احتمال احیای قائم مقامی ولی فقیه

اظهارات قربانعلی دری نجف آبادی در خصوص ضرورت تعیین قائم مقام برای رهبری از رویداد های مهم روز‌های گذشته بود. وی ضمن دعا برای افزایش عمر آیت الله علی خامنه ای، خاطرنشان کرده بود که مجلس خبرگان باید به دنبال تعیین جانشین برای آقای خامنه ای باشد و بر وجود سابقه مثبت این امر در جمهوری اسلامی تاکید کرد.

5C89E8D8-7717-4BB2-A59C-9F3F0170C1EA_w640_r1_s_cx1_cy1_cw91

اهمیت موضع‌گیری دری نجف آبادی در نفس سخنان وی خلاصه نمی‌شود که به احتمال زیاد، کدی است که وجود طرح و برنامه‌ای در بخشی از نیرو های حکومت را آشکار می‌کند. تاثیر این برنامه احتمالی در شکل دادن به منازعات و روند های آتی حکومت بالا است. چهارمین دوره فعالیت مجلس خبرگان به‌زودی به پایان عمر خود می‌رسد. انتخابات خبرگان پنجم همزمان با انتخابات مجلس قرار است برگزار شود و هنوز تاریخ آن اعلام نشده است اما می توان حدس زد که اسفند ۱۳۹۴ موعد انتخابات یاد شده باشد.

به‌رغم این‌که مجلس خبرگان طبق قانون اساسی از مهم‌ترین نهادهای قدرت است و می‌تواند نهادهای انتصابی را همسو با نهاد‌های انتخاباتی بسازد اما عوامل حقیقی، چرخه معیوب رد صلاحیت‌ها و آیین‌نامه‌های داخلی آن را تبدیل به مجموعه ای خنثی کرده که تنها به تمجید و تعریف از رهبری می‌پردازد. وظایف قانونی آن در خصوص نظارت بر عملکرد رهبر و نهاد های زیر مجموعه اش در عمل، تعطیل شده است.

حال اگر ترکیب خبرگان فعلی عوض شود نقش غیر قابل انکاری در کنترل رهبری و در نتیجه تغییر در موازنه قوا در درون حکومت خواهد داشت. اگر چه این اتفاق نمی‌تواند به صورت کامل بالادستی نهاد‌های انتصابی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی بر بخش‌های انتخابی و محوریت نهاد ولایت فقیه را از بین ببرد. اما نقش زیادی در کاهش فاصله این دو و کمک به هژمونی یافتن دیدگاه‌هایی خواهد داشت که مشروعیت ولی فقیه را ناشی از انتخاب مردم می دانند.

مجلس بعدی خبرگان زمانی کارش را شروع می‌کند که علی خامنه‌ای ۷۶ سالگی خود را به پایان می‌برد. پایان عمر مجلس پنجم مصادف با ۸۴ سالگی وی خواهد بود که در بین کارگزاران روحانی جمهوری اسلامی حد نصاب بالایی نیست. آیت الله خمینی ۸۷ سال عمر کرد.

دری نجف آبادی وزیر اسبق اطلاعات عضو مجلس خبرگان چهارم و از چهره های وابسته به جناح راست است. نقطه عزیمت سیاسی او هواداری از آیت الله منتظری بود اما وی با پشت کردن به استاد خود جانب آیت الله خمینی را گرفت. قربانعلی دری نجف آبادی، رابطه خوبی با رهبری دارد اما در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد به اکبر هاشمی رفسنجانی نزدیک شد و اینک از حلقه یاران نزدیک به وی است.

با توجه روحیه محافظه کار و محتاط دری نجف آبادی موضع گیری یاد شده عجیب و دور از انتظار به نظر می‌رسد. مگر این‌که سخنان فوق فقط یک اظهار نظر نباشد بلکه استارت یک برنامه سیاسی را زده باشد و پشت وی به حمایت جریانی گرم باشد.

با توجه به این‌که در مجلس خبرگان کمیسیون مخصوصی برای تعیین بررسی مصادیق جانشین رهبری وجود دارد، رسانه ای کردن این ماجرا مخاطبانی غیر از اعضای مجلس خبرگان دارد و هدف تاثیرگذاری بر رهبری و تغییر موازنه قوای کنونی را دنبال می‌کند. به‌خصوص که این اظهارات زمانی بیان شد که اختلافات نیرو های وابسته به رهبری و اصول گرایان افراطی با دولت فعلی موسوم به اعتدال افزایش یافته است و آنها فرصت دولت حسن روحانی در عرصه سیاست داخلی را رو به اتمام می دانند.

از آنجایی که در بین روحانیت وفقهای مدافع نظام در قرائت از ولایت فقیه و دو گانه نظریه نصب و انتخاب اختلاف نظر وجود دارد لذا موضعگیری دری نجف آبادی را می توان در راستای دیدگاه کسانی ارزیابی کرد که مقبولیت مردمی را شرط لازم فقاهت می‌دانند و در همین حال دل‌خوشی از نوع اعمال ولایت خامنه ای ندارند.

در بین نیرو های حکومتی، اکبر هاشمی رفسنجانی در بین مدافعان این دیدگاه محوریت دارد. اصلاح‌طلبان، حلقه یاران حسن روحانی و برخی از ریزشی‌های جناح راست با هاشمی رفسنجانی همسو هستند. روحانیت وابسته به اصول‌گرایان سنتی نیز در حد محدودی همراهی دارند. البته آنها به نظریه نصب و غیر انتخابی بودن مشروعیت ولی فقیه باور دارند اما سیاست‌های رهبری در تقویت اصول گرایان مدافع گفتمان سوم تیر و به حاشیه رانده شدن آنها باعث دلگیری‌شان شده است.

علاوه بر این جریانات مراجع و مدرسین سنتی حوزه علیمه قم نیز به دلیل افزایش دخالت حکومت در حوزه‌ها و به‌خصوص جوسازی و فشارها برای جا انداختن اعلمیت مصنوعی و فرمایشی مرجعیت خامنه‌ای به صفوف ناراضیان پیوسته اند و از تلاش برای تضعیف قدرت علی خامنه‌ای استقبال می کنند. در سال های اخیر روابط آیت الله وحید و هاشمی رفسنجانی گرم شده است.

در چنین فضایی زمینه برای فعالیت و مانور رفسنجانی در انتخابات خبرگان آینده مساعد شده و چه بسا حرف های دری نجف آبادی کد و قرینه ای برای آغاز آن و کلید زدن تضعیف رهبری خامنه ای با طرج ضرورت تعیین قائم مقام است.

هشدار های احمد جنتی و صدیقی در خصوص وجود برنامه های خطرناک برای انتخابات آینده خبرگان را نیز می توان در همین راستا ارزیابی کرد.

البته اصول گرایان سنتی بعید است با این پروژه همراهی کنند اما مخالفت جدی آنها هم دور از انتظار به نظر می‌رسد.

در همین حال بر خلاف نظر دری نجف آبادی، تجربه تعیین قائم مقام رهبری در جمهوری اسلامی امر مثبتی نبوده و نتیجه نافرجامی به بار آورده است. پایان تلخ و غیر قانونی قائم مقامی آیت الله منتظری پرونده تکرار این رویداد را تا کنون در جمهوری اسلامی بسته است.
حال رویداد ها آینده و بخصوص واکنش پیروان و نزدیکان رهبری میزان تطابق این گمانه زنی با واقعیت را روشن می سازد .

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.