چرخش ایران و عربستان به تنش زدایی

انتشار خبر دیدار هیاتی از دیپلمات های ایران و عربستان سعودی بعد از مراسم حج از رویداد های مهم هفته  پیش بود. علائم و نشانه هایی از چندی پیش دیده شده است که حاکی از تمایل مقامات دولت عربستان سعودی به کاهش سطح منازعه با جمهوری اسلامی است. این نشانه ها با طرح تقاضای مقامات آل سعود از دولت عراق برای میانجگیری در حل مشکلات با ایران شروع شد. اگرچه این خبر  به صورت رسمی تکذیب شد اما بررسی واکنش ها و سیر وقایع صحت این تکذیبیه را زیر سئوال برد.

برخورد گرم عادل جبیر با جواد ظریف در اجلاس سازکان کشور های اسلامی دیگر علامت معنی دار بود. انتشار محتوی مکاتبات ایمیلی یوسف العتیبه سفیر امارات متحده عربی در واشنگتن دیگر سر نخی است که تایید کننده فرض چرخش سیاست های عربستان سعودی نسبت به ایران است. مقامات جمهوری اسلامی با احتیاط نسبت به مووضع برخورد کرده و خواهان تغییر رفتار عملی عربستان شده اند. تجزیه و تحلیل موضع گیری ها روشن می سازد علی رغم مواضع ظاهری تند خامنه ای و رویکرد تقابلی اصول گرایان افراطی وفرماندهان سپاه سیاست اصلی استقبال از توافق با عربستان در چارچوب حفظ توازن قوای کنونی در خاور میانه است. الگوی  رفتار منطقه جمهوری اسلامی مبتنی بر گسترش نفوذ غیر تعجیلی و تدریجی است و ترجیح می دهد وارد تقابل های بزرگ و سریع با کشور های منطقه نشود. شرایط خاصی که بعد از ریاست جمهوری دونالد ترامپ و تغییر نگاه واشنگتن به تهران ایجاد شده است نیز تنش زدایی با عربستان سعودی را توجیه می کند.  البته زعمای جمهوری اسلامی  موقعیت خود در خاور میانه را دارای قدرتی ارزیابی می کنند که از ناحیه نرمش با عربستان سعودی تهدیدی جدی متوجه آن نخواهد بود.

سوابق قبلی اختلافات ایران و عربستان بعد از شکل گیری این کشور با سلطنت آل سعود نیز یادآور می سازد که هیچگاه تیرگی روابط به نقطه جوش نرسیده  و مناسبات حالت نوسانی داشته است. بعد از حج خونین سال ۶۶ و موضع سرسختانه آیت الله خمینی که مدعی شد اگر صدام را ببخشیم فهد را نمی بخشیم، کمتر کسی باور می کرد در کمتر از سه سال روابط دو کشور عادی شده و رو به گرمی می رود.

اینکه مذاکرات پیش رو به نتیجه برسد  ویا یک برجام منطقه ای نیز در پیش باشد، معلوم نیست.  حتی ممکن است این رفتار یک ترفند گمراه کننده و تاکتیکی باشد. بخصوص که محمد ابن سلمان ولیعد سعودی  اظهارات تندی علیه جمهوری اسلامی بیان کرده و تصریح کرده است که دیگر عرستان حاضر نیست بار دیگر تعامل با حکومت ایران را به آزمون بگذارد.

اما در شرایط بشدت متلاطم و غیر قابل پیشبینی خاورمیانه این سناریو که حکومت های ایران و عربستان ترمز رویارویی سیاسی و راهبردی را کشیده و به سمت کاهش و مدیریت اختلافات گام بردارند، نامحتمل نیست. البته این اتفاق با توجه به رویکرد ماجراجویانه حاکمان عربستان در سال های گذشته و همچنین اظهارات داغ مسئولان حکومتی ایران  عجیب و غیر مترقبه به نظر می رسد. البته هر دلیلی پشت سر این ماجرا باشد ، دستکم در کوتاه مدت به نفع ثبات در خاورمیانه خواهد بود.

روند تحولات در یمن و سوریه و بالاگرفتن اختلافات بین قطر با مثلث عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین  و همچنین انتقال قریب الوقوع سلطنت در عربستان سعودی عواملی هستند که  می توانند توضیح دهنده چرایی تغییر سیاست عربستان در قبال ایران باشند.

به لحاظ داخلی عبور از بحران جانشینی نسل سوم آل سعود و تثبیت سلطنت محمد ابن سلمان می تواند کفه ترازو را به سمت پایین کشیدن فتیله درگیری با ایران سنگین کند.

عربستان سعودی تقریبا در یمن به بن بست رسیده است. مداخله نظامی نتوانست شرایط را به نفع دولت منصور عبدربه تغییر دهد. ائتلاف مورد حمایت شورای همکاری خلیج فارس ناتوان از استقرار حاکمیت در یمن است. از طرف دیگر مذاکرات امارات متحده عربی با علی عبدالله صالح دیکتاتور مخلوع یمن گویا به نتیجه رسیده و عربستان امیدوار است شکاف بوجود آمده بین حوثی ها و نیرو های نظامی وقبائل طرفدار علی عبدالله صالح که به درگیری مسلحانه کشیده است، شرایط را برای عربستان به طور نسبی مساعد سازد. البته تداوم این درگیری بعید است منجر به تسلط نیرو های همسو با عربستان در یمن باشد اما با تضعیف موقعیت شیعیان زیدیه حوثی تهدید ها نسبت به عربستان از ناحیه یمن تقلیل می یابد.

بنابراین عقب نشینی عربستان سعودی در یمن تاثیر کاهنده بر اختلافات با ایران دارد. احساس نگرانی از متشنج شدن مناطق شیعه نشین عربستان نیز در این چارچوب قابل تامل است.

اما دیگر میدان جنگ نیابتی سوریه بوده که به نظر می رسد عریستان شکست را پذیرفته است. توصیه صریح وزیر خارجه عربستان به مخالفان مسلح سوری که سلاح ها را زمین بگذارند و تن به نتیجه مذاکرات سیاسی بدهند و همچنین آغاز مذاکرات عربستان با بخشی از مخالفان سوری که مشی نظامی نداشتند و در داخل سوریه بودند نشانه هایی هستند که تغییر بزرگ در سیاست عربستان سعودی را بازتاب می دهند.  راهبرد جدید دولت امریکا که در ادامه تغییر سیاست باراک اوباما در تبدیل مبارزه با داعش به عنوان اولویت نخست، شتاب گرفته است و تحولات میدانی  در کنار موازنه قوای خارجی و چرخش صد و هشتاد درجه ای رویکرد ترکیه در سوریه باعث شده است تا عربستان در پی درخواست آمریکا و روسیه تثبیت بشار اسد در سوریه را عملا و به صورت دو فاکتو بپذیرد. در واقع  حکومت عربستان بازی را به حکومت ایران در سوریه باخت و به نظر می رسد تصمیم گیران ریاض آماده کنار آمدن با این واقعیت شده اند.

عراق دیگر مولفه ای است که می تواند دریچه ای برای فهم سیاست آشتی جویانه محتمل عربستان باشد. مناسبات عربستان با عراق در دوره نخست وزیری حیدر االعبادی بهبود یافته است . عربستان به دنبال حضور در عربستان است و علاوه بر سنی ها شعیان منتقد و مخالف  جریان حامی ایران را هدف گرفته است. حضور در عراق با توجه به موقعیت مسلط ایران، نیازمند تنش زدایی است. دولت عراق نیز برای تحقق بهتر منافعش مشوق کاهش اختلافات بین ایران و عربستان است. همچنین دولت روسیه که به دنبال بسط موقعیت خود در خاور میانه است از تنش زدایی بین ایران و عربستان حمایت کرده و به نوبه خود این روند را تقویت می کند.

مساله قطر و موضع محتاطانه و خودداری ایران از جانبداری از طرفین مناقشه نیز  تنش زدایی با ایران را تقویت می کند. اگر دولت عربستان آنچنانکه مشاهده می شود برای رفع تهدید راهبردی بر مهار قطر مصر است آنگاه ناگزیر باید در جبهه ایران اعلام آتش بس کند. درگیری همزمان عربستان را آسیب پذیرتر می سازد.

دو متغیر دیگر را نیز باید در نظر گرفت که عربستان را ناگزیر به تعامل انتقادی با ایران سوق می دهد. نخسن ناتوانی در شکل دهی ناتوی عربی است. حتی برخی از کشور های جنوب خلیج فارس چون کوبت و عمان حاضر نشدند در این ائتلاف نقش فعالی داشته باشند. ترکیه نیز که اولویت کنونی اش جلوگیری از استقلال کردستان عراق و تشکیل ایالت خودمختار کرد ها در سوریه است، نه تنها تمایلی با درگیری با ایران ندارد بلکه منافع مقطعی اش ایجاب می کند که رابطه حسنه ای داشته باشد. ترکیه در حال حاضر در برنامه ریزی برای سوریه پسا داعش  مذاکرات گسترده ای با ایران دارد.  از سوی دیگر  تداوم گسترش اختلافات فضا را به سمت رویارویی های محدود و گسترده نظامی می برد . عربستان به تنهایی توانایی جنگ با ایران را ندارد. عربستان سعودی در گذشته خوهلن درگیری آمریکا با ایران بود. اما جریان مسلط نظامی و امنیتی در آمریکا حتی در دوره ریاست جمهوری ترامپ مخالف باز کردن جبهه جدید جنگی در خاور میانه است.

اما این معادله دو متغیر مجهول دارد. نخست نظر منفی دولت اسرائیل است. در سالیان اخیر دولت های اسرائیل و عربستان در تقابل با جمهوری اسلامی به هم نزدیک شده اند. اسرائیل مشوق  تقابل عربستان با ایران است. همچنین دولت ترامپ که جمهوری اسلامی را بخشی از مشکل ونه راه حل خاور میانه بشمار می آورد، بی میل نیست که فشار و تقابل با جمهوری اسلامی به میانجیگری عربستان سعودی انجام شود. حال سئوال در اینجا است که این دو دولت چگونه با سیاست جدید عربستان سعودی کنار می آیند. البته ممکن است در پشت پرده مسائلی وجود داشته باشد که  حداقل دولت آمریکا موافق این روند باشد.

در مجموع حرکت ایران و عربستان به سمت تنش زدایی یک رویداد محتمل بر اساس گمانه زنی است و قطعیتی فعلا ندارد. ممکن است مذاکرات به نتیجه نرسد اما حتی اگر فرجام مثبتی داشته باشد باز بدین معنی نخواهد بود که اختلافات سیاسی و ایدئولوژیک و رقایت های راهبردی و ژئوپلتیک بین دو کشور پایان می یابد. این تنش  زدایی در تحلیل آخر یک امر مقطعی خواهد بود و نقاط اصطکاک و چالش ها ادامه می یابند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.