احمدی نژادی و نیاز به استمرار اعتراضات

حرکت اعتراضی سراسری اخیر اگرچه از شور و شوق اولیه افتاده است ، اما احتمال  اوج گیری دوباره آن کماکان محل بحث ناظران و فعالان سیاسی ایران است. یکی از موضوعات  مطرح  در این خصوص رابطه حرکت یادشده با حلقه یاران احمدی نژاد است. این موضوع برای نظام و بویژه دستگاه امنیتی و سپاه پاسداران نیز اهمیت بخصوصی داشته است تا جایی که عزیز جعفری فرمانده سپاه از احتمال بازخواست یکی از مسئولان سابق به دلیل نقش آفرینی در شکل گیری اعتراضات سخن به میان آورد. در ادامه اخباری از بازداشت محمود احمدی نژاد پخش شد که بلافاصله تکذیب شد. اما این احتمال وجود دارد که وی مورد بازجویی قرار گرفته باشد.

در این یادداشت، تحلیلی عرضه می شود که حلقه یاران احمدی نژاد برای بقای خود در عرصه سیاسی نیازمند استمرار حرکت اعتراضی هستند اما در عین حال به حفظ فاصله نیز احتیاج دارند. در واقع عدم پیوستن به حرکت اعتراضی  و استفاده از آن برای فشار به حکومت و طرح جریان خود به عنوان منجی ولی فقیه رئوس اصلی مناسبات احمدی نژادی ها و اعتراضات سراسری را تشکیل می دهند.

برای درک این رابطه پیچیده ابتدا لازم است تا ارتباط  احمدی نژادی ها با بروز حرکت اعتراضی سراسری به اجمال مورد بررسی قرار بگیرد.

در پرتو شواهد و اطلاعات موجود احمدی نژادی ها مستقیما در شکل گیری اعتراضات در شهر مشهد و گسترش سریع آن به حداقل ۸۱ شهر دیگر نقشی نداشتند. واکنش اولیه آنها ضمن همدای و حمایت از رهبری نظام حمله به کسانی بود که زمینه حمله به رهبری را از سوی عده ای در جامعه مساعد ساخته اند. سایت دولت بهار که به نوعی سخنگوی رسانه ای حلقه یاران احمدی نژاد است در روز های اولیه اعتراضات با انتشار عکسی از رهبری در یک سفر شهرستانی مدعی  محبوبیت وی شده و در ادامه سکوت پیشه کردند. اما بعد از فروکش کردن اعتراضات ۷ نفر از نزدیکان محمود احمدی نژاد متاخر که از مسئولان دولت های نهم و دهم بودند تقاضای برگزاری تجمع مسالمت آمیز کردند. آنها در تقاضای خود با اشاره به  اصول ۸ و ۲۷ قانون اساسی تمایل خود به تشکیل اجتماعات و “نقد و اعتراض به سیاست ها و عملکردها و بیان مطالبات به حق و قانونی را اعلام کرده و اظهار داشتند ” برخی رفتارهای نادرست و مشکوک مانند تخریب و آتش زدن امکانات عمومی” باعث برخورد گسترده با معترضان و دستگری تعداد زیادی از آنها شده است و بر این مبنا با اشاره به سخنان خامنه ای ضمن ” نفی اغتشاش‌گری و تخریب اموال عمومی، بر حق آزادی اجتماعات و اعتراض به عملکردها و ضرورت توجه به آن تاکید کردند.”

نتیجه این اقدام آنها خواسته یا ناخواسته حفظ فضای اعتراضی و گرم نگه داشتن آن بود. احمدی نژادی ها از دو طریق متضاد به صورت غیر مستقیم بر شکل گیری اعتراضات نقش داشتند. به بیان دقیق تر زمینه شکل گیری آن را هموار کردند. نخست عملکرد منفی آنها در حوزه اقتصادی نقش انکار ناپذیر در گسترش ناراضی ها و پیوستن بخشی از طبقات محروم و آرزومندان بهروزی به خیل معترضان ایفا کرد. بسیاری از مال باختگان اموال شان توسط موسسات مالی از بین رفت که در دوره دولت دهم با سست شدن مکانیزم های نظارتی مجوز دریافت کرده و بدون پشتوانه های لازم اعتباری به جذب سپرده های مردم با وعده سود های بالا پرداختند. اما نقش دوم آنها که شیوه متضادی داشت به چهره احمدی نژاد متاخر و حرکت های غیر متعارف او بعد از پایان دوره ریاست جمهوری مرتبط است. حملات  حلقه یاران محمود احمدی نژاد به قوه قضائیه و بخصوص سخنان صریح محمود احمدی نژاد علیه لاریجانی ها فضا را برای اعتراضات مهیا ساخت. علی یونسی وزیر اسبق اطلاعات و مشاور روحانی با ذکر حرمت شکنی احمدی نژادی ها بر این واقعیت صحه گذاشت. وقتی حمید بقایی ، اسفندیار مشایی و خود احمدی نژاد از رفتنی بودن کسانی سخن به میان آوردند که به مردم ظلم کرده اند  و وضعیت سیاسی موجود کشور را انحراف از انقلاب و  متضمن ظلم و بی عدالتی توضیف کردند، طبیعی است  با کاهش هزینه اعتراضات فضا را برای خیزش مردم به ستوه آمده مساعد ساختند. حرکت های شخص احمدی نژاد و حملات تند نزدیکانش به دستگاه های امنیتی و قوه قضائیه فضای سیاسی کشور را پیشاپیش ملتهب ساخته بود. در نتیجه وقتی رئیس جمهور سابق ناامید از ساز و کار های قانونی و رسمی نظام برای حل مشکلات مبادرت به  اقداماتی چون اعتراضی علنی و تحصن و خلق فشار اجتماعی  می کند، توده های مردم و افرادی که دستی به منابع قدرت ندارند، از مجموعه نظام ناامید تر شده و برای استیفای حق شان راهی خیابان ها می شوند.

بنابراین بر اساس دو عامل پیش گفته که تاثیرات متضادی داشتند، احمدی نژادی ها در شکل گیری اعتراضات به صورت غیر مستقیم اثرگذار بودند. اما ماجرا به این مساله ختم نمی شود. این جریان برای بقای خود و رهایی از تنگ شدن فزاینده حلقه محاصره نظام نیاز به استمرار این اعتراضات دارد. نامه آخر محمود احمدی نژاد به رهبری نشانگر بن بست موجود در داخل نظام برای جلوگیری از اجرای محکومیت بقایی و سرنوشت مشابه مشایی است. تحلیل محتوی نامه احمدی نژاد ناامیدی وی را نمایان می سازد که به عنوان آخرین حربه متوسل به نامه سرگشاده به رهبری شده تا از طریق افشای برخی از میانجیگری های پشت پرده قبلی وی بتواند حاشیه امنیتی برای نزدیکان و چه بسا خودش ایجاد کند. جواب ندادن این نامه ، کار خامنه ای واحمدی نژاد برای قرار نگرفتن در مرحله نهایی تقابل را دشوار می سازد.

اما اگر  تب اعتراضات دوباره بالا بگیرد، احمدی نژادی ها هم از اولویت هدف گزاری امنیتی نظام خارج می شوند و هم فرصت پیدا می کنند تا خود را به عنوان منجی به خامنه ای عرضه کنند. جریان احمدی نژاد اگرچه با طرح مهدویت گرایی هزاره گرا از نظریه ولایت فقیه عبور کرده است اما همچنان خود را وفادار به تحکیم موقعیت سیاسی ولی فقیه می داند و دامنه تقابلش دیگر نهاد ها و کارگزاران نظام است. آنها به دلایلی متعدد مصلحت خود را در حفظ روابط حسنه با رهبری نظام ارزیابی می کنند.

البته  احتمال اینکه احمدی نژادی ها بتوانند معترضان را متاثر سازند و یا در موقعیت رهبری این حرکت قرار بگیرند ضعیف است حتی پتانسیل درخوری برای موج سواری نیز ندارند. اما  عواملی چون “سخنان انتقادی و مخالف خوانی های بی پرده و صریح ” ، “مشی پوپولیستی و سیاست ورزی توده گرایانه آنها” ، “فاصله گذاری با هر دو جناح حاکم و طرح خود به عنوان نیروی سوم که جای پایی در نظام و انقلاب دارد و در نهایت  رفتار های پیش بینی ناپذیر و غافلگیر کننده احمدی نژاد می تواند فضایی البته نه چندان فراخ برای مانور آنها در شکاف مردم- نظام ایجاد کند.

در مجموع می توان گفت احمدی نژاد های علاوه بر اینکه محرک اعتراضات بودند بدون اینکه نقش مستقیم و هدایت کننده در آن داشته باشند، به تداوم این اعتراضات برای حفظ موجودیت سیاسی خود و بازدارندگی در برابر حملات هر دو جناح و برنامهی تنبیهی تدریجی نظام  احتیاج دارند.

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی, مقالات ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.