شکاف بین خامنه‌ای و روحانی

در روز های گذشته نسبت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به بحث و کشمکش بین رهبری و رئیس جمهور تبدیل شد. خامنه ای و روحانی در دیدار با فرماندهان سپاه نکاتی را در خصوص مقایسه جمهوری اسلامی و انقلاب بیان کردند که در تعارض با یکدیگر قرار داشتند. حسن روحانی ابتدا در سخنانش به فرماندهان سپاه هشدار داد که نباید خواهان چهره ای از جمهوری اسلامی شوند که با نادیده گرفتن حقوق ملت از انقلاب اسلامی و آرمان های فاصله بگیرد و دیگر تناسبی با انقلاب نداشته باشد.

hemmat-khahi-2-of-4-5

اما خامنه ای چند روز بعد در دیدار با فرماندهان سپاه مدعی شد که دشمنان خارجی می خواهند قرائتی از جمهوری اسلامی قوت بگیرد که فقط اسمی از آن باقی بماند و از آرمان های انقلاب جدا گشته و نشانی از آنها نداشته باشد. این جدال کلامی مبتنی بر واقعیت تفاوت مفهومی و سیاسی بین جمهوری اسلامی و انقلاب بهمن ۵۷ است. جمهوری اسلامی در قالبی که به لحاظ تاریخی مستقر شد، یکی از اشکال محتمل نظامی بود که می توانست بعد از انقلاب جایگزین نظام شاهنشاهی پهلوی گردد. جمهوری اسلامی برابر نهاد و معادل انقلاب اسلامی نیست. انقلاب می توانست به نظامی دیگر بیانجامد.

از ابتدای انقلاب گروهی از اپوزیسیون و نیرو های سیاسی ومدنی بعد از تصویب اصل ولایت فقیه در قانون اساسی ، شروع سرکوب ها و محدود کردن آزادی ها اعلام کردند انقلاب بهمن ۵۷ از مسیر خود منحرف شده است. برخی حتی مدعی سرقت انقلاب نیز شدند. اما رصد کردن واقعیت ها نشان می دهد انقلاب به سرقت نرفت اما برخی از نیرو های حامل آن با عدول از شعار های شان وبخصوص جهت گیری ضد استبدادی و آزادی خواهانه از همان ابتدا پایه انحراف جمهوری اسلامی از انقلاب را گذاشتند. قرار گرفتن ولایت فقیه به عنوان ستون فقرات نظام تازه تاسیس نقطه آغاز چرخش نزولی انقلاب به استبداد دینی شد. در ادامه حذف خونین مخالفان و اعمال اقتدار گرایی سیاسی پرونده دمکراسی و آزادی های سیاسی را خیلی زود بست. در حوزه های اجتماعی و فرهنگی نیز محدودیت ها و تنگناها در مقایسه با دوران سلطنت محمد رضا شاه به نحوی چشمگیر افزایش یافت. بعد ها بخش دیگری از نیرو های انقلابی و بخصوص جناج چپ نسبت به انحراف از آرمان های انقلاب هشدار دادند.

اینک به نظر می رسد در دوره اعتدال باز شکاف بین انقلاب و نظام فعال شده است. روحانی با وام گرفتن از رویکرد اپوزیسیون مدافع انقلاب و محذوفان سال های بعد از انقلاب می کوشد مخالفت و جلوگیری از گشایش های سیاسی و فرهنگی محدود مورد نظر دولت یازدهم را به معنای عدول از آرمان های انقلاب معرفی نماید.

او می خواهد با اتکا به شعار ها و موضع گیری هایی که در جریان انقلاب در نفی استبداد و خودکامگی و دفاع از آزادی های سیاسی بیان شد، به مصاف نظری و سیاسی با مخالفان برداشته شدن کامل فضای پلیسی از عرصه عمومی و بهبود وضعیت حقوق بشری برود. اما رهبری به عنوان پشتیبان اصلی اقتدار گرایی سیاسی به میدان آمد و از صورتبندی روحانی در مسیر معکوس استفاده کرد. او اصل احتمال بروز شکاف بین انقلاب و نظام را پذیرفت اما هشدار داد که غرب می خواهد جمهوری اسلامی را به پوسته درون خالی تنزل دهد تا از آرمان های انقلاب فاصله بگیرد ودیگر کشوری انقلابی در صحنه داخلی و جهانی نباشد. او گفتمان رسمی نظام را بازتاب می دهد که اقتدا رگرایی در سیاست داخل و ستیزه جویی در سیاست خارجی و جلو بردن بنیاد گرایی اسلامی در رویکرد ایدئلوژیک را منبعث از آرمان های انقلاب اسلامی می دانند.

اما این تفسیر بر اساس شعار ها و گفتمانی که در پیش از پیروزی انقلاب مطرح بود، با آرمان های انقلاب همخوانی ندارد وحداکثر دیدگاه های یک بخش از نیرو های انقلابی را نشان می دهد که در اوایل انقلاب دست بالا را در افکار عمومی نداشتند. چالش بین آرمان های انقلاب و عملکرد نظام در ادوار مختلف عمر نظام شکل گرفته است. شاخص ترین آن در سالیان نخست انقلاب بود. سپس در شکاف بین دو جناح اصلی جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس سوم رخ داد. دوران اصلاحات فرصت دیگری برای فعال شدن این شکاف بود. جنبش سبز یک بار دیگر این اختلاف نظر گفتمانی و سیاسی را برجسته ساخت.حال انتخابات های مجلس و خبرگان این رویارویی کلامی را وارد مرحله جدیدی ساخته است.

این شکاف از زاویه ای تعارض بعد های اسلامیت و جمهوریت نظام را نیز آشکار می سازد. خامنه ای به صورت غیر مستقیم اما صریح روحانی را متهم ساخت که از نقشه غرب و ضد انقلاب برای استحاله غافل است. او از سپاه دعوت کرد تا بی اعتنا نسبت به نظراتی که خواهان بی طرفی این نهاد در منازعات سیاسی هستند، به مهار و خنثی سازی خط نفوذ غرب در نظام بپردازد.

تجزیه وتحلیل موضع گیری های خامنه ای روشن می سازد اشاره وی به دشمنان و نفوذ آنها در خارج اسم رمز بلوک اصلاح طلبان- رفسنجانی – حلقه اعتدال است که به زعم وی یا مجری و یا ناخواسته زمینه ساز استحاله نظام و خالی شدن آن از ارزش های انقلابی هستند. حوزه اصلی این رویارویی چگونگی اعمال نظارت استصوابی شورای نگهبان خواهد بود. دو طرف می کوشند تا صحنه نهایی آرایش انتخاباتی در مسیر مورد نظر شان باشد. روحانی در این مصاف ابزار های اندکی دارد. خامنه ای مصر است تا فضای سیاسی دستخوش تغییرات بزرگ نگردد. ماه های آینده نشان می دهد چه اتفاقی در نهایت رخ می دهد. اما هر پسامدی حاصل شود در این واقعیت خدشه ای ایجاد نمی کند که مسیر نظام از همان سال اول از انقلاب بهمن ۵۷ جدا شد و به تدریج انحرافات گسترش یافت.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.