تعامل پیچیده روحانی و خامنه‌ای

کشمکش‌های سیاسی در داخل بلوک قدرت سرعت یافته و شکاف بین اصول‌گرایان و حسن روحانی رو به گسترش است. اما اتفاقات جهت و سمت و سوی یکسانی را طی نمی‌کنند و وضعیت پیچیده‌ای در داخل حکومت ایجاد شده است. معلوم نیست این پالس‌های متضاد بخشی از یک برنامه هدف‌مند سیاسی است یا این‌که رقابت‌ها در داخل حکومت از حالت تحت کنترل خارج شده و به نوعی سر در گمی انجامیده است.

rahbarrouhani

رفتار‌های ناهماهنگ را می‌توان در موارد زیر دسته بندی کرد:

 

تقابل صادق لاریجانی و روحانی

در سطح گفتمانی و موضع گیری‌های شفاهی اختلاف نظر مشهودی بین صادق لاریجانی و حسن روحانی مشاهده می‌شود. لاریجانی از سخت گیری‌های فرهنگی و حفظ فضای پلیسی دفاع می‌کند. اما روحانی از ضرورت اعتماد به جوانان و سهل گیری سخن به میان می‌آورد. البته مبنای برخورد هر دو با فرهنگ و سیاست یکی است اما روش و سیاست آن‌ها تفاوت‌های برجسته‌ای دارد.

 

سپر دفاعی علی لاریجانی

علی لاریجانی می‌کوشد در میانه مدافعان و مخالفان روحانی حرکت نماید. ولی در مجموع سپر حمایتی مجلس در برابر حملات اصول‌گرایان افراطی بوده است. اما مدافعان روحانی در مجلس به عمل‌کرد او اعتراض دارند و شکاف بین آن‌ها در انتخابات اخیر هیات رئیسه مجلس هویدا شد. علی لاریجانی به دلیل رقابت دو نفر از نمایندگان متمایل به دولت رای‌هایش کاهش یافت و کمتر از نائب رئیس‌های اول و دوم رای آورد. همچنین اختلافات بین آن‌ها باعث شد تا سهم فراکسیون اصول‌گرایان مجلس در هیات رئیسه بیشتر شده و در نتیجه هیات رئیسه جدید فاصله بیشتری با دولت روحانی پیدا کند.

این اتفاق باعث شده تا مدافعان دولت جدی‌تر به تشکیل فراکسیون اعتدال و مدافع دولت در مجلس فکر کنند. تشکیل این فراکسیون منجر به ریزش اعضاء فراکسیون رهروان ولایت می‌شود. چون برخی از نمایندگان منفرد در مجلس بعد از انتخاب به فراکسیون رهروان که تحت رهبری لاریجانی است پیوستند که موضع متعادل‌تری در قیاس با اصول‌گرایان داشت. اما بعد از رئیس‌جمهور شدن روحانی آن‌ها تمایل بیشتری به همراهی با دولت دارند. بنابراین اتفاقات یاد شده می‌تواند باعث افزایش رقابت بین روحانی و علی لاریجانی شود که تاکنون در مجموع حامی روحانی بوده است.

 

زیگزاگ اصول‌گرایان سنتی

اصول‌گرایان سنتی رفتار دوگانه‌ای با دولت روحانی دارند. از یک سو چهره‌های شاخص اصول‌گرایان سنتی مانند مرتضی نبوی، باهنر، محبیان و رهیران موتلفه چون بادامچیان از وی حمایت پررنگی در برابر حملات اصول‌گرایان افراطی می‌کنند. اما با مواضعی که روحانی را به اصلاح‌طلبان نزدیک می‌کند مرزبندی کرده و زبان به انتقاد می‌گشایند.

به‌نظر می‌رسد آن‌ها در مختصات کنونی سیاسی می‌کوشند تا حمایت مشروط و انتقاد کنترل شده با روحانی را به نحوی مدیریت کنند که موقعیت اصول‌گرایان سوم تیری تقویت نشود و در عین حال اصلاح‌طلبان نیز بهره برداری نکنند. ناطق نوری نیز به نوعی موضع می‌گیرد که اصول‌‌گرایان و اصلاح طلبان را تواما در برابر مشکلات کشور مقصر جلوه دهد و خواهان شکل گیری جریان سیاسی جدیدی در حکومت شود. در عین حال چهره‌های وابسته به بخش‌های روحانی و بازاری اصول‌گرایان در محافل داخلی‌شان به انتقاد زیادی به روحانی می‌کنند. حتی سید رضا اکرمی که در دفتر ریاست جمهوری کار می‌کند نیز ابایی از انتقاد به مواضع جدید روحانی ندارد.

هجوم اصول‌گرایان افراطی

اما اصول‌گرایان افراطی و مدافعان گفتمان سوم تیر شمشیر را از رو بر علیه روحانی بسته‌اند. ابوالقاسم مصباح یزدی، سید احمد خاتمی، علم الهدی و اعضاء جبهه پایداری تحرکات زیادی بر علیه روحانی داشته‌اند. آن‌ها در واکنش به موضع‌گیری روحانی که حکومت را مسوول دین مردم معرفی نکرد و گفت با زور نمی‌شود مردم را به بهشت برد، دولت را متهم ساختند که در حال جاده صاف کردن جهنم است. احمد جنتی و کاظم صدیقی نیز مواضع مشابهی دارند. بسیج و گروه‌های سیاسی همسو با سپاه نیز با سازمان دادن جریان دلواپسی فشار بر دولت جهت کاهش سویه تعاملی با غرب را در دستور کار دارند اغلب فرماندهان سپاه نیز یا به شکل صریح و یا تلویحی رویکرد روحانی در فرهنگ، سیاست داخلی و خارجی را نکوهش می‌کنند. فقط در این میان فیروز آبادی فرمانده ستاد نیرو‌های مسلح حمایت پر رنگی از روحانی کرد. که در این خصوص در بخش بعدی توضیح داده می‌شود.

برخی از گروه‌های فشار و افرادی که منتقد سیاست خارجی آشتی معتدلانه دولت روحانی هستند در هنگام سخنرانی روحانی در مزار آیت‌الله خمینی شعار‌های تحریک کننده‌ای دادند. همچنین شب‌نامه و بولتن‌هایی بر علیه روحانی و وزیرانش پخش شد.

مصباح یزدی نیز در حمله‌ای تند به شکل غیر مستقیم حسن روحانی را خطاب قرار داد که اسلامش را از فیضیه گرفته است یا از انگلستان؟ فرازی از سخنان وی که روحانی را به ضدیت عملی با سخنان خامنه‌ای متهم می‌سازد چنین است: «امروز امام سر از مدفن برآورد و ببیند که مسوولین کشور چه می‌گویند؟ همان مسوولینی که از سخنان‌شان بر می‌آید که امام(ره) هم اسلام را نشناخته بود؛ همان مسوولینی که برخی از کارهای اول انقلاب را اشتباه عنوان می‌کنند، در حالی که امام(ره) با قوت آن را تأیید کرده‌اند…آیا این عده فکر می‌کنند مردم نمی‌فهمند و سرشان نمی‌شود؟ آیا فکر می‌کنند با تعارف‌های توخالی و استفاده دائم از لفظ مقام معظم رهبری، در حالی‌که عمل‌شان بر خلاف صریح فرمایشات رهبری است، می‌توانند مردم را فریب دهند؟»

محسن اژه‌ای نیز در یک موضع‌گیری سیاسی تند روحانی را به کوچک شمردن زحمات مراجع تقلید متهم ساخت و گفت: «امروز دشمنان از عناصر داخلی خود و افراد ساده‌اندیش و راحت‌طلب به دنبال منحرف کردن انقلاب اسلامی ایران هستند.

….همان مسائلی که در آغاز انقلاب اسلامی در سال ۴۲ و پیروزی انقلاب در سال ۵۷ علیه کشور ما به کار بسته شد،‌امروز نیز علیه ما به راه انداخته‌اند. این‌گونه در کشور القا می‌کنند که مگر ایران می‌تواند در برابر جهان ایستادگی کند؟ مسائلی چون جدایی دین از سیاست نیز از مسائلی است که با ادبیات مختلفی چون «حکومت دینی» و «دین حکومتی» مطرح می‌شود.

…رسول اکرم صلی الله علیه و آله به دین مردم از همه دلسوزتر بود و عطش زیادی در هدایت مردم داشت، تا جایی که جبرئیل بر او نازل شد که‌ ای پیامبر این قدر خود را به زحمت نینداز؛‌ حال امروز اگر عالم و مؤمنی دغدغه دین مردم را داشته باشد، مورد تمسخر قرار می‌گیرد.

…هر کس که این مساله را مطرح می‌کند، الزاما دشمن نیست، ولی چرا باید چنین مسائلی وجود داشته باشد

… القا می‌کنند که عده‌ای افراطی در کشور با فن‌آوری جدید مخالف هستند، در حالی که کسی با فن‌آوری مشکل ندارد و نگفته از فن‌آوری و فضای درست مجازی استفاده نشود؛ سخن این است که زیر ساخت‌های خود را تقویت کنیم و فضای مجازی و اینترنت را ملی نماییم. چرا باید تمامی داشته‌ها و اطلاعات ما ابتدا به دست دشمنان اسلام بیفتد؟

در مساله مذاکره مسائل باید روشن مطرح شود مگر می‌شود دراین عرصه هم ما «برد» کنیم و هم آمریکا؟»

 

تعامل پیچیده رهبری و روحانی

در حالی که نیرو‌های حامی رهبری و کسانی که بیشترین نزدیکی را به وی در دو دهه اخیر داشتند آهنگ حملات به روحانی را شدت بخشیده‌اند اما رفتارها و نشانه‌های متضادی از وی و بیت رهبری دیده می‌شود. چند اتفاق در روز‌های گذشته رخ داده که عجیب به نظر می‌رسد.

نخست محمدی گلپایگانی رئیس دفتر خامنه‌ای ضمن تمجید از حسن خمینی گفت: «در طول تاریخ خوبان همیشه مهجور بوده‌اند.» و تلویحا گفت: «خامنه‌ای با کسانی که در سخنرانی وی در سال ۱۳۸۹ در مزار خمینی ایجاد اختلال کردند موافق نبوده است.»

در تحولی دیگر علوی وزیر اطلاعات طی سخنانی مدعی شد که رهبری تخریب کنندگان بر علیه روحانی هشدار شدیدی داده است. اظهارات او تایید کننده فرضیه‌ای است که تهدید رسانه‌های وابسته به سپاه و نیرو‌های مسلح در عدم تخریب روحانی فرمانی بوده که از بیت رهبری صادر شده است.

حرف‌های علوی در عین حال بیان‌گر تبعت و همراهی روحانی با رهبری هم است. در ادامه فراز‌هایی از سخنان علوی ذکر می‌شود که در مسجد جامع دماوند ایراد شده است.

«دکتر روحانی، رئیس جمهوری چندی پیش در جمع سربازان گمنام امام عصر(عج) جملات زیبایی را مورد اشاره قرار داد که “در جمهوری اسلامی تنها باید یک حرف باشد و آن بیانات مقام معظم رهبری است و ما در این مسیر حرکت می‌کنیم”.»

این سخن علوی با حرف‌های روحانی در دیدار با میهمانان خارجی مراسم سالگرد درگذشت آیت‌الله خمینی نیز تطابق دارد که گفته بود رهبری دیدگاه‌های آیت‌الله خمینی را ادامه می‌دهد. او همچنین در سخنرانی‌اش در مراسم فوق گفت که پرچم انقلاب اینک در دست خامنه‌ای که فرزند مکتب ائمه است قرار دارد و در تجلیل از رهبری چنین گفت: «آن کسی که توانست کشور را حمایت کند و مردم را در مسیر ایستادگی هدایت کند رهبر معظم انقلاب بود. پس از آن بارها و بارها این منطقه در مسیر معضلات و مشکلات قرار گرفت. حمله به افغانستان و عراق و بعد توطئه‌های دیگری که در لبنان و فلسطین و سوریه و دیگر دیار اسلامی توطئه‌گران آغاز کردند.»

«همچنین دکتر روحانی چندی قبل در یک گفتگوی دوستانه و پس از ارائه گزارشی از نامهربانی‌های برخی نسبت به دولت اظهار داشت که “این افراد اشتباه می‌کنند، آن‌ها خیال می‌کنند اگر خدای ناکرده حضرت آقا تضعیف شوند به سود آن‌هاست، ولله اگر ایشان تضعیف شوند به ضرر همه است، عزت آقا عزت همه است”.»

«رئیس جمهوری همچنین در جمع معاونان وزارت اطلاعات اظهار داشت که “من تصمیم خود را گرفته‌ام، آقا اجازه داده‌اند تا مذاکره کنیم و ما نیز مذاکره می‌کنیم، این مذاکرات ممکن است به نتیجه دلخواه ختم شود و ممکن است که این چنین نشود؛ اگر موفق شویم من به حساب رهنمودهای حضرت آقا می‌گذارم و به مردم اعلام می‌کنم که هدایت‌های مقام معظم رهبری بود که ما را به موفقیت رساند، چراکه هر چه جایگاه رهبری محکم‌تر شود به نفع همه است، اما اگر در این مذاکرات که احتمال هر نتیجه‌ای در آن هست، موفق نشویم، من به عهده می‌گیرم و معتقدم که حضرت آقا خوب راه را به ما نشان دادند و ما نتوانستیم، زیرا اگر من روحانی آسیب ببینم ضررش برای نظام کمتر است اما اگر خدای ناکرده رکن رکین نظام و اصل ولایت فقیه آسیب ببیند همه ضرر می‌کنند”.»

«برای من به عنوان یک عضو کوچک دولت نظام مقدس جمهوری اسلامی مایه تأسف است که برخی هرچه دروغ، افترا و تهمت است را به رئیس جمهور و وزرای آن نسبت می‌دهند، بولتن‌هایی به ما می‌رسد که مالامال از دروغ است.»

«زمانی که رهبر معظم انقلاب اسلامی متوجه این دروغ پراکنی‌ها شدند با مسوولانی که این رسانه‌های دروغ پراکنی مرتبط با آن‌ها هستند تذکر شدیدالحن دادند و زمانی که مشاهده کردند که در عمل تأثیر آن‌چنانی نگذاشته خود برخی از این بزرگواران را احضار کرده و برخورد شدیدالحن انجام دادند که چرا دولت را تضعیف می‌کنید، مگر این دولت از کجا آمده است.»

حرف‌های وی اگر صحت داشته باشد نشان‌گر نوعی دوگانگی در تعامل روحانی و رهبری است که تشخیص مناسبات واقعی بین این دو را دشوار می‌سازد. بین مواضع ظاهری رهبری و روحانی در زمینه‌های فرهنگی، سیاست داخلی، نوع نگاه به غرب و سیاست داخلی تقاوت‌های غیر قابل انکاری وجود دارد. اما سخنان فوق فرضیه‌ای را قوت می‌بخشد که در پس پرده رشته روابط بین آن‌ها مستحکم است. اگر قرار باشد فقط حرف رهبری باشد به شهادت وقایع رخ داده در دو دهه گذشته نظرات سعید جلیلی به مراتب به دیدگاه‌های خامنه‌ای نزدیک‌تر بوده است. رای مردم در ۲۴ خرداد به نوعی نه گفتن به سیاست‌های خامنه‌ای بود.

هشدار خامنه‌ای به اصول‌گرایان افراطی که مرتب بر طبل پیروی از فرامین ولی فقیه می‌کوبند و هویت آن‌ها به این مساله گره خورده نوعی تعارض را بازتاب می‌دهد. رصد کردن واقعیت‌های سیاسی ایران تصور این‌که این گروه‌ها بدون موافقت تلویحی رهبری چنین به روحانی حمله کنند و بر علیه وی بولتن تهیه نمایند را دور از واقعیت جلوه می‌دهد.

حملات سنگین و بی‌پرده مصباح یزدی، محسنی اژه‌ای و سید احمد خاتمی نیز تقویت کننده رضایت خامنه‌ای است.

مگر این‌که بازی خامنه‌ای این چنین باشد تا از خود سلب مسوولیت کند و هشدار‌های ظاهری وی و حملات اصول‌گرایان افراطی بخشی‌هایی از یک سناریو باشد. در عین حال این فرضیه را نیز نمی‌توان از نظر دور نگاه داشت که کنترل بخش‌های تند رو از دست خامنه‌ای خارج شده و آن‌ها نیز سیاست فشار از پایین را در دستورکار قرار داده‌اند. البته نارضایتی وی از خروج تحرکات تند رو از محدوده‌های تعیین شده فقط در سیاست خارجی و مذاکرات اتمی است.

بررسی سوابق جمهوری اسلامی نشان می‌دهد برخی از تصمیمات حکومت ناشی از فشار تندروها بوده که ولی فقیه را به سمت مورد نظر سوق داده‌اند. اما این تصمیم‌گیری‌ها عمدتا در حوزه مسائل تاکتیکی بوده نه سیاست‌های راهبردی ولی تفاوت موضع نهایی در حدی بوده است که می‌توان گفت تصمیمات حکومتی در جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته تحت تاثیر متقابل اراده ولایی از بالا و فشار از پایین محافل تندرو و سنت‌گرای ایدئولوژیک و حاشیه نشینان شهری شکل گرفته‌اند.

صحبت‌های روحانی در حمایت از خامنه‌ای که تفاوتی با احمدی‌نژاد متقدم ندارد نیز ادعای میانه‌روی و تغییر وی را زیر سوال می‌برد.

رفتار علوی نیز خالی از پارادوکس و تضاد نیست. وی در حالی که مواضع فوق را بر علیه جریان‌های تخریب‌گر بر علیه دولت روحانی اتخاذ کرده است در عین حال اخیرا بازدیدی از رونامه کیهان داشته و در جمع کارکنان آن سخنرانی کرده است؛ در حالی کیهان و سرمقاله‌های حسین شریعتمداری از توپ‌خانه‌های اصلی حمله و اعتبارزدایی از روحانی است.

وضعیت فوق غیرطبیعی است و باید دید وقایع آینده چگونه از پیچیدگی‌های کنونی پرده بر می‌دارد اما این وضع ناهماهنگ موجود نمی‌تواند تداوم یابد.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.