روحانی و پوشیدن ردای گفتمانی و سیاسی رئیسی

سخنان حسن روحانی در دیدار با مدیران قوه مجریه، آخرین تدابیر دولت برای حفظ امید در جامعه و مدیریت بحران را نمایان ساخت. وی این بار بر خلاف دفعات گذشته که چهره بی نقصی از اوضاع ترسیم می کرد،  از وضعیت ویژه کشور و دعوت مدیران دولتی به مدیریت اضطراری و صرفه جویی در استفاده از منابع سخن به میان آورد.

وی با این اظهارات سعی کرد فضا را برای پذیرش شرایط ریاضتی از سوی جامعه مساعد کند. همچنین موضع پایین روحانی در این سخنرانی کاملا آشکار بود و نشانی از برخورد های مغرورانه و آمرانه سابق نداشت. در عین حال گفتار درمانی ، اغراق در توانایی های دولت و دادن وعده های غیر قابل اجرا   اظهاراتش را احاطه کرده بود.  اما بر خلاف هدفگذاری حلقه نزدیکان رئیس دولت اعتدال، این سخنان بیش از آنکه آرامش را به جامعه برگرداند، دستان خالی روحانی و عقب گرد بیشتر وی به سمت گفتمان رقیب را نمایان ساخت. روحانی با تهدید به برخورد های تعزیراتی با فعالان تجاری ، عملا  همسو با تهدید خامنه ای به برخورد شدید با اخلال گران اقتصادی، فضای پلیسی را به عرصه اقتصادی نیز کشاند. عملا با این سمت گیری در کنار ناتوانی و انفعال دولت روحانی در حوزه تغییرات سیاس و فرهنگی و تشدید بحران مزمن  وساختاری اقتصادی، بدون آنکه روحانی استعفا بدهد، گفتمان رقیب در انتخابات ۹۶ بر کشور حکمفرما شده است. گویی با محو تمایزات گفتمانی،ابراهیم رئیسی رئیس قوه مجریه است!

ایستگاه پایانی عقب گرد روحانی

غلط نیست اگر پنداشته شود که عقب گرد روحانی به سمت محافظه کاری  تقریبا به مرحله پایانی خود رسیده است. وی با دعوت از همگان برای وحدت در پشت سر رهبری و  برجسته کردن  تقابل با برخورد تهاجمی دولت آمریکا  بمثابه اولویت کشور ، مهر خاتمت بر شکاف فعال شده ولایت- جمهوریت در انتخابات ۹۶ زد. البته برخورد تند ترامپ و ناتوانی دولت اعتدال در تغییر راهبرد سیاست خارجی دشمن محور نظام باعث شده است تا روحانی که با شعار تنش زدایی و تعامل با آمریکا به عنوان کدخدای جهان به ساختمان پاستور راه یافت، اینک دعوت کننده به تقابل  و مقاومت با دولت آمریکا و امید بستن به اروپا در برابر رویکرد تقابل حداکثری دولت آمریکا باشد. این چرخش اگرچه روحانی را آسیب پذیر می سازد و تاییدی بر بی ثباتی مواضع و رویکرد این کارگزار تمامی فصول قدرت جمهوری اسلامی است، اما در عین حال تغییر رئیس جمهور آمریکا از اوباما به ترامپ  نیز در این اتفاق اثر گذار است . در واقع سخت گیری دولت آمریکا دو جناح نظام را به ناگزیر به هم نزدیک ساخته است.

اما آنچه باعث افزایش انتقادات بهروحانی شده انکار خواسته ها و بستر اصلی نارضایتی ها  است که ریشه در مشکلات انباشته شده اقتصادی ،سردرگمی و استیصال اکثریت جامعه و افزایش چمشگیر ریسک در بازار ها دارد. او با نگاهی توطئه محور عوامل خارجی و اهداف خصمانه آنها را به عنوان سلسله جنبانان عتراضات و فضای متلاطم جامعه معرفی کرده است. این برخورد مشابه مواضع دولت احمدی نژاد در مواجهه با بحران های خودساخته نظام، خریدار چندانی در جامعه نداشته و بحران بی اعتمادی و روی گردانی از روحانی به دلیل خلف وعده و برخوردهای فریبکارانه را افزایش می دهد. تکرار کلیشه ای “ایستادگی بر روی قول و قرار ها” از سوی روحانی در حالی که مسیر متضادی را در عمل پیش گرفته، نه تنها پاسخگو نیست، بلکه منجر به بروز واکنش های خشم آلود شده است .

اتمام حجت با مدیران اجرایی

سخنان روحانی نوعی اتمام حجت با مدیران اجرایی کشور بود که خود را با تحولات  وشرایط جدید تطبیق دهند. اما انتظارات وی برای فعالیت داوطلبانه بیش از حد ، برخوردی ایده آلی است و بعید است که در صحنه عمل شاهد تغییرات بزرگی در عملکرد مدیران بود. سابقه رفتاری قوه مجریه در جمهوری اسلامی نشان می دهد که معمولا روسای جمهور در دوره دوم فعالیت، به طور نسبی بازدهی و توان تحول شان کاهش چشمگیری می یابد. از سوی دیگر عواملی چون یاس ، بی انگیزگی و هراس از آینده نامعلوم در مدیران ارشد و میانی دولت دوازدهم اینرسی بالایی را ایجاد کرده که غلبه بر آن نیازمند دگرگونی در بخش های غیر انتخابی است. در غیر این صورت بعید است روند نزولی کنونی بویژه با توجه به گسترش اعتراضات و ریزش پایگاه اجتماعی دولت روحانی متوقف شود.

اراده گرایی و دستان خالی دولت

جنبه اراده گرایانه در سخنان روحانی مشابه توصیه های خامنه ای پر رنگ بود. وی در جایگاه یک مسئول صحبت نمی کرد و بیشتر گویای اظهارات فردی بود که بیرون از دولت راهکار ارائه می دهد! وی به عنوان کسی که در راس قوه مجریه است  انتظار طرح باید برنامه های قابل اجرا می رود یا اینکه دلایل ناکامی اقدامات به عمل آمده را تشریح کرده و در مقام نظارت و بازخوانی راهکار های ترمیمی پیشنهاد کند. به عنوان مثال وی به مقامات حوزه های صنعتی ، معدنی و بانکی کشور دستور داد تا فهرست کسانی که دلار ۴۲۰۰ تومانی دریافت کرده و محل مصرف آن را اعلام کنند. اگرچه این کار از منظر شفاف سازی واجد ارزش است، اما کافی نیست. دولت باید با ساز و کاری  موثر و درست برای تخصیص درست ارز فوق را فراهم سازد تا در برابر تخلفات توان ازدارندگی داشته باشد.

اما در سطحی دیگر همانگونه که تجارب قبلی نشان داده است، سیستم چند نرخی ارز و وجود اخلاف زیاد بین ارزش رسمی و بهای بازار مستقل از اراده افراد به شکل ساختاری مروج فساد است. این عامل در کنار ناتوانی نهادی و عملکردی قوه قضائیه و در هم آمیختگی بالای جمهوری اسلامی با فساد شوک به جامعه وارد ساخته و تقاضا برای دلار و طلا را به سطحی بیشتر از حد طبیعی رسانده است.  تهدیدات روحانی و تاکیدات چندباره وی بر کنترل فضا و دستوری کردن مدیریت اقتصادی، این ذهنیت را قوت می بخشد که دولت بدون درس گرفتن از شکست  تعیین دلار ۴۲۰۰ تومانی  به دنبال تعمیم آن به دیگر بازارها است.

بن بست وحدت

بخش مهمی از سخنان روحانی دعوت جناح های نظام به وحدت در برابر توطئه دولت آمریکا بود. وی در خلال صحبت هایش به تاییدات رهبری از مصوبات سه قوه و ضرورت تعجیل در ابلاغ آنها هم اشاره کرد. اما این دعوت با توجه به اختلافات بالا و بحران انسجام در نخبگان حکومتی بعید به نظر می رسد که با پاسخ مثبت مواجه شود. البته همانگونه که حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان، رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه، برخی از وزرای دولت احمدی نژاد و رسانه های اصلی اصول گرایان تندرو تصریح کرده اند، حمایت بالایی در داخل نظام برای ادامه فعالیت دولت روحانی وجود دارد و استعفای وی حداکثر خواست بخشی از لایه های پایینی نیرو های موسوم به ولایت مدار هستند که در تصمیم گیری های بلوک قدرت، وزن بالایی ندارند. استعفای روحانی در میان اصلاح طلبان و اعتدالی ها نیز بی طرفدار نیست. اولین کسی که هم آن را به صورت صریح طرح کرد، حسین موسویان ازهمکاران سابق روحانی بود.

اما رقبای درون حکومتی روحانی سکوت نخواهند کرد . احتمال ضعیفی وجود دارد که آنها  از مدار رقابت در آوردگاه های سیاسی پیش رو خارج  شوند. همانطور که روحانی  شرایط سخت اقتصادی کشور در دولت دهم و تاثیرات تحریم های کمرشکن آمریکا  ومتحدانش را فرصتی برای حمله به احمدی نژاد  و بالاکشیدن خود در قدرت تلقی کرد، امروز نیز گرایش های مختلف اصول گرایی به استثنای بخش منتقد آن،در استفاده از شرایط موجود برای طرح خود به عنوان بدیل روحانی تردید نخواهند کرد. ورود خامنه ای و دعوت به مسکوت گذاشتن اختلافات نیز حتی اگر واقعی بوده و اهداف دوگانه ای را دنبال کند، بعید است به نتیجه برسد.

دعوت مردم به ریاضت اقتصادی

روحانی با متکی کردن تصمیمات خود و نظام به خواست مردم ، کوشید تا صحنه آرائی کنونی نظام در عرصه خارجی را به دو قطبی مردم و ترامپ نسبت دهد. این ادعای روحانی فاقد پشتوانه های لازم است . مردم در تصمیمات ادعایی وی نقشی نداشته اند. همچنین  او با توجه به آزاد نبودن انتخابات های ۹۲ و ۹۶ لزوما نماینده مردم ایران نیست  بلکه گزینه ترجیحی در بین منتخبان نظام برای تصدی ریاست جمهوری بوده است.عواملی چون “همپوشانی بین مطالبات مردم و برخی از درخواست های دولت آمریکا “، ” بحران اعتماد سیاسی “، ” میزان زیاد فساد و تجملات در مقامات حکومتی”، “ضعیف شدن گفتمان آرمان گرا در جامعه ” و ” استمراراصرار نظام در حفظ  فضای پلیسی و سرمشق اقتدار طلبی” اجازه نمی دهند، دعوت به مقاومت در برابر تهاجم دولت آمریکا به بهای تحمل ریاضت اقتصادی از سوی اکثریت جامعه مورد استقبال واقع شود. ازاینرو به نظر می رسد وی  در اتکا به مقاومت مردم ایران در برابر فشارها و سختی ها دچار خطای محاسبه هست.

در مجموع سخنان روحانی در جمع مدیران اجرایی اگرچه پیام تداوم ریاست جمهوری وی و احتمالا تغییرات کم دامنه در کابینه را به جامعه صادر کرد، اما بیش از پیش دستان خالی دولت و نظام در حل مشکلات معیشتی جامعه را نمایان ساخت. فقدان اراده جدی در تغییر عملکرد دولت به نوبه خود نیز مشوق گسترش اعتراضات خواهد شد. تضعیف موقعیت دولت و اصلاح طلب ها و اعتدالی ها در جامعه و تقویت گفتمان اقتدار گرا دیگر پیامد های قابل انتظار هستند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.