خط و نشان کشیدن عوامل خامنه ای در حوزه برای آیت الله شبیری زنجانی

نامه اخیر شیخ محمد یزدی به آیت الله سید موسی شبیر زنجانی و تهدید وی به دلیل دیدار با سید محمد خاتمی ودیگر چهره های شاخص جناح چپ نظام رویدادی کم سابقه است. رئیس اسبق قوه قضائیه آیت الله موسی شبیری زنجانی را تهدید کرده که رعایت احترام و شان مراجع مستلزم رعایت خطوط قرمز رهبری و نهاد ولایت فقیه است. بعد از آیت الله ها سید کاظم شریعتمداری ، حسن قمی و حسینعلی منتظری سابقه نداشته است که دبیر کل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این چنین بی ادبانه به تعیین تکلیف برای یکی از مراجع سرشناس تقلید بپردازد.

لحن و محتوی نامه  با توجه به سوابق به گونه ای است که می توان نتیجه گرفت تداوم مشی کنونی آیت الله موسوی شبیری زنجانی و بی اعتنایی وی به خطوط قرمز رهبری و تعامل با اصلاح طلبان و نیروهای منتقد سیاسی باعث حمله گروه های فشار و حرمت شکنی خواهد شد.اهمیت موضعگیری یزدی محدود به جایگاه وی در جامعه مدرسین حوزه علمیه و ساختار رسمی مدیریت حوزه ها نیست، بلکه وی مجری روحانی پروژه کنترل و مدیریت حوزه های علمیه در چارچوب مورد نظر خامنه ای است. اگرچه خامنه ای تا کنون در ظاهر نسبت به آیت الله موسی شبیری زنجانی احترام نشان داده و فرزندانش نیز شاگرد دروس فقهی وی بوده اند، اما دشوار بتوان تصور کرد که نامه نگاری اخیر یزدی بدون اطلاع و موافقت ضمنی وی منتشر شده باشد.

در سالیان اخیر خامنه ای و عواملش در حوزه های علمیه از جمله شیخ محمد یزدی نسبت به رشد گرایش دوری از سیاست و استقلال از حکومت در مدارس دینی کشور هشدار داده اند. توجه به این مساله و اهتمام آیت الله موسی شبیری زنجانی در پایبندی به مشی سنتی حوزه ها و دوری از مداخله در سیاست و بخصوص حکمرانی روشنگر چرایی تهاجم شیخ محمد یزدی است.

آیت الله شبیری زنجانی که از خانواده ای شناخته شده در حوزه علمیه قم می آید، از فقهای برجسته کنونی شیعه است که خبرویت فقهی و خصائل اخلاقی ممتاز وی باعث شده تا از حرمت بالایی در مراکز مذهبی برخوردار باشد. اگرچه وی بیش از دو دهه است که به عنوان مرجع تقلید شناخته شده ولی هیچگاه به دنبال تبلیغ و گسترش مقلدان نبوده است. حتی شهریه پرداخت نمی کند. ایشان علی رغم رابطه نزدیک به بزرگان جمهوری اسلامی از شکل گیری انقلاب تا کنون نه تنها دست رد به پذیرش مسئولیت و حضور در مصادر حکمرانی زد بلکه از تایید و ترویج مواضع حکومت نیز خودداری کرده است. البته آیت الله شبیری زنجانی اهل انتقاد و مخالفت با حکومت هم نبوده و در خصوص اتفاقات سیاسی بیشتر سکوت کرده است. در عین حال از موقعیت خود برای مذاکرات پشت پرده در حل مشکلات برای مراجع و فقهای منتقد از جمله آیت الله منتظری و آیت الله سید صادق شیرازی استفاده کرده است.  آخرین رایزنی وی در خصوص حجت الاسلام احمد منتظری بود. بنباراین وی را نمی توان نسبت به خطاها و ظلم و ستم ها بی تفاوت بشمار آورد بلکه با روش خاص خود با آنها برخورد می کند.

دیدار وی با سید محمد خاتمی و سید محمد موسوی خوئینی ها نیز بی اعتنایی وی به نظرات سیاسی بخش مسلط قدرت  وحساسیت های خامنه ای را نشان داد. البته این رفتار ها امر جدیدی نیستند. به عنوان مثال بارها عکس هایی از ایشان با آیت الله منتظری منتشر شده بود اما به نظر می رسد در مقطع فعلی که نظام خود را آسیب پذیر تر می داند، نگرانی های نهاد ولایت فقیه و عمالش از پیامد های رفتار مراجع مستقل افزایش یافته باشد و این مسئله دلیل نامه خشمگینانه و غیرمتعارف یزدی باشد.

در عین حال  از بررسی فحوای نامه فوق معلوم می شود ناخرسندی از ندادن وقت برای ملاقات نیز در برخورد عتاب آلود یزدی تاثیرگذار بوده است. استنکاف از دیدار با دبیر کل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز به خوبی اختلاف نظر آیت الله موسی شبیری زنجانی با سیاست های نظام در حوزه های علمیه را آشکار می سازد که نوعی اعتراض خاموش است.

غلط نیست اگر گفته شود که محور اصلی زاویه و اختلاف نظر آیت الله شبیری با نهاد ولایت فقیه، مداخله های ناموجه این نهاد قدرت در سامان دهی و نقض استقلال حوزه های علمیه است. خامنه ای بعد از فوت آیت الله ها منتظری و موسوی اردبیلی فرصت را برای کنترل کامل حوزه قم و جعل عنوان زعیم مراجع تقلید برای خودش را مناسب ارزیابی کرده بود. مراجعی چون آیت الله ها وحید، شبیری زنجانی و صادق شیرازی مانع جدی این پروژه هستند. از سوی دیگر شکاف بین طلاب و مدرسان حوزه های علمیه با نظام نیز در حال گسترش است. از این رو انتشار عکسی که آشکارا بی اعتنایی یکی از مراجع مشهور تقلید به خطوط قرمز خامنه ای را نشان می دهد، باطل کننده تصویر مورد نظر نیروهای ولایت مدار در خصوص هژمونی ولی فقیه در حوزه های علمیه است.

البته واکنش گسترده از درون و بیرون نظام و بخصوص برخی از شخصیت های حوزوی علیه نامه موهن شیخ محمد یزدی ، این اقدام را خنثی ساخته و در مسیری معکوس استقلال مراجع تقلید و حوزه های علمیه بیشتر مورد تاکید طیفی از نیرو های سیاسی و مذهبی قرار گرفته است. منتهی از آنجاییکه نهاد ولایت فقیه هیچگاه توجهی به نظر فکار عمومی وبزرگان جامعه مدنی و حوزه های علمیه نداشته و اقتدار مذهبی خارج از نظریه ولایت فقیه را به رسمیت نشناخته است، می توان انتظار داشت که گروه های فشار در حوزه علمیه قم با هدایت سپاه پاسداران علیه آیت الله موسی شبیری زنجانی فعال شوند. تنها در صورتی که واکنش ها در حوزه علمیه قم  نسبت به حرمت شکنی به آیت الله موسی شبیری زنجانی بالا باشد، آنگاه امکان بازدارندگی در برابر حملات احتمالی وجود خواهد داشت که با توجه به سوابق موجود بخت بالایی ندارد. حوزه های علمیه علی رغم اینکه همنوایی با حکومت نداشته اما به دلیل محافظه کاری از مخالفت موثر با تهاجم نظام سرباز زده است. در این خصوص سخنان آیت الله منتظری روشنگر است که بعد از یورش وحشیانه عمله استبداد دینی به بیتش در آبان ۱۳۷۶ هشدار داد : «به همه علمای اعلام و بزرگان حوزه‌ها اعلام خطر می کنم -که علاوه بر خطراتی که اقتصاد و امنیت کشور با آن مواجه است- حوزه‌های دینی و علمی با وضع فعلی در معرض سقوط قرار گرفته، و هرکس ساکت و بی تفاوت باشد باید در روز قیامت پاسخ گوی سکوت خود باشد.» اما به این هشدار و هشدار های مشابه قبلی تا کنون در حوزه های علمیه توجه مناسبی نشده است.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.