعیت از ایران و ایرانی ترسیم نمایند. اما برونداد رسانه های اپوزیسیون نباید از شیوه مشابه پیروی نماید. بلکه در چارچوب معیار های درست و اصولی محتوایش را تولید نماید.
پرهیز از محدودیت در آزادی بیان و فرو گذاشتن مصلحت ها دیگر عنصر مهم است. هنوز این ایده که مرز های انتشار مطالب در رسانه ها باید با مصلحت سنجی اصحاب سیاست ولو تحول خواه و اصلاح طلب تعیین شود در عرصه عمومی ایران خریدار دارد.
اما رسانه مطلوب در اپوزیسیون باید این تصور غلط را بشکند و اجازه ندهد تا فضا های ممنوعه ای در حوزه رسانه ای شکل بگیرد و نوعی سانسور غیر اعلام شده و یا مقدس بوجود بیاید. حوزه پرداختن به مسائل در رسانه ها باید تابع اصول اخلاق رسانه ای و حفظ حقوق افراد و آزادی ها باشد دیگر خط قرمز معنا ندارد. باید همه را دعوت کرد تا تحمل شان برای بیان دیدگاه های متفاوت و به طور مشخص عجیب و یا گزنده را بالا ببرند و سعی کنند از طریق نقد و پاسخ مستدل واکنش نشان دهند نه اینکه بخواهند جلوی ابراز نظر ها را بگیرند.
اما در عین حال رسانه ها نیز باید با انتخاب لحن درست و الزام به شیوه های متعارف و شناخته شده استدلال برخورد کنند تا فضای تنش و کشمکش های مخرب به سمت تعامل و رقابت شرافتمندانه تغییر یابد.
پرهیز از توهم و فضا سازی های خلاف واقع و تخیلی دیگر مسئولیت مهم رسانه هایی است که کارکرد حزبی و بفرموده ندارند. استقلال و برخورد ناصحانه و نگاه انتقادی جدی مهمترین سرمایه رسانه ها است. بین شان رسانه و خیر عمومی رابطه وثیقی وجود دارد. البته رسانه نمی تواند مدعی بیان حقیقت مطلق شود. هر رسانه ای از دریچه ای خاص به مسائل می نگرد و حداکثر می تواند بخشی از حقیقت واقعه را باز بتاباند اما اهمیت دارد که این زاویه گشوده به سوی کشف حقیقت باشد نه طلب منفعت و یا تحمیل پیش فرض ها و نگرشی خاص به واقعیت.
در چنین فضایی مجموعه رسانه های منتقد که هر یک بخشی از حقیقت مسائل را بازتاب می دهند ،عرصه عمومی را غنا می بخشند و آگاهی های عمومی افزایش می یابد. اما اگر هر رسانه بخواهد خود را در خدمت ایده و یا گروهی خاص قرار دهد منازعات تمام نشدنی قدرت و اصحاب سیاست فضای رسانه ها را به صحنه جنگ تبدیل می کند. از اینرو پرهیز از شیوه های غیر اخلاقی و ترور شخصیت در مشی رسانه های اپوزیسیون نقش مهمی دارد.
در دوره گذار از اهالی رسانه که تنها به تقویت جامعه مدنی و هموار سازی مسیر استقرار دموکراسی متعهد هستند انتظار می رود هم و غم اصلی خود را در این مسیر بگذارند. بنابراین از یک سو باید مناسبات ،شیوه کار و الگوی رفتاری با موازین دموکراسی تطبیق داشته باشد و ثانیا خروجی ، محتوی و تحلیل ها در خدمت بسط پایه ها و اندیشه های دموکراتیک باشد.
رسانه هایی که ایده های دموکراسی صوری را تبلیغ می کنند یا نوعی اقتدار گرایی نرم را در زرورق مردم سالاری می پیچند خدمتی به جامعه نمی کنند. آنها رهزن حقیقت هستند و جامعه و بخصوص نیرو های تحول خواه را به سمت سراب هدایت می کنند. رسانه های اپوزیسیون دموکراسی خواه هم باید نیرو های دموکراسی خواه را تقویت کنند و فضا های خود را به آنها اختصاص دهند و هم در چارچوب اصول و پرنسیب های دموکراسی به نقد و ارزیابی عملکرد آسیب شناسی آنها بپردازند. پرهیز از قهرمان سازی و بت سازی از نیرو های سیاسی و اجتماعی و تاکید بر نظرات و نهاد به جای اشخاص مطلوبیت و مزیت دارد.
از روزنامه نگاران منتقد انتظار می رود تا نیرو های مستقل را تقویت نمایند و اجازه ندهند مدیریت فضای رسانه ها در دست احزاب و گروه های سیاسی قرار بگیرد. جایگاه طبیعی روزنامه در جامعه مدنی و حوزه روشنفکری قلمرو عمومی است.
منتها در دوره گذار تاکید بر جمع کردن و همگرا نمودن نیرو های جامعه مدنی و اپوزیسیون سیاسی مردم سالار در عین رعایت استقلال و برخورد انتقادی نیز اهمیت خاصی دارد. در اصل رسانه های مردم سالار نسبت به جنبش دموکراسی خواهی و تحقق مطالبات تاریخی مردم بی طرف نیستند. آنها در شکاف دولت – ملت باید جانب مردم و تقویت نهاد ها و رویه های جامعه محور را بگیرند. .
ایجاد توازن بین ایفای نقش مستقل و نقادی همه جانبه و تقویت گرایش های دمکراسی طلب هنر رسانه های اپوزیسیون و سنجه مهارت آنها است. اما جانبداری از ایده ها و مولفه های نظری و نهادی دموکراسی بایستگی دارد نه شیفتگی به شخص و یا گروهی خاص.
یکی از بیراهه هایی که برخی از رسانه ها در سالیان اخیر رفته اند تنزل خود به توپخانه های جریان های سیاسی خاص و یکسویه نگری است. آنها به جای رویه ها و برخورد منصفانه و همه جانبه ،مصداق خاصی را در نظر گرفته و در چارچوب تنگ مناسبات حزبی سیاست های خود را استوار ساخته اند. در این رویکرد اشخاص محور می شوند و نقد ها و حمایت ها حول آنها سازمان می یابند. در چنین برخوردی خطای تشخیص افزایش یافته و اشتباهات زیاد می شود.
رسانه باید میزان الحراره جامعه و چشمان ناظر دقیق بر رفتار کنشگران سیاسی و مدنی باشد و با حساب کشی از آنها چهره درستی از واقعیت های عرصه عمومی را در معرض نگاه مردم قرار دهد.
دوره گذار دوران سختی است و از این رو اصحاب رسانه کار و مسئولیت دشواری بر عهده دارند. اما کوتاه شدن مسیر گذار به دموکراسی بدون فعالیت موثر روزنانه نگاران و رسانه های منتقد و مستقل ممکن نیست.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.