فضایی که در جریان انتخابات ریاست جمهوری شکل گرفت، علائم امیدوار کننده ای را نمایان ساخته که گذار سیاسی در ایران با مخاطرات بزرگ مواجه نشود. اجماع بخش بزرگی از جامعه ایران با گرایش های گوناگون نشان داد که ظرفیت انسجام و همبستگی در جامعه ایران بر روی مصلحت کلان میهن و ملت بالا است. این مسئله در ساماندهی عرصه سیاسی ایران و گذر از وضعیت نامناسب کنونی اهمیت بسیار دارد. یکی از چالش های اصلی توسعه سیاسی ایران و دگرگونی در نهاد های پایه ای قدرت، بحران خلا قدرت و فروپاشی دولت در معنای عام مبتنی بر نظم کلان سیاسی و در غلطیدن به هرج ومرج و بی ثباتی مستمر است.
اکثریت جامعه ایران اعم از گرایش های سیاسی ، مذاهب، قومیت ها و سبک های فرهنگی متفاوت با احساس خطر از قبضه قوه مجریه توسط جریان افراطی حکومت و همسو شدن کامل آن با نهاد ولایت فقیه به میدان آمده و خوداگاهانه بر سر همسویی موضعی توافق کردند. در واقع آنها مصحلت کلان کشور را بر تمامیت خواسته های فردی و گروهی خود ترجیح داده و توافق بر یک حرکت جمعی را پذیرفتند. در این رویداد فقط اصلاح طلبان و تحول خواهان و رای های شناور ( اقشار خاکستری) حضور نداشتند، بلکه بخشی از اصول گرایان و بخش های سنتی جامعه نیز همراهی کردند.
در بعد از انتخابات هم، در واکنش به برخورد های توهین آمیز وستیزه جویانه حامیان رئیسی وقالیباف و ولایت مطلقه خامنه ای ، این ائتلاف وحدت خود را حفظ کرده است. حتی برخی از چهره های اصول گرا مانند احمد توکلی، محمد رضا باهنر و محمد تقی رهبر که به روحانی رای ندادند، نیز با توهین به وی در حاشیه راهپیمایی روز قدس مخالفت صریح کردند. این رویداد نشانگر اتفاق مثبتی در جامعه ایران است.
البته بدیهی است که این مجموعه متکثر و چه بسا ناهمگون مقصد سیاسی واحدی را دنبال نمی کند و علائق سیاسی و باور های ایدئولوژیک آن متفاوت است. اما توافق بر سر قواعد رقابت منصفانه و رعایت موازین اخلاقی در سیاست امیدوارکننده است و می تواند لنگرگاه مستحکمی برای جلوگیری از سقوط کشور در پرتگاه هایی چون سوریه ای شدن، تجریه ، فروپاشی دولت و تبدیل تفاوت های فرهنگی وسیاسی به تضاد های آشتی ناپذیر باشد.
دمکراسی و سامان سیاسی مطلوب اساسا در شرایطی بوجود می آید و نهادینه می شود که پیشاپیش ملت و سامان کلان دولت وجود داشته باشد. ملت سازی مقدم بر دمکراسی است. در جوامعی که ملت در شکل مناسب خود وجود ندارد، دمکراسی کارکرد مطلوبی نداشته و نتوانسته ثبات و رشد را در آنها به ارمغان بیاورد. پژوهش های متعددی وجود رابطه معنا دار بین وجود ملت و دمکراسی را تایید کرده اند.
شرط لازم برای وجود ملت در سرمشق مدرن، توافق اجزاء ملت بر سر پذیرش ساماندهی جامعه در فراسر تعلقات نژادی، قومی، مذهبی و فرهنگی و خواسته های سیاسی کلان هر فرد و دسته و انعطاف بر سر مصلحت جمعی است. ایران زمانی سامان مطلوبی پیدا می کند که همه شهروندان ایرانی اعم از فارس، کرد، ترک، بلوچ، ترکمن، بلوچ ، شیعه، سنی، بهایی، مسیحی، آشوری، زرتشتی، یاررسان، دراویش، خداناباوران احساس تعلق به میهن کرده و حقوق برابر داشته باشند. هیچ پاره و گروهی امتیازات ویژه نداشته باشد و به دنبال هژمونی در ساختار قانونی و سیاسی کشور نباشد.
در کنار اینها تساهل و تسامح برای دگر پذیری نیز بایستگی دارد و ملاط همبستگی را پدید می آورد. البته همبستگی اجتماعی مفهومی نسبی است ونمی توان انتظار داشت که به صورت کامل محقق شود اما درجه لازم و کافی آن می تواند هماهنگی بین اجزاء مختلف تشکیل دهنده نظام اجتماعی پدید آورد. حرکتی که در ۲۹ اردیبشهت به فرجام رسید، نشانه ای است که اراده برای حفظ همبستگی ملی در سطح مناسب در جامعه کنونی ایران وجود داشته و از این حیث ظرفیت مناسبی برای آینده ایران فراهم می سازد.
این همبستگی بر اساس اشتراک ارزشی نیست بلکه بر درک حس هم سرنوشتی و تعلق است تا در آینده و از طریق تحولات سیاسی همبستگی کارکردی و اندام وار و متکی بر کثرات گرایی سیاسی، فرهنگی ، مذهبی و قومی محقق شود. دکتر حسین بشیریه همبستگی کارکردی را این چنین تعریف می کند:
« همبستگی اندام وار در جوامع پیشرفته تر مبتنی بر وابستگی متقابل اجزاء به صورت کارکردی است. با گسترش تقسیم کار اجتماعی، نوع همبستگی و روابط اجتماعی و اخلاقی مردم تحول می یابد. بنابراین در جوامع مدرن باید انتظار نوع دیگر از همبستگی را داشت که با همبستگی مبتنی بر شباهت سنتی اساسا تفاوت دارد»
همبستگی کارکردی در جامعه ایران مفهوم نو ظهوری است که در ساختار سیاسی و اجتماعی کنونی وجود ندارد و بخشی از شکاف ملت و دولت را بازتاب می دهد. الگوی نهاد ولایت فقیه همبستگی ارزشی در چارچوب تحمیل ارش های مبتنی بر بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور است.
حس نگرانی که در لایه های مختلف جامعه ایران در خصوص تداوم سیاست های نهاد ولایت فقیه و پشتیابانان آن بوجود آمده و البته برخی فقط با سیاست های ولی فقیه کنونی مشکل دارند، آمادگی برای گذار به همبستگی کارکردی و مبتنی بر کثرت گرایی را به نمایش گذاشته است.
رای دهندگان به حسن روحانی مانند جمعیت سه میلیونی حاضر در راهپیمایی خودجوش ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ یک طیف رنگین کمانی هستند که می توانند با پذیرش قواعد رقابت سیاسی و حکم قرار دادن صندوق های رای منازعات سیاسی را به صورت مسالمت آمیز حل وفصل کنند. این ظرفیت و آگاهی می تواند کشور را از ستیز های خشونت آمیز بزرگ و تکه تکه شدن نجات دهد. البته تدوین سازو کار تصمیم گیری جمعی در این جمع گسترده و متنوع کار دشواری است وبا موانع متعددی مواجه است. اما کار نشدنی نیست. مهم این است که این وحدت بوجود امده امر مقطعی محسوب نشده و حرکت بر مدار توافق جمعی و امکان فعالیت و رقابت مستقل هر مجموعه عضو پذیرفته شود. بنابراین اتفاقاتی که در عرصه عمومی و زیر پوستی جامعه ایران در جریان است، نگرانی ها در خصوص گذار به دمکراسی را کاهش داده و روشن می سازد که می توان پروسه زوال استبداد دینی و تغییر ساختاری نهاد های ناکارامد و فاسد سیاسی موجود را با تدابیر مناسب جلو برد و بر روی عقلانیت سیاسی جامعه حساب ویژه ای باز کرد.