چگونگی بروز خشونت در سالیان نخستین انقلاب و چرایی شکل گیری منازعات خونین،دوباره در عرصه سیاسی برون مرزی ایران مطرح شده است. این بحث پیچیده و چند بعدی است و نتیجه گیری های مبتنی بر ساده سازی مسئله در خصوص آن پاسخگو نیست.
سئوال های متعددی را در این خصوص می توان طرح کرد. آیا خشونت ویژگی ذاتی و لازمه دیدگاه حاکمیتی و نظریه حکمرانی
جمهوری اسلامی بود؟ آیا لازمه دولت سازی پس از فروپاشی نظم موجود حکم به کاربست ناگزیر خشونت برای استقرار نظم جدید می داد؟ آیا مخالفین خشونت را بر نظام تحمیل کردند و حکومت در ابتدا چنین قصد و اراده ای را نداشت؟ آیا نیرو های مخالف قربانی نیز از ظرفیت خشونت برخوردار بودند؟ اگر صحنه بر عکس می شد و مثلا اگر سازمان مجاهدین خلق و یا گروه های کمونیست قدرت را در دست می گرفتند معامله مشابهی با دگر اندیشان نمی کردند؟ آیا رویارویی های صورت گرفته نتیجه قهری رقابت بر سر قدرت نبوده است؟ ادامهی خواندن