با گذشت بیش از یک هفته از نشیت کمپ دیوید به نظر می رسد این نشست موفقیتی در کاهش درگیری ها در خاور میانه نداشته است. اهداف سه گانه این نشست عبارت بودند از اطمینان بخشی به اعراب از مذاکرات اتمی آمریکا و ایران، تقویت ثبات در منطقه و کاهش اختلافات بین دولت اوباما با بلوک عربستان سعودی و متحدانش .
اگر چه اوباما می کوشد تصویر مثبت و موفقیت آمیزی از اجلاس کمپ دیوید ترسیم کند اما ژرف کاوی اتفاقات در حین و بعد از نشست تردید های جدی ایجاد می کند. برنامه اوباما توضیح مفاد و معیار های توافق جامع احتمالی اتمی با جمهوری اسلامی و تقویت بنیه دفاعی اعراب در مواجه محتمل در برابر ایران بود. خروجی نشست فروش سلاح های پیشرفته جدید به کشور های عربی و شکل دهی سپر دفاعی موشکی منطقه ای است اما مهمترین خواست کشور های عربی حاشیه جنوب خلیج فارس مبنی بر دریافت تضمین امنیتی در برابر حملات احتمالی حکومت ایران محقق نشد.
البته کشور های عربی سعی کردند از فرصت موجود برای تقویت و گسترش ناوگان نظامی خود استفاده کنند. اما هنوز هیچیک از کشور های عربی حمایت خود را از توافق مد نظر اتمی با ایران اعلام نکرده اند و تنها به بیانیه ای بسنده کردند که از تداوم مذاکرات اتمی در چارچوب رفع نگرانی های منطقه ای به صورت کلی پشتیبانی می کند. این بیانیه الزام آور نیست و تنها یک توافق سیاسی را نشان می دهد و تضمینی بر موافقت با نسخه نهایی توافق نیست. تعریف اعراب از توافق خوب تفاوت های ملموسی با تعریف اوباما دارد و در نشست کمپ دیوید فاصله یادشده کاهش معنا داری پیدا نکرد. بر اساس موضع گیری های رسمی دولت های عربستان سعودی، قطر، کویت و امارات متحد عربی منتظر هستند تا ببینند مفاد نهایی توافق احتمالی چه خواهد بود. در عین حال خواهان سخت گیری بیشتر غرب هستند که به نوبه خود دستیابی به توافق را سخت تر و پیچیده تر می سازد.
در واقع اوباما کار ناممکنی در جمع کردن توافق اتمی پایدار با جمهوری اسلامی و جلب رضایت اعراب دارد. این موضوع دلیل اصلی دلخوری بلوک عربستان سعودی و متحدان عربی اش از اوباما است که باعث شد تا از ابتدا برخورد گرمی با کمپ دیوید نداشته باشند. غیبت ملک سلمان علی رغم دلایل ظاهری که گفته شد و ترجیح حمد بن عیسی آل خلیفه پادشاه بحرین بر دیدن مسابقات اسب سواری و ملاقات با ملکه بریتانیا در لندن نماد های ناامیدی اعراب بود که پیشاپیش مهر ناکامی را بر نشست کمپ دیوید زد.
تبعات این فاصله شکل گیری مسابقه اتمی در منطقه است. اوباما می کوشد تا کشور های عربی را راضی سازد که به سمت دستیابی به فناوری هسته ای برای ایجاد موازنه در برابر ایران حرکت نکنند. اما قرائن نشان می دهد عربستان سعودی و امارات متحده عربی حرکت برای پیوستن به باشگاه اتمی دنیا را شروع کرده اند. بر مبنای اخبار تایید نشده عربستان در اندیشه انتقال فناوری از پاکستان است. کاهش فاصله بین کشور های عربی و اسرائیل دیگر عاملی است که در تحولات در حال شرف منطقه می تواند بازدارندگی در برابر ایران هسته ای را به همکاری های اتمی اعلام نشده و پنهانی بین آنها سوق دهد. برخی از منابع خبری مدعی هستند که اسرائیل به جای رویارویی مستقیم با جمهوری اسلامی بعد از توافقی که ان را بد می ارزیابی می کند، به تجهیز کشور های عربی و بهره برداری از توان بازدارندگی آنها می اندیشد. افزایش تنش بین ایران و کشور های عربی منافع مشخصی برای نتانیاهو و جریان امنیتی- نظامی در اسرائیل دارد.
سیاست دولت اوباما پارادوکسی را در خصوص انعقاد توافق هسته ای با ایران وکاهش نگرانی های امنیتی در خاور میانه نمایان می سازد. از یک طرف توافق جامع هسته ای با جمهوری اسلامی دنبال می شود و از سویی دیگر دولت آمریکا در اندیشه فروش بیشتر سلاح های استراتژیک و تصویب قرارداد های نظامی تازه با اعراب است. اگر به ادعای اوباما توافق هسته ای امنیت در منطقه را افزایش می دهد دیگر دلیلی وجود ندارد ناوگان نظامی اعراب تقویت شود! این تعارض به خوبی نشان می دهد مقامات کاخ سفید از تبعات برداشتن تحریم ها و عادی سازی موقعیت جمهوری اسلامی در مناسبات جهانی آگاه هستند. امضای توافق اتمی پایدار و سیاست تعامل اوباما با ایران و ابراز تمایل برای کاهش فشار دست حکومت در منطقه را باز تر می کند.
همچنین توافق اتمی با جمهوری اسلامی به صورت کامل درگیری منطقه ای را کاهش نمی دهد بلکه یک جنبه آن را منتفی می سازد. فروش بیشتر سلاح های دفاعی و تهاجمی به بلوک عربستان سعودی و متحدانش در منطقه نمی تواند موازنه قوای پایداری برقرار سازد و خود منجر به تشدید رقابت تسلیحاتی در خاورمیانه می شود. از این رو توافق کمپ دیوید بی ثباتی در منطقه را افزایش می دهد و برای جمهوری اسلامی مشروعیت ایجاد می کند تا به سمت موازنه سازی در قوای تسلیحاتی منطقه حرکت کند. از سوی دیگر ازدیاد انبار تسلیحات اشتیاق مقامات آل سعود و بخصوص حاکمان جوان را در ماجراجویی و زیاده خواهی افزایش می دهد. ابهامات و تعارضات موجود در سیاست اوباما در خاور میانه هم سیاست آمریکا را متزلزل می سازد و هم باعث می شود بی اعتمادی اعراب افزایش یابد. کمپ دیوید نتوانست رخنه ایجاد شده در روابط استراتژیک اعراب و آمریکا را ترمیم نماید. البته آنها همچنان دوست هستند اما شکاف ها و اختلافاتی بین آنها ایجاد شده که تمایل اعراب به سمت اتکای بیشتر به خود و تشکیل ناتوی عربی را تشدید می نماید.
البته اوباما با محدودیت هایی مواجه است و او نمی تواند پاسخ اعراب برای تقویت بنیه نظامی و دفاعی را بدون پاسخ بگذارد ولی پاسخ مثبت به این خواست نیازمند برقراری موازنه قوای متعادل و معقول است و افزایش نامتوازن خود منبعی برای تحرکات و فعالیت های امنیتی می شود.
اوباما بعد از اعلام بیانیه لوزان اعلام کرد می خواهد در خصوص ضرورت اصلاحات داخلی با مقامات دولت های عربی در نشست کمپ دیوید مذاکره کند. اما بعد از نشست گزارشی از این صحبت ها منتشر نشد. ساختار غیر دمکراتیک و سنتی حکومت های عربی یکی از عوامل بی ثباتی در منطقه است. ایدئولوژی حاکم بر آل سعود نیز به نوبه خود تقویت کننده افراطی گری سنی است. البته آنها با گروه های اسلام گرای افراطی اختلاف دارند و داعش و القاعده تهدیدی برای حکام آل سعود هستند. اما دکترین وهابی در حوزه نظر اشتراکاتی با گفتمان اسلام گرایان جهادی دارد که در صورت عدم تغییر همیشه منبعی بالقوه برای ظهور افراطی گری در جهان اسلام است.
در مجموع نشست کمپ دیوید چشم انداز روشنی برای حل نگرانی های مربوط به بی ثباتی در خاور میانه ترسیم نکرد و بر عکس برابهامات و نگرانی ها افزود. برونداد این نشست ضعف سیاست خارجی آمریکا و نداشتن سیاست کارآمد برای مهار منازعات را بیشتر روشن ساخت. همچنین نتوانست اتحاد اعراب و آمریکا در خصوص توافق هسته ای در جریان با ایران را به نمایش گذارد. دولت آمریکا به صورت بالقوه می تواند نقشی توزان بخش در خاور میانه ایفا نماید اما سیاست های کنونی چنین قابلیتی را نشان نمی دهد و تعارض ه و اقدامات سطحی بر عکس زمینه ساز تشدید رویارویی ها و در نتیجه گسترش بی ثباتی است.