ادعای نفوذ موساد در گروه محمد منتظری و به چالش کشیدن علی جنتی

سناریو سازی برای وابسته کردن تیم روحانی به اسرائیل- بخش اول

سایت پارس نیوز از مجموعه رسانه‌ای اصول‌گرایان افراطی و حامیان ولایت مطلقه رهبری به صورت غیرمستقیم انگشت اتهام وابستگی به اسرائیل را متوجه برخی از نزدیکان روحانی ساخت. این سایت با تدوین گزارشی پیرامون فعالیت‌های گروه محمد منتظری و طرح ادعای نفوذ ساواک در این گروه این سوال را مطرح ساخت که ممکن است برخی از اعضاء گروه محمد منتظری عناصری باشند که با طراحی موساد و عاملیت ساواک با ماموریت نفوذ و اجرای اهداف عملیاتی اسرائیل وارد گروه شده باشند.

montazerimohamad+(6)

در این میان تمرکز بر نیروهایی است که در پوشش توریست وارد کشور اسرائیل و مناطق اشغال شده فلسطین شده‌اند. البته پارس نیوز خود محمد منتظری را تبرئه کرده و وی را فردی مبارز و معتقد معرفی می‌کند اما در عین حال تصریح می‌کند سهل انگاری و نبود ضوابط تشکیلاتی سفت و سخت باعث شده تا ساواک به سهولت درون مجموعه نفوذ کرده و تمامی فعالیت‌های این گروه را تحت کنترل داشته باشد.

اما از آنجایی‌که بیش از سه دهه است محمد منتظری روی در نقاب خاک کشیده است طبیعی است انتشار این مطلب هدفی بر علیه وی و یا جریان آیت الله منتظری را دنبال نمی‌کند. بلکه وجود اسامی چون علی یونسی و علی جنتی در گروه محمد منتظری و انتشار اسامی آنها در این گزارش سرنخی است که هدف اصلی سناریو سازی فوق را آشکار می‌سازد. این گزارش در ادامه مصاحبه سید محمد خامنه‌ای راهبرد اصول‌گرایان افراطی برای تخطئه و از صحنه به‌در کردن جریان موسوم به اعتدال منتشر شده است.

این گزارش همسو با دیگر فعالیت‌های رسانه‌ای و سیاسی برنامه این گروه برای منتسب ساختن روحانی، رفسنجانی و اصلاح‌طلبان به آمریکا و اسرائیل است. هسته محوری این برنامه اثبات این ادعا است که خط نفوذ از ابتدا در نظام حضور داشته منتها در مقاطعی مخفیانه و در زیر پوشش انقلابی‌گری و دفاع از ولایت فقیه عمل کرده است. در ادامه به نقد این گزارش و نتایج القائی آن پرداخته می‌شود. منتها برای بهتر روشن شدن بحث ابتدا بخش‌هایی از مطلب ذکر می‌شود.

مطلب فوق این چنین شروع می‌شود:

«قبل از انقلاب مهم‌ترین گروه اسلام‌گرای ایرانی که با جنبش فلسطین و برخی دولت‌های عربی، به‌ویژه سوریه و لیبی، ارتباط داشت، گروه شهیدمحمد منتظری است.  از سوی دیگر گروه محمد منتظری “بهترین” هدف مشترک ساواک و موساد برای نفوذ در کشورهای عربی و سازمان‌های فلسطینی شناخته می‌شد به دو دلیل:

۱- گروه محمد منتظری از انضباط سازمان‌های منسجمی چون چریک‌های فدائی و مجاهدین خلق (منافقین)برخوردار نبود. علاوه بر اقوال شفاهی و خاطرات، مداقه در اسناد منتشر شده ساواک نشان می‌دهد که محمد منتظری، بدون رعایت دقیق ضوابط امنیتی، به دیگران، به‌ویژه طلاب، اعتماد می‌کرد و حتی آنان را به سادگی برای دیدن دوره‌های آموزشی در اردوگاه‌های فلسطینی دعوت می‌نمود. لذا، جلب اعتماد منتظری از طریق چهره‌آرایی و انقلابی‌نمایی آسان بود.

برای مثال، احمد نفری (صفت‌الله برزگر نفری) در اوائل سال ۱۳۵۵ با گذرنامه سوری، با نام محمد امین قاسم، وارد ایران شد. ساواک اندکی بعد وی را دستگیر کرد. اشراف اطلاعاتی ساواک بر مسائل گروه محمد منتظری تا بدان‌جا بود که حتی از مذاکرات دو نفره محمد منتظری و احمد نفری برای به دست آوردن گذرنامه پاکستانی و ویزای کویت برای نفری، با نام محمد شرف‌الدین، اطلاع داشت. ساواک در بازجویی چنین وانمود کرد که محمد منتظری همکار این سازمان است و مساله فوق را او به ساواک اطلاع داده.

احمد نفری باور کرد. نفری در بازجویی مورخ ۳۱ تیر ۱۳۵۵ به این ضربه روحی سنگین واکنشی دردآلود نشان داد و نوشت:  [محمد منتظری] “… شاید که با شما قول داده کار کند و راجع به گذرنامه پاکستان که به من گفته بود به‌نام محمد شرف‌الدین درست می‌کنم و ویزای کویت درست می‌کنم قبل از آن‌که به دست من برسد به شما گفته و این کار نامردی او است… منتظری به من گفت که گذرنامه پاکستان درست می‌کنم [به] اسم محمد شرف‌الدین و از من عکس گرفت و گفت چند روز دیگر می‌دهم ولی ندیدم… من خیلی از خدا می‌خواهم او را… حتی اگر با شما کار می‌کند نابودش کنم و آن چنان کینه‌ای دارم که حد ندارد…”»

حسین قاسمی نویسنده مطلب با طرح ادعای برنامه موساد برای استفاده از نیروهای ایرانی جهت نفوذ در سازمان‌های مبارز فلسطینی و انقلابی عربی مدعی می‌شود: «بدون شک موساد و ساواک دارای عوامل ومنابع نفوذی در چنین تشکیلاتی بوده‌اند.»

سپس این بحث را مطرح می‌سازد:

« نکته قابل تامل ان است که چه کسی یا کسانی عامل موساد یا ساواک در این جمع بوده‌اند ودر طول این سال‌ها درچه مناصب و یا موقعیتی قرار داشته‌اند؟ البته به‌نظر می‌رسد اسنادی که بتواند مشخص کند چه کسی یا کسانی نفوذی موساد وساواک در این گروه بوده‌اند، به دلیل اهمیت آن و حفظ منابع موساد، در اختیار موساد باشد و در اسناد باقیمانده از ساواک موجود نباشد. علی جنتی عضو ارشد این گروه در کتاب خاطرات خود که سال‌ها پیش توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شد درباره تعداد افراد گروه شهید منتظری که دوره‌های اموزشی را در لبنان و… گذرانده‌اند می‌نویسد: “فکر می‌کنم درطول سال‌های ۵۶-۵۵حدود ۵۰ تا ۶۰ نفر از نیروهای مبارز داخل کشور به سوریه ولبنان آمدند و آموزش‌های لازم را دیدند…”

نام برخی از اعضای گروه محمد منتظری به شرح زیر است: محمد غرضی، احمد نفری، علی جنتی، عباس آقازمانی (ابوشریف)، علیرضا آلادپوش، احمد موحدی، سعید تقدیسیان، محسن شجاعی، صداقت‌نژاد، حسن متقی، سلمان صفوی، محمد بروجردی، حبیب‌اللهی، مرضیه حدیدچی (دباغ)، مهدی باکری، محمد واقفی، علی سپهسالاری، شریف‌خانی، زهرا پیشگامی‌فرد (همسر شریف‌خانی)، سراج‌الدین موسوی، محمدعلی هادی نجف‌آبادی، حسن ابراهیمی، محمود شریفیان، حسین طارمی،علی یونسی، علی فلاحیان و…»

او در ادامه بخش‌هایی از صحبت‌های علی جنتی در برنامه شناسنامه در تلوزیون را ذکر می‌کند که در خصوص بده بستان با گروه‌های فلسطینی این چنین می‌گوید :

« در اردوگاه‌هایی که فلسطینیان در اطراف دمشق داشتند، آموزش‌ها در آن انجام می‌شد؛ آموزش تکمیلی که آموزش استفاده از مواد منفجره بود یعنی با استفاده از مواد دسترسی مواد منفجره را می‌ساختند. بیشتر این آموزش‌ها هم در لبنان داده می‌شد. افراد آن جا می‌آمدند و شرکت می‌کردند و آموزش می‌دیدند و بر می‌گشتند.

خانم دکتر زهرا پیشگاهی فرد به همراه همسر خود آقای شریف‌خانی به آن جا آمدند در حالی که بچه شیرخواره‌ای نیز همراهشان بود. تحت آموزش‌های مختلف در سوره لبنان قرار گرفتند و برای ورود به فلسطین اقدام کردند؛ اعلام آمادگی برای ورود به اسرائیل کردند. ما با مقام‌های فلسطینی صحبت کردیم و آن‌ها پیام‌های لازم و نقشه‌هایی را که لازم بود به داخل منتقل شود دادند و این ها بردند این پیام‌ها و بعد از گشت و گذاری هم که داشتند برگشتند.»

همچنین بخشی از کتاب خاطرات علی جنتی هم ذکر می‌گردد که ماموریت‌های گروه محمد منتظری برای سفر به اسرائیل و جمع آوری اطلاعات از سوی برخی اعضاء از جمله زهرا پیشگاهی فرد نماینده سابق مجلس و همسر وی شریف‌خانی را شرح می‌دهد.
بعد با استناد به سخنان ابوحنیف از اعضاء گروه که تعداد افراد سفر کرده به اسرائیل را بیش از دو تن ذکر شده می‌داند، سوال‌های زیر را طرح می‌شود :

« افراد فرستاده شده چه قابلیت یا توانایی وتجربه اطلاعاتی وامنیتی خاصی داشته‌اند که به این ماموریت اعزام شده‌اند؟ دستاورد آنها از این اقدامات چه بوده است؟ ایا فقط هدف آنها گشت وگذار در آنجا بوده است؟ مگر عرب‌های فلسطینی مستقر در سرزمین‌های اشغالی کم بوده و هستند که چنین افرادی اعزام شوند؟

ماموریت این افراد چه بوده است؟ ایا ماموریت آنها انجام عملیات استشهادی بوده است؟ آیا ماموریت وتوانایی آنها درحد نفوذ به موساد بوده است؟ آیا می‌توان پذیرفت که یک سازمان بی‌نظم و قابل نفوذ مانند گروه فوق الذکر که به شدت هم از سوی موساد وساواک تحت نظر بوده و طعمه مناسبی خصوصا برای موساد بوده، باحفظ اصول اطلاعاتی و امنیتی و پنهان‌کاری بتواند درقلب سرزمین‌های اشغالی نفوذ و اقدام اطلاعاتی نماید؟ موساد چقدر برروی این افراد اشراف داشته است؟ درسرزمین‌های اشغالی برآنها چه گذشته است؟ باچه کسانی دیدارداشته‌اند؟» نویسنده با طرح این شبهات که از جنس بولتن‌نویسی و پرونده‌سازی است موضوع افراد دیگر از انقلابیون فعال در خارج از کشور را چون علی اصغر غروی نیز پیش می‌کشد و آنها را متهم به همکاری با ساواک و در نهایت استفاده موساد می‌کند.

از آنجایی‌که زهرا پیشگاهی‌فرد و شریف‌خانی به دلیل آنکه در مقطع فعلی حضور خاصی در عرصه سیاسی ندارند و هیچ‌گاه نیز موضع انتقادی نداشته و با حکومت همراهی داشته‌اند بنابراین آنها اهداف اصلی نوشته نیستند. بلکه از اسامی آنها به دلیل علنی شدن ماموریت شبه توریستی آنها به اسرائیل در پیش از انقلاب استفاده شده تا اذهان برای انتساب اتهام وابستگی به اسرائیل به چهره‌هایی چون علی جنتی و علی یونسی آماده شود که در مقطع فعلی از سوی اصول گرایان افراطی افراد نامطلوبی ارزیابی می‌شوند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.