رفراندوم هسته‌ای و تنگنای تبعیت از رهبری

در آستانه دور دوم گفتگوهای تمدید یافته و هفت ماهه مذاکرات هسته‌ای اختلافات در درون بلوک قدرت افرایش یافته است. اختلافات بیش از آنکه جنبه راهبردی داشته باشد به نوع تعریف از مصالحه هسته‌ای و میزان انعطاف در برابر غرب بر می‌گردد. دولت روحانی به لحاظ راهبردی مخالفتی با نگاه تقابلی با غرب ندارد و از عناصر مفهومی آن و بویژه دشمن‌انگاری استفاده می‌کند. اما قرائت دفاعی و تنش‌زدا از این رویکرد باعث می‌شود زمینه برای مصالحه هسته‌ای فراهم شود. ولی باید توجه داشت که حتی دولت روحانی در چارچوب سیاست‌های کنونی ظرفیت لازم برای عادی‌سازی روابط همه جانبه با غرب را ندارد. نشانه‌هایی که می‌توان این اختلاف ها را دریافت و پیرامون آنها گمانه‌زنی کرد، سخنان روحانی و همچنین اظهارات جواد ظریف در صحن علنی مجلس هستند.

1420541592936_Amir Pourmand (13 of 27)

حسن روحانی در جریان سخنرانی در نخستین همایش اقتصاد ایران حرف‌هایی را بر زبان آورد که به صورت مستقیم و غیرمستقیم نشانگر نارضایتی وی از برخی دیدگاه های انقباضی در خصوص موافقت هسته‌ای بود. او با میان کشیدن راهکار قانونی همه پرسی و بی توجهی ۳۶ ساله به مراجعه مستقیم به افکار عمومی در خصوص تدوین سیاست‌های کلان و استراتژیک کشور تصوری ایجاد کرد که چگونگی توافق هسته‌ای و کلیات آن باید با داوری نهایی مردم تعیین شود.

البته به قطعیت نمی‌توان نتیجه گرفت منظور روحانی از فایده‌مندی کاربست همه‌پرسی، رفراندوم هسته‌ای بوده است. اما حرف‌های دیگر وی که بر آرمان نبودن تعداد سانتریفوژها تاکید کرد این احتمال را قوت می‌بخشد که او در پی استفاده از فشار افکار عمومی برای غلبه بر موانع داخلی توافق هسته‌ای جامع است. واکنش‌های تند و شتابزده مدافعان ماجراجوئی هسته‌ای نیز درستی این فرضیه را محتمل‌تر می‌سازد.

با توجه به مسیر قانونی انجام همه‌پرسی و حساسیت رهبری، به نظر نمی‌رسد روحانی به دنبال اجرائی کردن رفراندوم باشد، اما از این طریق می‌خواهد با راه انداختن کارزار روانی و با توسل به فشار اجتماعی برنامه خودش را جلو ببرد. این مساله این احتمال را برجسته می‌سازد که وی از جا انداختن طرح خود برای مصالحه هسته‌ای از طریق رایزنی های داخلی و پشت پرده نا امید شده و می‌خواهد زورآزمائی را به عرصه عمومی بکشاند که در آن مزیت دارد.

از این‌رو اگر زاویه پیدا کردن روحانی با دیدگاه رهبری و حرکت وی به سمت استفاده از ابزارهای ریاست جمهوری و فعال‌سازی پایگاه اجتماعی هوادار آشتی جوئی هسته‌ای و مخالف با ماجراجویی، از حالت شعاری بیرون بیاید و جنبه عملی و کارکردی پیدا کند آنگاه سیاست هسته ای دولت دوباره بر روی ریل درستی قرار گرفته و از مسیر بن‌بست آفرینی که در ابتدای مذاکرات مربوط به توافق جامع پی گرفته شد، بیرون می‌آید.

اصول‌گرایان افراطی در تداوم حمایت از خط مشی راهبردی خامنه ای و جدا از محذوریت ها و مصلحت سنجی های تاکتیکی وی در ماه های گذشته با پر رنگ کردن ضرورت رعایت خطوط قرمز نظام و رهبری و حفظ ساختار هسته‌ای موجود، عملا دولت را در بن بست قرار داده بودند. دولت روحانی نیز با تبعیت از رهبری و نادیده گرفتن تفاوت‌های ملموسی که در نگاه دولت و خامنه‌ای در خصوص سیاست‌گذاری هسته‌ای وجود دارد عملا در استراتژی کور رنگی گرفتار شده و رفتار سردر گم دولت و توسل به گفتمان تقابلی شکست خورده در انتخابات باعث ناکامی در دستیابی به توافق هسته‌ای در ماه‌های جولای و نوامبر ۲۰۱۴ شد.

در این میان لابی‌های حکومت در آمریکا وغرب و همچنین جریان ضد غرب نیز به نوبه خود در شکل‌گیری بن‌بست موجود نقش داشته‌اند. البته وزن آنها در قیاس با عوامل قبلی بسیار پایین‌تر است. جریان ضد غرب که صدای آن در فعالان برون مرزی رساتر است از پر هیاهوترین مدافعان ماجراجوئی هسته‌ای و سیاست تقابلی در بین مخالفان و خارج از پایگاه اجتماعی اقتدار گرایان بوده و هستند. این جریان که تا پیش از انتخاب روحانی فعالیت‌های هسته‌ای حکومت را بدون ایراد دانسته و تمام قد از تداوم آن حمایت کرده و تنها بر شفاف‌سازی فعالیت‌ها تاکید داشت ناگاه بعد از انتخابات ۹۲ که دیدگاه آنها در سیاست خارجی که توسط سعید جلیلی و قالیباف نمایندگی می‌شد از ملت ایران نمره منفی گرفت پوستین وارونه بر تن کرده و سعی کرد به خاطر اتخاذ محافظه‌کاری سیاسی در سپهر تحول خواهی به نام حمایت از دولت اعتدال سیاست تقابلی را در شکلی دیگر با تمرکز بر روی اینکه غرب باید از موضع هسته‌ای اش عقب‌نشینی کند، در پیش بگیرد.

نتایج منطقی و پیامد عملی این رویکرد علی رغم تعارض ظاهری با مواضع دولت اسرائیل و راست افراطی در آمریکا یکسان از کار در آمد و با صورت‌بندی غلط، قرار گرفتن مذاکرات در بن بست را شدت بخشید. این جریان که بخشی از فعالان آن در سیاست خارجی نظرات افراطی‌تری از خامنه‌ای و جبهه پایداری دارند وتلویحا از داشتن بمب هسته‌ای نیز دفاع کرده، اما علنی کردن آن را به مصلحت نمی‌دانند، از منظر تقابل و ستیز دائمی با غرب و آمریکا، متحدان استراتژیک دیکتاتورهای ضد غرب هستند . از همین زاویه، جریان فوق با راه انداختن هیاهو پیرامون برساخته کاذب این‌همانی برقرار کردن بین «تغییر جمهوری اسلامی» و «تحقق خواست نئوکان‌ها و اسرائیلی‌ها» ضمن اینکه منطق مشترک خود با اقتدار گرایان حاکم بر کشور را به نمایش گذاشته است عملا و از منظر عینی بیشترین خدمت را از جایگاه اپوزیسیون به دوام استبداد دینی کرده است. البته اکثر فعالان و قائلان به دیدگاه فوق منتقد و یا مخالف حکومت هستند اما از آنجاییکه ضدیت با آمریکا یکی از معیار اصلی کنشگری آنها است لذا مانند جریان ضد امپریالیست در سال‌های نخست بعد از انقلاب خواسته و یا ناخواسته آب به آسیاب ساخت قدرت مطلقه و رشد بنیاد گرایان مذهبی می‌ریزند.

اما احضار جواد ظریف از سوی چهل نماینده متعلق به اصول‌گرایان افراطی پرده دیگری از درگیری‌های درون بلوک قدرت را آشکار ساخت. این جریان که در صدد اخلال در مسیر توافق هسته‌ای مورد نظر دولت است و به دلایل مختلفی از جمله جنگ قدرت و حمایت از ستیزه‌جوئی در سیاست خارجی خواهان موفقیت دولت اعتدال نیست، سعی کرد با چالش کشیدن ظریف اعتبار دولت در مذاکرات را خدشه‌دار کند. اما رای اقناع مجلس برنامه آنها را برهم زد. از ۲۲۹ نماینده حاضر ۱۲۵ نفر به پاسخ‌های ظریف رای مثبت دادند تا بار دیگر شکاف بین فراکسیون رهروان ولایت به رهبری علی لاریجانی و اصول‌گرایان به رهبری غلامعی حداد عادل به نفع روحانی عمل کند. اما در عین حال نسبت ۱۲۵ رای موافق به ۸۶ رای مخالف و ۸ رای ممتنع که عملا به نفع مخالفان بود موفقیت شکننده‌ای را به نمایش می‌گذارد که با حساس تر شدن مذاکرات ممکن است به ضرر دولت تغییر پیدا کند.

ظریف به مانند همیشه با بزرگ‌نمائی موفقیت‌های دولت و تمجید از رهبری سعی کرد از عملکردش دفاع کند. در این میان، ترجیح مقطعی مصلحت تاکتیکی خامنه‌ای بر نظرات راهبردی‌اش در کنار حمایت علی لاریجانی به کمک وی آمد تا کارت زرد از مجلس نگیرد. در اظهارات ظریف نکات درستی وجود دارد که نظرات نتانیاهو و جمهوری‌خواهان افراطی در خصوص مهار برنامه هسته‌ای حکومت در انزوا قرار گرفته است. اما وی توجه ندارد که این انزوا در صورتی است که مذاکرات به سرانجام برسد، وگرنه قائلان به سخت گیری بیشتر، دوباره دست بالا را خواهند داشت، و باز تاکید بر روی میز بودن گزینه نظامی مطرح خواهد شد.

همچنین بر خلاف ادعای ظریف و روحانی جمهوری اسلامی از دید اکثریت جامعه جهانی نه تنها تکیه‌گاه ثبات وامنیت بشمار نمی‌رود بلکه بخشی از مشکل محسوب می شود. اما غرب برخورد ذاتی با جمهوری اسلامی ندارد بلکه خواهان تغییر رفتار است. بنابراین اگر دولت روحانی نتواند وعده ها و برنامه هایش در سیاست خارجی را محقق نماید آنگاه تغییری معنا دار در نگاه غرب به جمهوری اسلامی بوجود نمی آید. همچنین در نگاه بخش مسلط غرب ایران هراسی و یا اسلام هراسی وجود ندارد بلکه تعارض با چهره کلاسیک جمهوری اسلامی و قرائت های افراطی از اسلام مطرح است.

منتها ژرف‌کاوی نظرات جواد ظریف نشان می‌دهد که رویکرد دولت یازدهم برای شکستن بن‌بست کنونی در مذاکرات هسته‌ای با موانعی روبرو است. اگر مانور ظریف بر روی حمایت‌های رهبری ظاهری باشد و روحانی عملا بخواهد به صورت غیر مستقیم وارد چالش با خامنه ای و نیرو های همسو شود آنگاه امکان موفقیت دولت وجود دارد. اما اگر روحانی مشابه زورآزمائی‌هایی که رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد هر کدام از زاویه و شیوه ای متفاوت با ولی فقیه داشتند عمل کند، بعید است نتیجه متفاوتی رقم بخورد و ناگزیر مقهور اراده رهبری خواهد شد. نوع برخورد جواد ظریف چنین چشم‌اندازی را محتمل می‌سازد.

اما در مجموع موضع‌گیری‌های اخیر روحانی متفاوت با مواضع چند ماهه وی است و قابلیت تحرک جدی بخشیدن به مذاکرات هسته‌ای و رفع موانع داخلی را دارد. اما برای دست‌یابی به موفقیت نیاز است روحانی از اتکاء صرف به حرف زدن و بزرگ‌نمائی عملکرد دولت و رویاپنداری خارج شود. در این میان توجه به راهبرد پیشنهادی میرحسین موسوی در خصوص ضرورت برگزاری همه‌پرسی برای تعیین سیاست هسته‌ای کشور در صورت رعایت پیش نیازهای آن مفید و موثر است. همچنین، این تصورغلط که با حمایت پررنگ و ظاهری از رهبری می‌توان در عمل سیاست‌های متفاوتی را جلو برد، بی‌راهه‌ای است که نا کارآمدی آن در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی مشخص شد. جماعت معروف به دل‌واپسان فراتر از یک جناح بوده و نمائی از بخش مسلط قدرت نظام هستند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.