محمد خاتمی در دیدار با خانواده سید سراج الدین میردامادی از سخت تر شدن فضای پلیسی و سخت گیری بر اصلاح طلبان سخن گفته است. وی ضمن اعتراض به حکم حبس شش ماهه سراج میردامادی و نا متناسب دانستن آن گفته است :
“بنده معتقدم در سطوح بالای نظام درباره این برخوردها نگاه دیگری وجود دارد اما متاسفانه جریانی هست که بنا دارد بگوید هیچ چیزی تغییر نکرده بلکه اوضاع بدتر شده است؛ مثل وضعیت زندانیان سیاسی و حصر آقایان موسوی و کروبی که حادتر شده و همینطور وضعیت بنده و دیگران”.
ادعای سید محمد خاتمی با واقعیت ها در تعارض است و او از سر محافظه کاری و یا امید به تغییر نظر رهبری آدرس غلط می دهد. ساختار سرکوب که اینک سراج الدین میردامادی از آخرین قربانیان آن است از فردای تاسیس جمهوری اسلامی شکل گرفته و همواره با چراغ سبز راس هرم قدرت فعالیت کرده است. اگر منظور از سطوح بالای نظام نهاد ولایت فقیه و زیر مجموعه هایش هستند، برخورد های امنیتی و قضائی و نقض سیستماتیک حقوق بشر با نظارت و هدایت مستقیم و غیر مستقیم آنها انجام می شود. خاتمی در حالی خود را به کوچه علی چپ می زند که حتی علی مطهری که فاصله نزدیک تری با رهبری دارد، اخیرا فاش ساخت که تداوم حصر موسوی، کروبی و رهنورد با نظر مثبت خامنه ای صورت گرفته است.
حتی محدودیت ها بر علیه خاتمی نیز با نظر مثبت خامنه ای انجام می شود که در محافل بسته و مجامع غیر عمومی الفاظ تندی بر علیه خاتمی به کار می برد. البته وی مخالفان شدیدتر و رقبای کمر به قتل بسته در بین اصول گرایان افراطی دارد. اما اعمال سختگیری ها بر خاتمی بدون و رضایت دستور خامنه ای شدنی نبوده و نیستند. در عین حال خامنه ای هنوز به این جمع بندی نرسیده است که خاتمی با حصر و زندان مواجه شود. مشی محتاط و غیر اصولی، روحیه محافظه کار و آشتی جویانه خاتمی نیز عاملی مهم در این نگاه خامنه ای است که به محرومیت وی از حوزه های رسمی و به حاشیه راندن رضایت داده است.
هیچ نشانه و قرینه ای وجود نداشته و ندارد که خامنه ای، سپاه، بسیج، بخش مسلط امنیتی و قوه قضائیه پیش و بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ بخواهند سیاست های شان را تغییر دهند. خاتمی و برخی از نیرو های اصلاح طلب برداشت غلطی از عقب نشینی خامنه ای داشتند و خطای راهبردی در تشکر از وی مرتکب شدند. نتیجه منفی این خطا اکنون خودش را آشکار می سازد که بدون تغییری در فضای پلیسی، قدرت نرم برای رهبری ایجاد شده و عدم مشروعیت وی کاهش یافته است.
اما سئوال جدی از خاتمی این است وقتی خود وی به صراحت می گوید اوضاع سیاسی بد تر شده و ضعیت حقوق بشری در دوره ریاست جمهوری روحانی بهبود نیافته است، چرا وی و حامیانش در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم مردم را به رای دادن تشویق و تصویر پردازی مثبتی از اوضاع می کردند که مشکلات حقوق بشری کمتر شده و سختی ها کاهش می یابد ؟
خاتمی و دیگر اصلاح طلبانی که به رای دادن به روحانی دعوت کردند و مشی متمایز رهبران نمادین جنبش سبز را نادیده گرفتند اکنون باید توضیح بدهند. آنها مسئولیت دارند. البته تاثیر آنها در پیروزی روحانی زیاد نبود اما در حدی که نقش آفرینی کردند و اکنون معلوم شده در سیاست داخلی آن امید سازی ها درست از کار در نیامده و حتی رهبر اصلاح طلبان میانه شرایطش بد تر شده است، باید پاسخگوی عملکرد خود باشند.
در واقع مسئولیت سیاسی فقط متوجه حکمرانان نیست بلکه هر فعال سیاسی باید نسبت به تبعات عمل خود و توصیه هایش مسئولیت پذیر باشد. وقتی خاتمی بار ها بار ها پیش از انتخابات اعلام کرد تنها راه حل ما صندوق های رای است و نسبت به ریاست جمهوری روحانی برخورد مثبت کرد که مشکلات روند نزولی پیدا می نماید، حال به افرادی که تحت تاثیر وی رای دادند، باید توضیح دهد چرا اینگونه نشد ؟
برادر وی رضا خاتمی تا جایی پیش رفت که پیروزی روحانی را یوم الفتح اصلاح طلب ها نامید. حال وی باید توضیح دهد این خوش بینی تخیلی چه نشانی در زمین واقعیت دارد؟
ممکن است در پاسخ گفته شود، اراده هایی نگذاشته اند. اما این اراده ها از قبل معلوم بود که نمی گذارند. تجربه جنبش اصلاحی دوم خرداد و عقیم بودن صندوق های رای و راهکار های پارلمانتاریستی در تحقق مطالبات انباشته شده مردم فضا را به سمت امتناع از صندوق های رای و تکیه به راهکار جنبش اجتماعی کشانده بود. کسانی دوباره آمدند و از اعجاز صندوق های رای سخن سر دادند.
اکنون آنها باید توضیح بدهند چه چیزی در شرایط سیاسی ایران عوض شده بود و یا تغییر کرده است که آنها چنین تصویر پردازی خلاف واقعی کردند ؟ با افکار عمومی و اعتماد مردم نباید بازی کرد بلکه باید مسئولانه و متعهدانه برخورد کرد. سراب درست نکرد. این وضعیت با امید سوزی شرایط را برای شکل گیری حرکت درست و انگیزش افکار عمومی دشوار می سازد.
مسئله زمانی بغرنج تر می شود که حسن روحانی و دولت یازدهم و بخصوص وزارت خانه های ارشاد، کشور و اطلاعات هیچ موضعی در اعتراض و یا بیان مخالفت با اذیت و آزار فعالان سیاسی و مدنی نمی گیرند. در دوره اصلاحات خاتمی و دولتمردانش تلاش می کردند که جلوی تعرض به حقوق مردم گرفته شود و یا حداقل مخالفت خود را با برخورد های سرکوب گرانه تا حدی نشان می دادند. خاتمی اگر در عمل پایش می لرزید اما نشان می داد که از تضییع حقوق افراد چه خرد و کلان ناراحت می شود. ولی تا کنون از حسن روحانی چنین رویه ای مشاهده نشده است. دولتمردان اعتدالی در برابر اقتدار گرایان قائل به مقاومت نیستند. روحانی فقط با مخالفان در حوزه سیاست خارجی قائل به رویارویی است.
در مجموع برخورد منطقی با جمعبندی خاتمی این است که وی توضیحات قابل قبولی به کسانی بدهد که با راهنمایی و امید آفرینی وی به روحانی رای دادند و فکر می کردند شرایط سیاسی کشور بهتر می شود. نمی شود با آگاهی نسبت به تنگناها، مقاومت ها و موانع آمد و به مردم وعده و عید داد بعد که هنگام پاسخگویی به مطالبات و امید ها شد سخن از موانع ساختاری و دست هایی به میان
آورد که نمی گذارند و از پاسخگویی طفره رفت.