بازداشت دانشجویان و مهار اعتراضات سراسری

یکی از وجوه مهم سرکوب حرکت اعتراضی سراسری، بازداشت گسترده فعالان دانشجویی است. آمار دقیقی از بازداشت ها که توسط وزارت اطلاعات و حفاظت اطلاعات سپاه تحت عنوان ” برخورد پیشگیرانه” انجام شده است، در دست نبوده و آمار ها بین ۹۰ تا ۱۴۰ نفر در نوسان است. طبق گقته مقامات وزارت علوم ۹۰ درصد دانشجویان بازداشتی آزاد شده اند. اگر چه هنوز صحت این ادعا معلوم نیست، ولی تجارب قبلی نشان می دهد که معمولا دستگاه امنیتی ابتدا تعداد زیادی از دانشجویان را دستگیر می کند بعد در فاصله کم اکثر آنها آزاد شده و تعداد محدودی از فعالان دانشجویی که از دید دستگاه فوق مسئله دار ارزیابی شده اند، برای مدت طولانی تری در بازجویی وحبس می مانند.

اکثر دانشجویانی که راهی زندان شده اند در شهر تهران  زندگی کرده و متعلق به  دانشگاه هایی چون تهران، علامه طباطبایی، شریف، علم و صنعت و پلی تکنیک هستند.  در شهرستان ها نیز دانشجویانی از دانشگاه های رازی کرمانشاه، تبریز و … بازداشت شده اند.

این برخورد اعتراضات زیادی را در داخل و خارج از کشور برانگیخت و حتی باعث شد تا برخی از نمایندگان مجلس و مقامات وزارت علوم و روسای دانشگاه ها  با قوه قضائیه  و نهاد های اطلاعاتی  رایزنی و مذاکره کرده تا دانشجویان بازداشتی آزاد شوند. افکار عمومی و گروه های حقوق بشری و مدنی نیز در این حوطه فعال بوده و برای آزادی دانشجویان فشار آوردند.به نظر می رسد در این فضا  حبس دانشجویان آزاد نشده نیز به درازا نکشد.

در برخورد با جنبش دانشجویی دولت روحانی رفتار دوگانه داشت. از یک سو وزارت اطلاعات متولی بازداشت ها و بازجویی ها بود و از سوی دیگر وزارت علوم  و روسای دانشگاه ها سعی در رایزنی برای حل مشکل دانشجویان داشتند. البته برخی از روسای دانشگاه ها متهم به همکاری با نیرو های امنیتی شدند. همچنین اکثریت قریب به اتفاق مسئولان وزارت علوم نیز نظر منفی نسبت به  حرکت اعتراضی داشته و سمت گیری آنها نیز تشویق دانشجویان به بی اعتنایی به اعتراضات و تمرکز بر امور آموزشی و تحصیلی بوده است.

اما ورای جنبه حقوق بشری ماجرا و حمایت از آزادی بی قید  وشرط فعالان دانشجویی زندانی شده این سئوال مطرح است که دلیل این بازداشت های گسترده و آزادی نسبتا سریع چیست؟

برای پاسخ به این سئوال باید توجه کرد که از میان نیروهای جامعه مدنی و سیاسی داخل کشور ایران تنها جنبش دانشجویی به حمایت فعال از حرکت اعتراضی سراسری پرداخت. اگرچه دامنه مشارکت دانشجویان در اعتراضات بالا نبود اما حداقل در شهر تهران نقش اثرگذاری داشت و پیوستن دانشجویان تهران و پیشتیانی آنها از مطالبات معترضان در  محل نمادین سردر دانشگاه تهران اتفاق درخور اعتنایی بود. تمرکز اعتراضات در پایتخت نیز در حول و حوش دانشگاه تهران بود. کنش حمایتی دانشجویانی که برخورد فعالی در اعتراضات مسالمت آمیز داشتند، بر اساس کارویژه نقادی دانشگاه و پایبندی به رسالت جنبش دانشجویی در حمایت از مطالبات مردم صورت گرفته و در راستای عملکرد تاریخی جنبش دانشجویی است که به آن سرمایه اجتماعی بخشیده است.

این مساله دستگاه امنیتی کشور را نگران ساخت تا برخورد با فعالان دانشجویی حامی حرکت اعتراضی و دانشجویانی که بالقوه می توانستند در مدار اعتراضات قرار بگیرند، در دستور کار قرار بگیرد. تصمیم گیری برای برخورد با دانشگاه در هماهنگی با بخش های امنیتی زیر مجموعه دولت و تشکل های اطلاعاتی تحت کنترل نهاد ولایت فقیه  اتخاذ شد.

برخورد دو هدف عمده را دنبال می کرد. نخست دانشجویان از آنجایی که نقطه تلاقی عرصه سیاسی و جامعه مدنی هستند و به دلیل خصلت سیاسی پر رنگ جنبش دانشجویی، توانایی جهت دهی به اعتراضات و هدفمند سازی آن و کاهش ریسک انحراف حرکت به سمت شورش کور و بخصوص بازدارندگی در برابر تخریب ها را داشتنند، آماج حمله واقع شدند تا حرکت اعتراضی از پتانسیل سازنده و تقویت کننده این نیرو محروم شود. همانطور که قبلا گفته شد از جمع نیرو های سیاسی و مدنی داخل تنها جنبش دانشجویی اراده و میل به پیوستن به اعتراضات خیابانی را داشت. معمولا در جنبش های اجتماعی و کلا حرکت های جنبش محور بخصوص وقتی به بک باره بروز پیدا می کنند و با خودانگیختگی بسیج می شوند، کسانی به دلیل قابلیت های ویژه در اداره تجمعات، گسترش شور و هیجانات ،هدایت معترضان و ایفای کارویژه هماهنگی  دارای نقش می شوند. در واقع این افراد هاب شبکه های میدانی شکل گرفته و لیدر های میانی و محلی هستند. طبیعی است در بین جوانان و مردمی که به صورت توده ای در خیابان ها حضور یافته بودند، فعالان دانشجویی به دلیل تجربه کار تشکیلاتی و فعالیت های جمعی ، بالقوه  ظرفیت بالایی برای تصدی این نقش داشتند.

هدف دیگر جلوگیری از تبدیل دانشگاه به محل تجمع و کانون حمایت فعال از اعتراضات سراسری بود. در صورت فعال شدن دانشگاه ها و برپایی تجمعات، تریبون های آزاد و برنامه های بحث وگفتگو نه تنها اعتراضات کانون و محملی برای حضور پیدا می کرد، بلکه دانشگاه ها به گسترش کمی و کیفی حرکت اعتراضی کمک کرده و حداقل بر عمر کوتاه مدت حرکت افزوده می شد. در این شرایط سرکوب حرکت اعتراضی دشوارتر می گشت. معمولا در فضای فعالیت های جنبشی و وقتی که خیابان ها محل زورآزمائی قدرت خودکامه و مردم خشمگین و به ستوه آمده از مشکلات می شود، موازنه ترس تعیین کننده سرنوشت ماجرا است. ظرفیت خشونت و برخورد های پلیسی نیرو های امنیتی، سپاهی و انتظامی نامحدود نیست. مردم نیز همیشه در شرایط ضعف و آسیب پذیری نسبت به قوه قهریه نیستند. در شرایط خاصی می  شمار بالای حاملان و کنش های خاص آن می تواند  شجاعت ویژه ای در نیروی مردمی ایجاد کرده و باعث وحشت و تزلزل در نیرو های سرکوب گر گردد. در نتیجه موازنه قوا گام به گام به نفع نیرو های مردمی معترض تغییر پیدا می کند و همینه ستگاه سرکوب در روندی مرحله ای فرو می پاشد.

دستگاه امنیتی کشور با علم به این موضوع، پیامد ها و ریسک های برخورد امنیتی مجدد با جنبش دانشجویی را پذیرفت. البته به مانند همیشه احتمال خطا در تعیین مصادیق وجود دارد و ممکن است بخشی از بازداشتی ها اساسا مشارکتی در اعتراضات اعم از  مجازی و فیزیکی نداشته اند .

فایده مندی این تصمیم برای نظام در آینده اعتراضات مشخص می شود. اگر وقفه و سکوت کنونی، آرامش قبل از طوفان باشد، فایده ای جز بهره مقطعی برای حکومت حاصل نمی شود. اما اگر دوره  فترت اعتراضات طولانی شود، آنگاه بازدارندگی در برابر پیوند جنبش دانشجویی و حرکت اعتراضی فرودستان مزیت ملموس و انکار ناشدنی برای اقتدار گرایان خواهد داشت. در هر صورت مستقل از اینکه چه اتفاقی در آینده رخ دهد،  دانشگاه و جنبش دانشجویی به مانند دیگر ابرجنبش های اجتماعی و حرکت های اعتراضی در هفت دهه گذشته باز قربانی برخورد های امنیتی و اقتدار طلبانه شدند.

 

درباره Afshari

در سا ل1352 در خانواده ای فرهنگی در شهر قزوین چشم به دنیا گشودم. پدرم دبیر ادبیات و صاحب یک هفته نامه محلی است. تا پایان دبیرستان در قزوین بر کشیدم. کتابخانه پدر پناهگاهم بود و ارتباط با دوستان و فامیل گرمابخش زندگی ام. به ورزش ، سیاست و مطالعه از ابتدا علاقمند بودم. کوهنوردی تا حدودی حرفه ای را از نو جوانی شروع کردم. در سال 1370 در رشته مهندسی صنایع دانشگاه پلی تکنیک قبول شدم. ورود به سیاسی ترین دانشگاه ایران فرصت تحقق به انگیزه ها و آرزو هایم بخشید. از فعالیت های فرهنگی در خوابگاه شروع کردم و سپس حضور در شورای صنفی دانشکده و سرانجام در انجمن اسلامی دانشجویان . در سال 1374 به عضویت شورای مرکزی انجمن اسلامی انتخاب شدم. در پایان آن دوره طعم اولین تجربه بازداشت و سلول انفرادی را در زندان توحید چشیدم . در سال1375 برای اولین بار به جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت برگزیده شدم. همان سال مسئول بخش دانشجویی ستاد سید محمد خاتمی نیز شدم. برای راه اندازی راهی جدید شروع کردیم ولی پیروزی دور از انتظار غافلگیرم کرد. در سا ل1376 مجددا برای تحصیا در دوره فوق لیسانس به دانشگاه پلی تکنیک برگشتم . دو دوره دیگر را در شورای مرکزی انجمن این بار در مسند دبیری گذراندم. سال 1377 دوباره به مرکزیت دفتر تحکیم وحدت بازگشتم که تا سال 1380 ادامه یافت. تا سال 1379 به اصلاحات در درون قانون اساسی باور داشتم و همه هم و غمم را بر این پروژه گذاشتم. اما پس از تجربه نا فرجامی کوی دانشگاه ، زندانی شدن چهره های مورد توجه مردم و سرانجام از دستور کار خارج شدن دیدگاه انتقادی پیدا کردم وبعد به اصلاحات ساختاری و تغییر قانون اساسی گرایش پیدا کردم. شرکت در کنفرانس برلین راهی زندان اوینم کرد. بعد از دو ماه بازداشت موقت دوباره آزا دشدم ولی سخنرانی هی ارادیکال و بخصوص نقد صریح وبی پرده خامنه ای باعث شد تا همراه با مهندس سحابی اولین طعمه اطلاعات موازی در بازداشتگاه 59 بشوم. تجربه ای سخت و هولناک و توام با شکنجه های فیزیکی و روانی را از سر گذارندم. در میانه راه کم آوردم وشکستم . حاصل آن تن دادن به مصاحبه اجباری و توبه آمیز بود. بار سنگینی بود اما به لطف خدا توانستم خود را در درون بازداشتگاه بازسازی کنم و به مقاومت دوباره روی بیاورم. نتیجه جبران کار و افشاگری از دورن بازداشتگاه 59 بود. اما یازده ماه پشت سر هم در سلول انفرادی و انزوای گزنده آن سپری گشت. پس از آزادی با وثیقه 200 میلیون تومانی حکم دادگاه برلین قطعی شد و همراه با محکومیت یک ساله در خصوص کوی دانشگاه ، در مجموع دو سال را در بخش عمومی اوین گذارندم. پس از آزادی فوق لیسانس را تمام کردم و با همسر دوست داشتنی و یکی از بزرگترین سعادت های زندگی ام ازدواح کردم. دوباره در سال 1383 به عضویت شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت انتخاب شدم. پس از د و سال کار در محیط های صنعتی ، مجددا دادگاه انقلاب 6 سال حبس برایم صادر نمود. این مساله و همچنین برنامه ام برای ادامه تحصیا در مقطع دکتری پایم ر ابه مهاجرت کشاند. در سال 1384 از ایران خارج شدم .سه ماه در ایرلند بودم و بعد به آمریکا رفتم. اکنون کاندیدای دکتری در رشته مهنسدی سیستم در دانشگاه جرج واشنگتن هستم و به زندگی مشعول. در حوزه سیاسی ، نوشتاری و تحقیقات تاریخ معاصر فعال هستم. در کل اگر چه سخت خودم را می توانم مقید به جمعی خاص بکم. اما گرایش به روشنفکری دینی دارم. قائل به سکولاریسم به معنای تفکیک دین و دولت. هوادار لیبرالیسم سیاسی هستم اما در حوزه اقتصاد به سوسیالیسم را می پسندم. جهان وطنی وشهروند جهانی بودن نیز دیگر باور هویتی من ضمن پابندی و احساس غرور از هویت ملی ایرانی ام است.
این نوشته در سیاسی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.