مسوولیت رفسنجانی در ولایت مطلقه خامنه‌ای

بازنشر سخنرانی هاشمی رفسنجانی در پایگاه اطلاع رسانی رسمی وی، پرتوی تازه بر نقش آفرینی او در شکل دهی و تثبیت رهبری خامنه‌ای می‌افکند. این سخنرانی در تیر ماه سال ۱۳۶۸ در جمع ائمه جمعه به‌صورت غیر علنی و در بسته ایراد شده و موعد زمانی آن تقریبا یک ماه بعد از انتخاب خامنه‌ای به تصدی ولایت فقیه توسط مجلس خبرگان است.

1368rafsKham

نقاط کلیدی سخنان رفسنجانی بشرح زیر است:

به اشکال خوردن جانشینی آیت الله منتظری

رفسنجانی به صورت کد‌وار می‌گوید که ما ( منظور مسوولان نظام ) انتخاب آیت الله منتظری به سمت قائم مقامی را تضمینی برای ادامه وظایف ولی‌فقیه بعد از فوت احتمالی آیت الله خمینی می‌دانستند که به زعم وی در اواخر کار یعنی نزدیک به سه ماه قبل از درگذشت آیت الله خمینی به اشکال می‌خورد. او تاکید می‌کند که نگران بوده است که وضعیت در آینده چه خواهد شد و هیچ برنامه‌ای نداشته‌اند. او تلویحا اذعان می کند تا فروردین ۱۳۶۸ تصور می‌کرده رهبر آینده آیت الله منتظری است.

 

حمایت غیرمستقیم آیت الله خمینی از رهبری خامنه‌ای

رفسنجانی مدعی است بعد از عزل آیت الله منتظری، آیت الله خمینی به شکلی غیر مستقیم و بدون این‌که اشاره صریحی بکند مساله را حل کرده و فضا را به سمت جانشینی خامنه‌ای برده است. رفسنجانی بدون این‌که صریح بگوید به خاطرات خود و دیگران در مجلس خبرگان اشاره می‌کند که زمینه‌ساز رهبری خامنه‌ای شد. البته او در همینجا می‌گوید آیت الله خمینی اسمی از خامنه‌ای نبرده و معذوریت داشته است. خود نیز در تبیین چرایی معذوریت می‌گوید شاید نمی‌خواسته رهبری قبلی رهبر بعدی را تعیین نماید. اما تاکید می‌کند که آیت الله خمینی بر این اتفاق مصمم بود و در پاسخ به ابراز نگرانی‌ها می‌گفته راه همین است! رفسنجانی تلویحا اعتراف می‌کند که در بحث‌های داخلی بلوک قدرت گفتگوهایی با آیت الله خمینی بر سر جانشینی وی بعد از عزل آیت الله منتظری وجود داشته است.

 

اهمیت بیشتر بعد اجتماعی اجتهاد

رفسنجانی سخنان آیت الله خمینی در اواخر عمرش پیرامون ابعاد سیاسی و اجتماعی اجتهاد و اهمیت مقتضیات زمانه را به معنای برتری فهم سیاسی بر دانش مدرسه ای فقهی تفسیر می‌کند که راه را بر رهبری خامنه ای که فاقد دانش فقهی و خبرویت روحانی بود، بگشاید.

 

چگونگی طرح بازنگری در قانون اساسی

رفسنجانی در این سخنان فاش می‌سازد که ایده تغییر قانون اساسی از سوی وی و نیروهای همسو به آیت الله خمینی پیشنهاد شده و او تا مدت‌ها زیر بار نمی‌رفته و در نهایت در اواخر عمر می‌پذیرد تا این کار صورت بگیرد. انگیزه رفسنجانی نیز افزایش قدرت حقوقی ولی فقیه و رفع محدودیت‌ها در قانون اساسی بوده است. بدین‌ترتیب معلوم می‌شود آن‌ها می‌دانستند در غیاب آیت الله خمینی، ولی فقیه بعدی نمی‌تواند با اتکاء به کاریزمای شخصی قدرت را در تملک خود داشته باشد، لذا در صدد بودند که با تغییر قانون اساسی و مسلوب الاختیار کردن بیشتر نهادهای انتخابی در برابر ولی فقیه این نقیصه را بر طرف سازند. در اصل ولایت مطلقه فقیه بدین‌گونه در جمهوری اسلامی با محوریت رفسنجانی و احتمالا دیگر روسای قوه طرح شده و نهایتا تصویب شده است.

 

چگونگی پایان جنگ

رفسنجانی در سخنرانی یاد شده مدعی می‌شود آیت الله خمینی برای باز کردن راه رهبر بعدی برای توقف جنگ پیش‌قدم شد و با نظر وی قطع‌نامه ۵۹۸ پذیرفته شد. به نظر می‌رسد رفسنجانی در همان موقع هم می‌کوشیده است تا ادعایی که وی را مسوول راضی کردن آیت الله خمینی در اتمام جنگ معرفی می‌کرده را رد نماید.

 

تعارض‌های ادعای رفسنجانی

ژرف کاوی ادعاهای رفسنجانی در سخنرانی فوق و بررسی شرایط حاکم بر ماه‌های آخر حیات آیت الله خمینی پرده از تناقض و تعارض‌های فاحش بر می‌دارد. نخست باید گفت آیت الله خمینی طبق وصیت نامه‌اش هر گونه ارجاع به نظرات وی در صورتی که در زمان حیاتش به صورت مکتوب در جرائد و یا شفاهی در صدا و سیما بیان نشده باشد را فاقد اعتبار معرفی کرد. بنابراین ادعای رفسنجانی مبنی بر نظر وی بر رهبری خامنه‌ای چه در مجلس خبرگان و چه در این سخنرانی طبق وصیت نامه بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و موازین حقوقی مردود است.

اما اگر این مساله نادیده گرفته شود، آ‌ن‌وقت سوال جدی مطرح است چطور محذوریت و معذور بودن آیت الله خمینی در جلسه خبرگان منتفی می‌شود؟ وقتی وی در جمع خصوصی و در بین بزرگان نظام صلاح نمی‌دیده صریح اظهار نظر کند، به طریق اولی در مجلس خبرگان با حضور نزدیک به هفتاد نفر راضی نبوده که مسوولیت انتخاب رهبر بعدی بر دوش او بیافتد. همان دلایلی که حکم به معذور بودن به ادعای رفسنجانی در اواخر عمر وی می‌داده، در بعد از مرگش نیز صادق بوده است.

دیگر ایراد مهم این است اگر اشارات آیت الله خمینی این قدر روشن بوده چرا در ابتدای جلسه خبرگان رفسنجانی و دیگر مقامات شاهد این ادعا موضوع را مطرح نکردند و بعد از بن بست ناشی از رای نیاوردن گزینه رهبری شورایی و ولایت فقیهی آیت الله گلپایگانی این حرف‌ها مطرح شد؟ چرا خود خامنه‌ای مخالفت می‌کند؟

در خصوص جنگ نیز ادعای رفسنجانی اعتبار ندارد. آیت الله خمینی تا دو هفته قبل از پذیرش قطع‌نامه به شدت از ادامه جنگ دفاع می‌کرد. او در پاسخ به نامه آیت الله منتظری بعد از سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی تاکید کرد که پاسخ آمریکا را باید در جنگ با عراق داد و از خبر‌های مهم در جبهه ها سخن به میان آورد. رضایت وی به صلح و سر کشیدن جام زهر از آن‌جایی حاصل شد که فرمانده سپاه برای پیروزی امکانات زیادی طلب کرد و دولت نیز اعلام کرد نه تنها منابع مالی آن را نمی‌تواند تامین کند بلکه در تهیه بودجه جاری جنگ نیز مشکلات زیادی دارد، این شرایط علاوه بر پیشروی عراق در جبهه‌ها و فشار غرب باعث شد تا آیت الله خمینی بدون تمهید قبلی و از سر اجبار تن به صلح بدهد. در آن زمان اساسا نه آیت الله خمینی و نه بیت وی تصور نمی‌کردند که وی به زودی جهان را ترک می‌کند. آیت الله منتظری نیز قائم مقام ولی فقیه بود و طی مفاد نامه آیت الله خمینی هنوز روابط تیره کامل نشده بود و کماکان جانشینی غیر از آیت الله منتظری در بلوک قدرت مطرح نبود.

 

باز انتشار سخنرانی قدیمی رفسنجانی سند محکمی دال بر مسوولیت وی در رهبر شدن خامنه‌ای و همچنین افزایش اختیارات قانونی ولی فقیه در نسخه بازنگری شده قانون اساسی است. وی نه تنها در جلسه خبرگان با بیان ادعاهایی که صحت آن‌ها محل تردید جدی است ، خامنه‌ای را بر اریکه ولایت نشاند، بلکه در مقاطع بعدی نیز به تثبیت رهبری وی و مشروعیت آفرینی برای آن پرداخت. در آن زمان او رابطه خوبی با رهبری داشت و خود را شریک قدرت در شرایط پسا خمینی می‌دانست.

اظهارات وی در جمع ائمه جمعه در ۲۵ سال پیش روشن می‌سازد چرا رهبران حزب جمهوری اسلامی و روحانیت خط امامی اصرار بر تصویب نظریه ولایت فقیه در قانون اساسی داشتند. تقویت رهبری آیت الله خمینی برای آن‌ها هدف اصلی نبود. آیت الله خمینی بدون تصویب ولایت فقیه در قانون اساسی نیز کمابیش قدرت قائقه خود را داشت. آن‌ها برای تحکیم قدرت انحصاری در بعد از وی، نیاز به قرار دادن ولایت فقیه در قانون اساسی و تجمیع قدرت در این نهاد داشتند. بر همین اساس رفسنجانی تایید می‌کند که این طرح را از دیر باز داشته و سرانجام آیت الله خمینی بعد از مخالفت‌های متعدد راضی می‌شود تا ولایت مطلقه فقیه با افزایش اختیارات قانونی ولی فقیه در بازنگری قانون اساسی مورد بررسی قرار بگیرد.

مانور وی در خصوص تاکید آیت الله خمینی بر جنبه‌های سیاسی و اجتماعی اجتهاد ارتباطی با خامنه‌ای و جبران نقطه ضعف برجسته فقهی او نداشت. آیت الله خمینی تعارضی بین دانش فقهی و آشنایی به مسائل روز قائل نبود و تلفیق هر دو را مد نظر داشت. برخورد وی با سخنان خامنه‌ای در نماز جمعه و نکوهش او به خاطر عدم درک درست از ولایت فقیه به نحوی رضایت بخش، بی‌اساس بودن ادعای جبران نقیصه خبرویت فقهی خامنه‌ای با تاکید بر فهم سیاسی بالای او را نشان می‌دهد.

مجموعه اظهارات فوق و دیگر اطلاعات و مستندات تایید کننده مسوولیت هاشمی رفسنجانی در انتخاب خامنه‌ای به رهبری و تثبیت وی در جایگاه ولی فقیه است. اگر چه رفسنجانی از دهه هفتاد به بعد با خامنه‌ای زاویه پیدا کرد. اما او در پایه گذاری ساختار قدرت متمرکز در دست وی و تجمیع قدرت در نهاد ولایت فقیه نقش مهمی ایفا کرده است. خامنه‌ای به تدریج صاحب قدرت کنونی شد و در ابتدا رفسنجانی به فربه شدن اعمال ولایت وی کمک زیادی کرد.

او اینک در پی کاهش قدرت ولی فقیه است. اما بررسی سابقه وی تشکیک ایجاد می‌کند که آیا او واقعا به لحاظ اصولی و مبنایی خواهان تضعیف ولایت مطلقه فقیه است یا اینکه اگر باز شرایط بگونه‌ای شود که برونداد نهاد ولایت فقیه به نفع وی شود، آنگاه باز مانند گذشته از افزایش اقتدار ولی فقیه دفاع می‌کند؟

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.