انور خامه‌ای، مجتهدزاده‌ای که مارکسیست شد

دکتر انور خامه‌ای اقتصاددان، پژوهشگر، روزنامه‌نگار و نویسنده ایرانی در سن ۱۰۲ سالگی به دلیل نارسایی ریوی چشم بر دنیا بست و راهی زندگی جاوید شد. او شاهد زنده و دست اول تاریخ معاصر بود که فراز و نشیب‌های عرصه سیاسی ایران را از دوران تاج‌گذاری رضا شاه تا ۲۹ سالگی ولایت سیدعلی خامنه‌ای را درک کرد و در بیشتر اوقات یک قرن زندگی پویایش در متن تحولات فکری، سیاسی و اجتماعی ایران فعال بود.

انور خامه‌ای آخرین بازمانده ۵۳ زندانی چپ در دوران پادشاهی رضاشاه بود. همچنین او را می‌توان مسن‌ترین فعال سیاسی، روشنفکر و نویسنده ایرانی نیز به شمار آورد. قوای جسمانی و روانی خوب در کنار احساس مسئولیت، پشتکار فراوان، توانایی‌های ذهنی و دانش بالا باعث شده بود او حتی در دوران کهولت عمر نیز دست از فعالیت بر ندارد و مرتب مقالاتی را می‌نوشت و در نشریات داخل ایران منتشر می‌کرد.

تربیت خانوادگی و تأثیرات پدر

او در خانواده مذهبی چشم بر دنیا گشود و تحت تربیت پدرش شیخ یحیی کاشانی بزرگ شد که هم فقیه برجسته‌ای بود و هم از روشنفکران دوران مشروطه. شیخ یحیی کاشانی (خامه‌ای) از روزنامه‌نگاران پرکار دوران مشروطه بود که سردبیری و مدیریت نشریات حبل‌المتین تهران، مجلس، ایران امروز، شهاب ثاقب و ایران را برای مدتی بر عهده‌ داشت. اگرچه او از آخوند خراساتی اجازه اجتهاد کسب کرده بود، اما به فراست دریافته بود که باید علم زمانه را نیز بیاموزد. از این رو به بیروت رفته و ضمن فراگیری زبان فرانسه در رشته روزنامه‌نگاری تحصیل کرد.

معاشرت‌ها و ارتباطات پدر با اهالی سیاست و فرهنگ که عمدتاً انور خامنه‌ای نوجوان نیز در آنها شرکت می‌کرد و حلقه دوستان او باعث شد تا انور خامه‌ای در این محیط رشد کرده و زود هنگام به میدان پر تلاطم سیاست ایران شود.

تحصیلات، مارکسیست شدن و آغاز فعالیت سیاسی

مرگ زودهنگام پدر باعث شد تا در نوجوانی و جوانی با فقر دست و پنجه نرم کند اما با خوب درس خواندن توانست از پرداخت شهریه در مدرسه ایران و آلمان معاف شود. انور خامه‌ای از اولین نسل دانشجویان ایرانی بود که تحصیل در رشته مهندسی شیمی را در دانشکده فنی آغاز کردند، که کلاس‌هایش در دارالفنون تشکیل می‌شد.

او در دوران دانش‌آموزی با دکتر تقی ارانی که معلم فیزیکش بود آشنا شد و به تدریج جذب جلسات بحث و مطالعاتی او در خارج از دانشگاه شد. ارانی بعد از جمع‌بندی دریافته بود که در شرایط سخت امنیتی آن دوره ایران، انتشار نشریه می‌تواند محوری برای جذب و سازماندهی نیروهای چپ باشد که بعد از تعطیلی حزب کمونیست پایگاهی نداشتند. انور خامه‌ای نیز بعد از علاقه‌مند شدن به مطالب نشریه دنیا به جرگه گردانندگان نشریه دنیا پیوست که توسط جمع سه نفره تقی ارانی، ایرج اسکندی و بزرگ علوی تأسیس شده بود و در آن فضا مارکسیست شد.

البته او تنها کسی نبود که از خانواده‌ای مذهبی مارکسیست می‌شد، فضل‌الله گرگانی و مرتضی یزدی که عضو زندانیان ۵۳ نفر بودند، نیز پدرشان روحانی بود. همچنین نورالدین کیانوری، نوه شیخ فضل‌الله نوری بود. بزرگ علوی نوه پسری حاج سیدمحمد صراف، نماینده متدین مجلس اول مشروطه و نوه دختری آیت‌الله سیدمحمد طباطبایی مجتهد مشروطه‌خواه پر آوازه پایتخت بود. خلیل ملکی نیز فرزند یک بازاری مذهبی تبریزی بود. حتی تقی ارانی ابتدا طلبه بود و سپس تحصیل در دارالفنون و دانشگاه برلن منجر به تحولات عقیدتی او شد. احسان طبری نیز از طلبگی شروع کرد.

بازداشت در ماجرای ۵۳ نفر

عمر نشریه دنیا به بیش از دوسال نرسید. اما تداوم فعالیت‌ها حول شکل دادن فرقه کمونیست ایران که حالت تشکیلات مخفی داشت، باعث بازداشت آن حلقه به اتهام ترویج نظرات خطرناک اشتراکی شد. این پرونده که به عنوان بازداشت ۵۳ نفر مشهور شد، بزرگترین پرونده سیاسی-امنیتی دوران رضا شاه بود.

انور خامه‌ای به شش سال زندان محکوم شد و دوران حبس را با زندانیان مشهور سیاسی آن دوره از جمله فرخی یزدی، جعفر پیشه‌وری، آرداشس آوانسیان ،رضا روستا، یوسف افتخاری، سردار رشید کردستانی، امیر جنگ بختیاری و … گذراند. در دوران حبس به مبارزه ادامه داد و ضمن افزایش اطلاعات و آگاهی بر ضرورت تغییر حکومت و شکل‌گیری یک جمهوری سوسیالیستی مصمم‌تر شد. در واقع انور خامه‌ای در زندان به مراتب سیاسی‌تر شده و بیشتر به سمت تحولات انقلابی متمایل شد.

منتها از همان ابتدا نوعی خردورزی در او حاکم بود که به راست روی و چپ روی نیفتاد همچنین بین ادعاها و عملش همگرایی وجود داشت و در بین زندانیان کمونیست او عمده دوران حبسش را در قسمت قشار ضعیف موسوم به پرولترها گذراند. او حتی در دوران زندان قصر در هنگام درگیری با مأموران زندان و پاسبان‌ها ابایی نداشت که رضاشاه را نوکر انگلستان خطاب کند.

آزادی بعد از زندان و دوران روزنامه‌نگاری

خامه‌ای در پاییز سال ۱۳۲۰ با بخشیده شدن یک ربع از محکومیتش به خاطر فرمان عفو محمدرضاشاه از زندان آزاد شد. او به دلیل مشکلات مالی نتوانست به دانشگاه برگردد و بعد از مدت جستجو برای پیدا کردن کار در روزنامه «مردم ضدفاشیسم» مشغول به کار شد. این روزنامه توسط متقفین برای تضعیف موج هواداری از فاشیسم در ایران راه‌اندازی شد و از جریان‌های هوادار شوروی و انگلستان در هیئت تحریریه آن حضور داشتند.

یکی از سلسله مقالات او با عنوان «ماسک‌ها را پاره می‌کنیم» مورد استقبال بالایی قرار گرفت که در هر مقاله علیه یک چهره از رجال دولتی رضاشاه افشاگری می‌کرد که بعد از فرار او، ماسک عوض کرده و به مخالفت برخاسته بود.

خامه‌ای بعداً در جریان انتقال این نشریه به دوره‌ای که جریان چپ فضا را قبضه کرد، نقش فعالی داشت و باعث شد تا این نشریه در روزهای آخر حیات خود به ارگان موقت حزب توده تبدیل شود.

پیوستن به حزب توده

انور خامه‌ای هنگام تشکیل حزب توده در زندان بود و بعد از آزادی در ابتدا نظر مثبتی به چارچوب رفورمیستی و پارلمنانتاریستی آن نداشت و در انتظار یک حزب انقلابی چپ بود اما با صحبت‌های آوانسیان قانع شد که با این حزب همکاری کند. البته او موافق طرح تشکیل اتحادیه کارگران به عنوان هسته مخفی حزب توده بود که ظاهراً به دلیل مخالفت حزب کمونیست شوروی، اجرا نشد.

بعد از تعطیلی روزنامه «مردم ضدفاشیسم» توسط قوام‌السلطنه، حزب توده روزنامه «رهبر» را به عنوان ارگان تشکیلاتی منتشر کرد و اداره امور تحریریه بر عهده خامه‌ای گذاشته شد. انور خامه‌ای به دلیل نگاه انتقادی به حزب توده و بخصوص عملکرد رهبران اولیه آن رضا روستا و ایرج اسکندری، به جمع اصلاح‌طلبان این حزب پیوست که جلسات هماهنگی‌شان برای تغییرات را در خانه صادق هدایت برگزار می‌کردند. هدایت عضو حزب توده نبود اما موفقیت این حزب را برای نجات ایران مهم می‌دانست.

فعالان جناح اصلاح‌طلب حزب توده در آن زمان علاوه بر خامه‌ای، آوانسیان، احسان طبری، نورالدین کیانوری، عبدالحسین نوشین، قاسمی، قریشی و متقی بودند. هدف آنان پیراستن رهبری حزب توده از عناصر «فاسد و اپورتونیست»، تثبیت مشی انقلابی، مبارزه واقعی با امپریالیسم غرب و تشکیل حکومت سوسیالیستی بود. تلاش‌های جناح اصلاح‌طلب و بخصوص جذب خلیل ملکی و عبدالصمد کامبخش و جلب همکاری کادرهای جوان از دانشگاهیان و کارگران تا حدی جواب داد و آنها توانستند در کنگره اول حزب توده اکثریت هیئت رئیسه را در دست بگیرند، اما در انتخابات کمیته مرکزی نتوانستند برنده شوند و اقلیت کمیته مرکزی در اختیار آنها قرار گرفت.

خامه‌ای بعداً در انجمن مخفی کتاب نیز فعالیت کرد که به ترجمه کتاب‌های ایدئولوژیک و تئوریک چپ می‌پرداخت. رهبری حزب توده از فعالیت‌های آن آگاه بود. او به مرور رادیکال‌تر شد و خواهان اقدامات انقلابی از سوی حزب توده شده و انتقاداتش بیشتر می‌شد. حمایت حزب از قیام مسلحانه برخی از افسران خراسان و نوشتن سرمقاله در روزنامه رهبر به قلم خامه‌ای باعث شد تا این روزنامه تعطیل و حکم بازداشتش صادر شود. خامه‌ای برای فرار از بازداشت به دستور حزب مدتی مخفی شد.

سفر اول سیاسی به اروپا و حضور در کنفرانس صلح پاریس

او در سال ۱۳۲۵ سفری به اروپا کرد و در نشست کنفرانس صلح در پاریس به عنوان یکی از نمایندگان مطبوعات ایران شرکت کرد. بعد در حالی که دانشحو نبود به نمایندگی از دانشجویان ایرانی در کنگره بین‌المللی دانشجویان در پراگ شرکت کرد. او در چکسلواکی با مقامات بلند پایه حزب کمونیست این کشور دیدار کرد. سپس بر اساس دعوت هیئت نمایندگی به یوگوسلاوی رفته و با مارشال تیتو ملاقات کرده و مصاحبه‌ای با او انجام داد، سپس به پراگ رفته و بعد از چند هفته مجدداً به پاریس رفت.

در سفر به یوگوسلاوی چنان نظر مثبتی به این کشور پیدا کرد که چند دهه بعد از تجزیه این کشور در مقاله‌ای با عنوان «من از میلوسویچ دفاع می‌کنم» علی رغم اذعان به خطاهای میلوسویچ، دیکتاتور مخلوع یوگوسلاوی، از او دفاع کرد و او را از اتهام «جنایت علیه بشریت» تبرئه ساخت.

بازگشت به ایران و توقف در شوروی

بعد از چند ماه اقامت در پاریس تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و در راه توقف سه هفته‌ای در مسکو کرد. در این سفر با جمشید کشاورز و ابوالقاسم لاهوتی دیدار کرده و گفت‌وگوهایی انجام داد. در بازگشت به ایران به دلیل درخواست کامبخش به باکو رفت و مأموریت حزب توده در مذاکره با پیشه‌وری را انجام داد که بعد از سقوط حکومت فرقه آذربایجان به آن شهر پناهنده شده بود.

هدف از این ملاقات انتقال رهبری بقایای فرقه دمکرات در ایران به کمیته‌ای در حزب توده خارج از روال رسمی آن بود. در نتیجه این سفرها دیدگاه انتقادی او به شوروی و بوروکراسی حزبی شکل گرفته در آن، شدت یافت و به صورت عینی شکاف زیاد واقعیت‌های شوروی با تصورات و انتظارات ذهنی خود پیش از سفر را دریافت.

انشعاب از حزب توده

بعد از ناکامی جناح اصلاح‌طلب حزب توده در سال ۱۳۲۶ و چرخش مواضع کیانوری به سمت جناح محافظه‌کار، او از حزب توده ناامید شد و به فکر انشعاب افتاد و توانست نظر خلیل ملکی را جذب کند تا پرچمدار انشعاب شود. انور خامه‌ای ایراد اصلی حزب توده را وابستگی و تبعیت مطلق آن از حکومت شوروی می‌دانست. در نهایت با ابتکار او صد نفر از کادرهای جوان و اصلاح‌طلب حزب توده انشعاب کردند.

از این مقطع فصل جدیدی در زندگی سیاسی انور خامه‌ای شروع شد که تا شب کودتای ۲۸ مرداد ادامه یافت. انشعابیون می‌خواستند «جمعیت سوسیالیست توده» را راه بیاندازند که با تهدید شوروی از آن منصرف شده و طی بیانیه‌ای انصراف خود از فعالیت سیاسی را اعلام کردند. نام خامه‌ ای نیز در امضاهای این اعلامیه وجود دارد.

دوران فعالیت در تشکیلات مخفی انشعابیون

اما جمعی از آنها تصمیم گرفتند که تشکیلات مخفی داشته باشند. انور خامه‌ای نیز جزو این گروه بود که هفته نامه «شرق میانه» را منتشر می‌کرد. این جمع با همکاری بخشی از انشعابیون که در تشکیلات مخفی نبودند، ماهنامه «اندیشه نو» را نیز راه‌اندازی کرد که خامه‌ای در آن مقالاتی را منتشر می‌کرد. او مدعی بود که در آن دوره رهبران حزب توده تصمیم به ترور فیزیکی‌اش گرفته بودند که منصرف شده و به ترور شخصیتی بسنده کردند.

خامه‌ای بعد از ترور شاه توسط ناصر فخرآرایی که منجر به غیرقانونی اعلام کردن حزب توده و دستگیری برخی از رهبران آن شد و حکم بادزداشت انشعابیون هم صادر شده بود، برای مدتی کوتاه مخفی شد. او این زمان را تا شروع جنبش ملی شدن نفت، سخت‌ترین دوره فعالیت‌های سیاسی خودش می‌دانست که فشار بر تشکیلات مخفی انشعابیون زیاد شده و برخی از اعضای جوان به دلیل تبلیغات حزب توده به آن برگشتند.

در این دوره تشکیلات مخفی دو نشریه علنی «حجار» و «جهان ما» را منتشر کرد و انور خامه‌ای به عنوان رهبری آن نقش فعالی در اداره این دو نشریه و نوشتن مطالب آنها داشت. در این دوره تشکیلات فوق ضمن حمایت از همسویی با شوروی انتقاداتش از حزب توده را گسترش داد و در عین حال علیه نظرات انتقادی خلیل ملکی نسبت به شوروی موضع گرفت. انور خامه در این زمان نظیریه «نیروی سوم» خلیل ملکی را رد کرد و کماکان از تقسیم دنیا به دو اردوگاه متخاصم غرب و شرق دفاع می‌کرد.

جنبش ملی شدن نفت و تشکیل جمعیت رهایی کار و اندیشه

در زمان شکل‌گیری جنبش ملی شدن نفت، خامه‌ای در سال ۱۳۳۰ عضو مؤسس جمعیت رهایی کار و اندیشه شد که مدعی راه سوم فراسوی جبهه ملی و حزب توده بود و اعضای آن عمدتاً جداشدگان حزب توده بودند. مشی این جمعیت مخالفت با حزب توده و نگاه انتقادی به جبهه ملی و دولت مصدق بود و عین حال بر حمایت از موفقیت جنبش ملی شدن نفت استوار بود. هدف اصلی این گروه سیاسی که به دلیل مشکل امکانات نتوانست رشد کمی پیدا کند، افزایش آگاهی طبقات محروم و سازماندهی برای ایجاد حزب بزرگ زحمتکشان و کارگران بود.

خامه‌ای در قیام ۳۰ تیر و روزهای بعد از آن در حمایت از تداوم نخست‌وزیری دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت فعال بود، اما به نظر او تنها با تحول انقلابی می‌شد بر چالش‌ها غلبه کرد. در فضای پرتنش سال ۱۳۳۲ نشریات جمعیت رهایی کار و اندیشه توقیف شدند و آنها با علم به اقدامات دربار و دول آمریکا و انگلستان در ساقط کردن دولت دکتر مصدق قائل به استفاده از نیروی مردم برای خنثی‌سازی بودند.

در شب ۲۸ مرداد نشریه صبح انقلاب را با محتوی تندی علیه شاهان پهلوی منتشر کردند که مدیرمسئول آن محمد حسین اردشیری بود که عضو جمعیت نبود و به دلیل سوابق دوستی با خامه‌ای این امکان را به آنها داده بود و از طریق آشنایان نزدیک به درباری که داشت، خبر داده بود که این بار گویا سمبه پرزور است و دولت مصدق سقوط می‌کند، اما خامه‌ای باور داشت که مانند ۲۵ مرداد مصدق موفق خواهد شد.

کناره‌گیری از کنشگری سیاسی و رد مارکسیسم روسی

بعد از ۲۸ مرداد انور خامه‌ای در تداوم سیر تحولات فکری خود به دیدگاه‌های انتقادی خلیل ملکی علیه شوروی می‌رسد و طرد مارکسیسم روسی و نظام سیاسی شوروی را برای سلامت جنبش‌های سوسیالیستی وکمونیستی دنیا ضروری می‌داند. او نظراتش را در جلسه جمعیت که در فضای شدیداً پلیسی در منزل یکی از اعضا برگزار شده بود طرح می‌کند که با نظر مخالف اکثریت قاطع جمع مواجه می‌شود. خامه‌ای استفعا داده و بدین ترتیب عمر کنشگری سیاسی‌اش به پایان می‌رسد. او در پاییز ۱۳۳۲ به دلیل مقالات تند نشریه صبح انقلاب به طور موقت بازداشت می‌شود، اما بعد از چند هفته از زندان آزاد شده و پرونده نیز مختومه می‌شود.

تحصیلات ارشد در آلمان و سوئیس

خامه‌ای از سال‌ها پیش به استخداوم وزارت فرهنگ در آمده بود و به کار معلمی اشتغال داشت. او در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و ابتدا در دانشگاه هایدلبرگ آلمان در رشته اقتصاد مدرک لیسانس گرفت و سپس توانست از دانشگاه فرایبورگ سوئیس در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی مدرک دکتری اخذ کند.

بازگشت به ایران و ادامه کار در آموزش و پرورش

در سال ۱۳۳۵ به وطن بازگشت و مجدداً در آموزش و پرورش به شغل معلمی ادامه داد. همزمان به عضویت تحریریه روزنامه اطلاعات نیز درآمد. او در سال ۱۳۳۶ برای روزنامه اطلاعات به سبک روزنامه‌های اروپا، صفحه گزارش روز ایجاد و فیچرنویسی (گزارش مشروح با ذکر جزئیات و سابقه و توأم با نظر دیگران) را وارد مطبوعات ایران کرد. به او اجازه تدریس در دانشگاه داده نشد.

خروج مجدد از ایران و همکاری با سازمان ملل

او مجدداً در سال ۱۳۴۰ از ایران خارج شد، مدتی در دانشگاه‌های فرانسه و سوئیس به تدریس در رشته اقتصاد پرداخت. مدتی در انگلستان و آلمان به کار مشغول بود و سپس به سازمان ملل رفت و به عنوان کارشناس این سازمان سال‌ها در قاره آفریقا فعالیت کرد و در توسعه این کشورها بخصوص مسائل آموزشی و شهری خدمات زیادی انجام داد، به گونه‌ای که نام او بر شماری از خیابان‌ها، مدارس و تالارهای دانشگاهی کشورهای آفریقایی گذارده شده است. او سابقه تدریس در کشورهای کنگو و مراکش هم دارد.

دوران بعد از انقلاب بهمن ۵۷

با انقلاب بهمن ۵۷ خامه‌ای به ایران آمد و باز نتوانست در دانشگاه تدریس کند. فعالیت‌های او بعد از انقلاب تا پایان عمر عمدتاً انتشار مقالات در نشریات اطلاعات، اطلاعات ماهانه، کیهان، جامعه سالم، آدینه، دنیای سخن، اندیشه، جامعه، نگین، خواندنی‌ها، ایران فردا، گزارش، حافظ، چشم‌انداز ایران، کلک و بخارا بود.

انور خامه‌ای از جنبش اصلاح‌طلبی دوم خرداد حمایت کرد، ولی نظرات انتقادی-اصلاحی خود به گروه‌های دوم خردادی و محمد خاتمی را نیز طرح می‌کرد و چارچوب‌های سیاسی و نظری آنها را دارای ایراد می‌دانست.

بخش زیادی از مقالات علمی و کتاب‌های او در حوزه اقتصاد است که تخصص اصلی او بود اما در حوزه مسائل اجتماعی، ادبی، فلسفی و تاریخی نیز نوشته‌های متعدد و وزینی از او به یادگار باقی مانده است.

ادبیات و نویسندگی

انور خامه‌ای دستی در ادبیات و نویسندگی هم داشت و داستان‌هایی از او منتشر شده است. او با بزرگان ادبیات و هنر معاصر ایران چون نیما یوشیج، عبدالحسین نوشین، بزرگ علوی، صادق هدایت، صادق چوبک، حسن شهید نورائی، ابوالقاسم لاهوتی، جلال آل‌احمد، فریدون توللی و … معاشرت و نزدیکی داشت.

بی‌شک انور خامه‌ای جایگاهی خاص و چه بسا استثنایی در بین نخبگان تاریخ معاصر ایران دارد که به دلیل عمر زیاد، فعالیت اجتماعی-سیاسی از دوران نوجوانی، سلامت و پاک دستی، محیط خانوادگی، فعالیت در حوزه‌های مختلف، دانش و تحصیلات بالا و ارتباطات متنوع و گسترده درک و اطلاع ژرفی از ایران داشت. شوربختانه از این سرمایه انسانی کشور استفاده مناسبی نشد.

او از اولین نیروهای برجسته چپ ایران بود که خطر مارکسیسم روسی را دریافت و کتابی به فرانسه تحت عنوان تجدیدنظرطلبى از مارکس تا مائو نوشت که بعدها به فارسی ترجمه شد. او تا پایان عمر نگاه آرمان‌گرایانه خود را حفظ کرد. عمیقاً میهن دوست بود و دغدغه‌اش پیشرفت ایران، تحقق حقوق ملت و افزایش آگاهی‌های عمومی بود.

او زود وارد سیاست شد و زود از هم کنشگری سیاسی خارج شد اما همیشه در حاشیه سیاست معطوف به خیر عمومی و ایفای مسئولیت اجتماعی فعال باقی ماند. او هیچوقت نگاهی به قدرت نداشت و جامعه‌محوری را وجهه همت خود قرار داده بود.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در پژوهش‌های تاریخی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.