سخنان رفسنجانی در تبیین حماسی از تصمیم آیتالله خمینی بر صلح با عراق و انداختن مسوولیت کاربه عنوان عملی انتخابی با واقعیتها تطبیق نمیکند. حرفهای وی نیز از تناقض و تعارض رنج میبرد. از یک طرف میگوید تصمیم شوکآور بود بعد میگوید شجاعانه و با صداقت واقعیتها را پذیرفته است.
اما تن دادن به واقعیتهای تلخ که در نامه آیتالله خمینی در خصوص چرایی صلح شرح داده شده است، تصمیم انتخابی و آگاهانه نیست بلکه یک اجبار بوده است. آیتالله خمینی راه دیگری نداشت و اصرار بر ادامه جنگ میتوانست شرایط را برای ایران بدتر کند. دلایلی که رفسنجانی سالها بعد آشکار ساخت نشان میدهد که پذیرش صلح یک اجبار بود و نه انتخاب. آن اقدام برای کسی که شعار جنگ جنگ تا پیروزی را در جامعه رواج میداد و صریحا میگفت جنگ اگر بیست سال هم طول بکشد ادامه خواهیم داد و خواهان آزاد سازی کربلا و سقوط حکومت صدام بود، جز عقب نشینی معنایی دیگری ندارد. خود آیتالله خمینی اعلام کرد جام زهر نوشیده است؛ عمل وی شجاعانه نبود بلکه اقرار به غلط بودن محاسباتش و به خطر انداختن هستی کشور و جان «رزمندگان» بود.
آیتالله خمینی تا یک هفته قبل از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ محکم از تداوم جنگ دفاع میکرد و کسی تصور نمیکرد وی در فکر صلح باشد. نامه وی به آیتالله منتظری بعد از سقوط هواپیمای مسافربری توسط ناو آمریکایی به خوبی روشنگر است که میگوید واکنش تلافی جویانه بر علیه آمریکا را باید در تمرکز با جنگ عراق نشان داد. او طرح و برنامهای نداشت. بلکه ناتوانی فرماندهان سپاه در ارائه چشم انداز مناسب برای پیروزی و مشکل دولت در تامین هزینههای جنگ باعث شد تا بر خلاف میل قلبیاش وادار به قطع جنگ گردد. در این میان رفسنجانی و دولت موسوی نیز در اقناع وی به صلح نقش داشتند. رفسنجانی مدعی است از ۷-۸ ماه قبل ازذیرش قطعنامه وی با آیتالله خمینی رایزنی داشته و نهایتا وی در تاریخ مقرر موافقت میکند. اما رصد کردن مواضع آیتالله خمینی نشان میدهد وی دفعتا و بدون هماهنگی قبلی تن به پذیرش قطعنامه داده است.
البته هنوز ابعاد کامل مدیریت جنگ روشن نشده و زوایای پنهان زیادی وجود دارد. به عنوان مثال دکتر ابراهیم یزدی مدعی است در سال ۱۳۶۴ با آیتالله خمینی دیدار داشته و در جریان گفتگوها بحث صلح و آتش بس نیز به میان آمده است. البته آیتالله خمینی با پیشنهاد صلح مخالفت میکند و دلیل اصلی مخالفت نیز قباحت نشستن خامنهای و صدام دور میز مذاکره بوده است!
این ادعا نشان میدهد بحث صلح در ذهن وی مطرح بوده است. اما آیتالله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی در اظهار نظری متضاد میگوید تا پیش از آتش بس کسی از مسوولان جرات نداشت «صلح» را پیش آیتالله بگوید!
رفسنجانی در سخنرانی فوق علنا میگوید که مستقل از آیتالله خمینی نظر وی بر صلح است. بنابراین او همانگونه که در عدم پذیرش پیشنهاد صلح بعد از فتح خرمشهر در سال ۱۳۶۱ نقش مهمی داشت، در اقناع آیتالله خمینی با پذیرش صلح در سال ۱۳۶۷ تاثیرگذار بود.
بنابراین ادعای اصولگرایان افراطی که ادامه اختلاف ریشهدار خامنهای با رفسنجانی و دولت موسوی بر سر پایان جنگ است با واقعیت تطبیق نمیکند. آیتالله خمینی خود تصمیم به صلح گرفت اگر چه تصمیمگیریاش محصول اجبار ناشی از به هم خوردن شرایط به ضرر ایران بود. رفسنجانی در این مسیر بر تصمیمگیری وی تاثیرگذار بود اما نظرش را بر آیتالله خمینی تحمیل نکرد و خود وی نهایتا تصمیم گرفت.
البته تلاش رفسنجانی برای خاتمه دادن به جنگ در سال ۱۳۶۷ و جلوگیری از ضرر بیشتر به کشور و مردم امر مثبتی بود و بر خلاف خط تبلیغی اصولگرایان افراطی و مدافع گفتمان سوم تیر او به خاطر ایستادگی در برابر دیدگاههای ساده لوحانه و هستی بر باد ده ماجراجویی در جنگ با عراق سزاوار قدردانی است. اما به دلیل عدم موافقت با صلح در سال ۱۳۶۱ و جدی نبودن در صلح در سالیان قبل از ۱۳۶۷ در خور شماتت است.
رفسنجانی در بروز جنگ با عراق، تداوم و پایان آن نقش مهمی ایفا کرد. اگرچه عملکرد پایانی وی مثبت بود اما برآیند کل عملکرد وی منفی است. عراق آغازگر تهاجم بود، اما مواضع تحریکآمیز آیتالله خمینی و دعوت نیروهای شیعه عراق به شورش بر علیه حکومت حزب بعث بهانه به دست صدام داد. بعد از فتح خرمشهر شعار اصلی رهبران جمهوری اسلامی فتح کربلا و ساقط کردن حکومت صدام بود که خود عملی جنگطلبانه بود. رفسنجانی در سخنرانیاش میکوشد این ادعا را به عنوان حق ایران در مجازات متجاوز توجیه نماید. اما این استدلال مسموع نیست. حضور ایران در قلمرو عراق شرایط را معکوس میکرد و اینکه ایران در جایگاه متجاوز تفسیر میگشت. وی میپذیرد حکومت در تحقق این شعار شکست خورد و در سخنرانی یاد شده از فرماندهان سپاه میخواهد تا اجازه دهند آیتالله خمینی در مورد چگونگی تحقق این هدف در آینده تصمیمگیری نماید.
اما بدیهی بود که دنیا نمیپذیرفت ایران عراق را تصرف کرده و حکومتش را ساقط نماید. همچنانکه تهاجم صدام به کویت را نپذیرفت. اما بر خلاف تصور رفسنجانی، سیاست آمریکا مهار دوگانه ایران و عراق بود. اگر چه شیب حمایتاش از عراق بیشتر بود در عین حال این مساله به نوبه خود متاثر از رویکرد خصمانه حکومت نسبت به آمریکا بود.
اقدام رفسنجانی در فاش سازی اختلافات داخل بلوک قدرت با هدف بازدارندگی در برابر حملات به وی و القاء تعارض مواضع حمله کنندگان با نظرات آیتالله خمینی صورت میگیرد اما بعید است خط تخریبی هدایت شده از دفتر خامنهای با این حرکت متوقف گردد. فقط ممکن است از شدت آن برای مقطعی کاسته شود. البته اگر اسناد دیگری رفسنجانی رو کند که هزینهاش برای طرف مقابل زیاد باشد و فیلم فوق هشدار اولیه باشد، آنگاه ممکن است این پرونده بسته شود.