چرا تحریم ها بر نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی اثرگذار نیست

یکی از استدلال های مدافعان داخلی وخارجی بازگشت تحریم های یکجانبه ماقبل برجامی آمریکا  اثر بازدارنده آن در برابر نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی است که تاثیرات منفی بر ثبات خاورمیانه دارد. به باور آنها برداشته شدن تحریم ها و آزاد شدن مبالغ مالی مصادره شده دست جمهوری اسلامی در خاور میانه را بازتر کرده و قدرت آن را افزایش داده است. در این یادداشت تلاش می شود نادرستی این ادعا در پرتو داده های تاریخی شرح داده شود. در واقع مدعای مطلب این است که تحریم ها رابطه الزام آور با نقوذ منطقه ای جمهوری اسلامی نداشته و ندارند.

تحریم ها نه باعث افزایش و نه کاهش قدرت منطقه ای ایران شده اند. عوامل موثر در بروز این پدیده را باید در واقعیت های میدانی، منازعات در خاورمیانه ،معادلات ژئوپلتیکی و پیامد های خواسته و ناخواسته سیاست های قدرت های جهانی جستجو کرد.

مرور کوتاه تاریخی بر تحول قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی برای درک بررسی دو متغیر فوق مفید است. ایران بعد از انقلاب به دلیل تغییرات گسترده در سیاست خارجی  که شامل قرار گرفتن در مدار تقابل با آمریکا و اتخاذ سیاست عدم تعهد با شکاف کمتر با بلوک شرق بود، میراث حکومت شاهنشاهی پهلوی در اداره خلیج فارس را از دست داد. اما شکل گیری حزب الله لبنان و گسترش روابط با دولت سوریه باعث شد تا ایران جاپای محکمی در عرصه سیاسی لبنان بدست آورده و از این کارت در جلو بردن سیاست های مد نظر در منطقه استفاده کند. همچنین حمله شوروی به افغانستان و شکل گیری مقاومت اسلامی در این کشور نیز عرصه را برای نقش آفرینی جمهوری اسلامی مساعد کرد. جنگ با عراق نیز باعث شد تا ایران مجددا به سمت همکاری با کرد های عراقی مخالف حکومت حزب بعث روی اورد که بعد از قرار داد ۱۹۷۵ الجزایر به تعلیق در آمده بود.

بدینترتیب بعد از پایان جنگ و تنش زدایی با کشور های عربی متحد آمریکا در منطقه، جمهوری اسلامی نفوذ نه چندان پردامنه ای در خاورمیانه داشت.  حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق نقطه عطفی در رشد قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی شد. سقوط حزب بعث در عراق و خلا قدرت باعث شد تا گروه های شیعه همسو با جمهوری اسلامی قدرت در عراق را به دست بگیرند. از سوی دیگر نیروهای عراقی که در زمان جنگ در داخل ایران در قالب مجلس اعلای عراق فعالیت می کردند، در قالب سپاه بدر به عراق برگشته و اهرم نظامی- امنیتی قوی برای جمهوری اسلامی شدند. از سال ۱۳۸۲ به بعد جمهوری اسلامی گام به گام در عراق نفوذش را  گسترش داد. در  افغانستان نیز فضا برای میدان داری جمهوری اسلامی مساعد شد اما دامنه نقوذ به اندازه عراق گسترش نیافت. بنابراین پیامد های ناخواسته سیاست دولت وقت آمریکا، فرصتی طلایی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد تا با رفع مزاحمت صدام و طالبان به عنوان دو نیروی رقیب و مهار کننده، اقداماتی را برای بالا بردن توان منطقه ای خود سامان دهد.

اتفاق دوران ساز دیگر که به نتیجه متفاوتی منجر شد، بهار عربی بود. شکل گیری اعتراضات گسترده در  کشورهای عربی  علیه نظام های دیکتاتوری حاکم و بخصوص سوریه، ابتدا تهدیدی جدی را متوجه جمهوری اسلامی کرد. منتهی در ادامه جمهوری اسلامی با مداخله نظامی در سوریه توانست نه تنها تهدید را برطرف سازد، بلکه از آن فرصتی برای بسط نقوذ منطقه ای خود نیز بسازد. اتفاق مهم بعدی ظهور داعش در عراق و سوریه بود که به جمهوری اسلامی اولا امکان داد تا توسعه طلبی منطقه ای خود که حول راهبرد تقویت گفتمان بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور ریل گذاری شده است، را در پوشش مبارزه با تروریسم جلو ببرد و از سوی دیگر در عراق نیرو های شبه نظامی حشد الشعبی را با میدان داری سپاه قدس تشکیل دهد. گسترش قدرت حوثی ها در یمن و بحرانی که بعد از کنار رفتن علی عبدالله صالح دیکتاتور مخلوع یمن رخ داد، نیز فرصت دیگری در اختیار جمهوری اسلامی داد تا یمن  را نیز به حوزه نقوذ خود اضافه کند. در نتیجه سپاه قدس و فرمانده ان قاسم سلیمانی با هدایت حزب الله لبنان، حشد الشعبی، شبه نظامیان سوری و حوثی ها توانست از سال ۱۳۹۰ به بعد به یکی از ارکان قدرت در منطقه تبدیل شود.

همانگونه که در این مرور اجمالی تاریخی مشاهده شد، تحریم های یک  جانبه آمریکا و چند جانبه سازمان ملل که جمهوری اسلامی را در محدودیت های خرید تسلیحات و مرداوات گسترده تجاری قرار داده بود، نقش معناداری نداشته و در ایجاد بازدارندگی ناکام بود. تحریم های هسته از سال ۱۳۹۰ با  گسترش تحریم های یک جانبه آمریکا و اتحادیه اروپا و بخصوص تحریم بانک مرکزی و محدود کردن فروش نفت فشار سنگینی را به جمهوری اسلامی تحمیل کرد. اما در همین سال ها یعنی ۹۰ تا ۹۴ که برجام تصویب شد، قدرت منطقه ای جمهوری اسلامی در حدی افزایش یافت که توانست اسد را از سقوط در سوریه نجات داده و مخالفان را عقب براند. در یمن نیز حوثی ها عدن را تصرف کرده و باعث فرار منصور عبدربه به عربستان و سقوط دولتش شدند. این میزان از نفوذ در تاریخ معاصر ایران بی سابقه بوده و می توان آن را با دوران میانه شاهنشاهی صفوی مقایسه کرد. البته همکاری دولت روسیه نیز در موفقیت جمهوری اسلامی اثر گذار بوده است.

برجام تاثیر خاصی در این روند نداشت و به دلیل آرایش قوا در منطقه، نگرانی از خطرات رشد تروریسم،  و برخی عوامل تصادفی ،جمهوری اسلامی توانست به پیشرفتش در سوریه، یمن و عراق ادامه دهد. سقوط خلافت داعش که بین دولت ایران و آمریکا با همه تضادهای شان اشتراک منافع ایجاد کرده بود، موقعیت جمهوری اسلامی در عراق را ارتقا داد.

البته هیچ تضمینی وجود ندارد موقعیت برتر کنونی که شکننده است، استمرار داشته باشد و حفظ آن هزینه های بالایی را می طلبد . می توان گفت جمهوری اسلامی باری به مراتب بیشتر از حد توان برداشته است، اما تغییر شرایط در تحلیل آخر نیاز مند دگرگونی در معادلات میدانی است نه تحریم های آمریکا.

رهبری جمهوری اسلامی  داشتن دست بالا در منطقه و بخصوص در نزدیکی اسرائیل که از ان به عمق اسراتراتژیک نام برده می شود، را اهرم فشار موثر برای خنثی سازی تهاجم دولت آمریکا  ودر چشم اندازی بالاتر غرب می داند. از اینرو بر حفظ سیاست منطقه ای کنونی  با سرسختی پافشاری می کند و در این خصوص نیز همگرایی بالایی به طور نسبی در بلوک قدرت  وجود داشته و دولت روحانی نیز نگاه مثبتی دارد.

از نقطه نظر کمک مالی به متحدین نیز تحریم ها تاثیر بازدانده و معناداری نداشته است. جمهوری اسلامی بر اساس برآورد هایی که صحت آنها قطعی نیست، به طور متوسط سالی ۳ تا ۸ میلیارد دلار کمک مالی اعم از وام، سرمایه گذاری، ارسال سلاح و آموزش در اختیار حکومت سوریه قرار داده است. این رقم در سالیان قبل  وبعد از برجام به شهادت گروه اقدام ویژه ایران در وزارت خارجه آمریکا تغییر خاصی نکرده است. همین وضعیت کمابیش در حمایت های مالی جمهوری اسلامی از متحدانش در لبنان، یمن  وفلسطین نیز صدق می کند.

بنابراین رابطه الزام آور و همبستگی معنادار بین تحریم ها و نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی وجود ندارد. البته اگر هدف از تحریم های فلج کننده در نهایت سقوط جمهوری اسلامی باشد، انگاه شاید بتوان گفت تحریم های سنگین آمریکا به مانعی در برابر نفوذ منطقه ای جمهوری اسلامی که عمدتا نیابتی است، تبدیل شوند. اما این اتفاق اولا موفقیش معلوم نیست، و ثانیا نیاز به مدت زمان زیادی دارد و در نهایت نیز تا زمانی که نیروهای همسو با جمهوری اسلامی در موازنه قوای کشورهای هدف، جایگاه قدرتمندی داشته باشند، نمی تواند به نتیجه دلخواه غرب منجر شود.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.