نگاهی به فرجام منازعه خامنه ای – احمدی نژاد

امتناع از پذیرش وزیر اطلاعات در جلسات هیات دولت اختلاف پیش آمده بین رهبری و رئیس جمهور را تشدید کرده است. با علنی شدن این اختلاف ، در داخل بلوک قدرت آرایش جدیدی در بین نیروها پدید آمده است. ماهیت این نزاع بگونه ای است که راه حل مرضی الطرفینی برای آن وجود ندارد و یک طرف منازعه باید عقب نشینی کند و بازی حالت برد – باخت پیدا کرده است.
این شکاف ریشه و ابعادی بس فرا تر از مدیریت وزارت اطلاعات دارد. حلقه یاران احمدی نژاد می پندارند که باید مسیر خود را از اصول گرایان جدا کرده و طرح مستقلی را برای آینده حکومت جلو ببرند. در این طرح تبعیت و رضایت رهبری الزامی نیست و از گفتمان اصول گرایی مبتنی بر محوریت اوامر ولایت فقیه عبور می کند و گفتمان جدیدی را با اتکا به خرافات و مهدویت گرایی هزاره گرا ،روحانیت ستیزی ،پوپولیسم ، فضای باز فرهنگی ، مانور دادن روی ملی گرایی و ناسیونالیسم ، مبارزه با فساد اقتصادی ، ملاحظه اسلام گرایی در درون مرز های جغرافیایی ایران ،ادعای مدیریت جهانی وآمریکا ستیزی را ترویج و تبلیغ می کند.
این جریان تصورمی نماید به تنهایی با اتکاء به آراء احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری گذشته و نمایش مخالفت در برابر ولی فقیه و روحانیت و قرار دادن خود در موقعیت اپوزیسیون حکومت می تواند در صورت رقابتی شدن انتخابات های آینده ،پیروز شود و موقعیت خود در قدرت را حفظ و ارتقاء دهد.
خودداری سه روزه احمدی نژاد از رفتن به مراسم عزاداری فاطمیه بیت رهبری فرض دلخوری و فاصله پیدا کردن وی از آقای خامنه ای را تقویت می سازد. مرتضی آقا تهرانی از نزدیکان احمدی نژاد فاش کرد رئیس جمهور در ملاقات با رهبری فعالیت در شرایط کنونی را مقدور ندانسته و تلویحا زمزمه استعفا را مطرح کرده است. رهبری نیز به وی مهلت داده است تا بین پذیرش وزیر اطلاعات و استعفا یکی را انتخاب کند. این اظهارات پس از چند روز توسط دفتر ریاست جمهوری تکذیب شد . (۱)
البته بازگشت به کار احمدی نژاد پس از قهر ۱۱ روزه گزینه استعفا را منتفی ساخت اما این بازگشت منجر به پذیرش خواست رهبری نشد. وی علی رغم پایان دادن به خانه نشینی ( یا به زعم او دورکاری) ولی تصویر دیگری از رابطه رئیس جمهور و ولایت فقیه در قالب رابطه پدر و پسری ارائه داد.
از دید وی عزت رهبری در گرو اقتدار رئیس جمهور است . او پذیرای شان تدارکاتچی برای ریاست جمهوری نیست. اگر چه وی می گوید “دولت تا آخر پای ولایت فقیه ایستاده است و دولت حاضر، تنها دولتی است که همه اعضای آن بر موضوع ولایت فقیه متفق ‌القول هستند و میثاق بسته‌اند تا از آن تبعیت کنند”(۲) اما در عمل بزرگترین نا فرمانی دربرابر رهبری را انجام داده است.
تفاوت بین عمل و نظر رئیس دولت دهم باعث خشم و ناراحتی اصول گرایان افراطی و نیروهای طرفدار رهبری شده است. آنها پس از سکوت اولیه و رعایت توصیه رهبری مبنی بر عدم بروز اختلاف نظرها در سطح جامعه مجبور شدند موضع گیری کنند و رئیس جمهور را به جدایی از مشایی ( که به زعم آنها جریان نفوذی و مشکوکی را هدایت می کند) و اعلام تبعیت کامل از رهبری دعوت نمایند.
ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه به صراحت اظهارات احمدی نژاد را کافی ندانست وبا رد رابطه پسر و پدری در نطریه ولایت فقیه از وی خواست تا چون مرید و مراد و امام و ماموم عمل کند . این سخنان را می توان بازتاب ناحرسندی آقای خامنه ای دانست.
کاظم صدیقی در جدید ترین موضعگیری هواداران رهبری ، احمدی نژاد را اینچنین خطاب قرار می دهد :” آقای رئیس جمهور شما می‌گویید با ولایت‌مداری خود، بینی دشمنان را به خاک می‌مالید اما برای ما حرف کافی نیست ما منتظر عمل هستیم” (۳)
همزمان نیروهای اصول گرا همراه با هیات های مذهبی حکومتی به بهانه مراسم عزاداری ایام فاطمیه مانوری در میدان هفت تیر انجام دادند. سخنران این مراسم علم الهدی از اولین حمله کنندگان به مشایی بود که اتهامات سنگینی به وی زد و مداحانی چون سیب سرخی ، سازور و حدادیان نیز به نوحه خوانی پرداختند. حسین سازور در پایان مراسم اینگونه دعا کرد: “خدایا رئیس‌جمهور کشورمان را از جمیع بلایا و فتنه‌هایی که به دورش حلقه زده‌اند حفظ کن ” (۴). همچنین سیب سرخی بار ها از جمعیت خواسته بود تا شعار بر دشمن سیدعلی لعنت ” و “بر دشمن امیرالمومنین لعنت سر دهند! در حاشیه این مراسم بار ها علیه اسفندیار رحیم مشایی شعار داده شد.(۵)
سازماندگان این گردهمایی تحت عنوان حزب الله قبلا به هواداران احمدی نژاد هشدار داده بودند که نمی گذارند برنامه عزادرای انها در میدان منیریه برگزار شود.
حال سئوال پیس می آید که فرجام این منازعه به کجا می انجامد ؟
به نظر می رسد رهبری جمهوری اسلامی و نیروهای همسو اراده کرده اند تا با اعمال فشار سنگین احمدی نژاد را به عقیب نشینی وا دارند. استیضاح در مقطع فعلی برای آنان مطرح نیست و ترجیح می دهند احمدی نژاد را مهار کنند و برنامه های حلقه یاران وی را خنثی سازند. در اصل عزل از طریق استیضاح راه آخر هست.
البته وضع بدینگونه نیز نمی تواند ادامه یابد و آنها می خواهند پیش از انتخابات مجلس نهم مشکل بوجود آمده را حل کنند و به رعم خود شان فتنه جدید را از بین ببرند.
رئوس برنامه چند لایه ای که بخش مسلط قدرت به پیش می برد را می توان چنین دسته بندی کرد. این برنامه مورد حمایت اصولگرایان سنتی و افراطی و نهاد های غیر انتخابی است.
 بازداشت اطرافیان مشایی
در طول هفته گذشته تعدادی از وابستگان به مشایی به دلیل مشارکت در تولید و توزیع سی دی فیلم بشارت ظهور و ترویج خرافات و رمالی بازداشت شده اند. شاخص ترین آنها عباس امیری فر از اعضاء سابق سپاه پاسداران و از نزدیکان مشایی است. این بازداشت ها هشداری به احمدی نژاد است و ممکن است اعترافاتی از آنها گرفته شود که سبب بازداشت خود مشایی نیز گردد.
به عبارت دیگر اطلاعات سپاه برخورد را از ضعیف ترین و آسیب پذیر ترین حلقه زنجیر این نیرو ها شروع کرده است. هم اکنون سایت شفاف نیوز از رسانه های نزدیک به مخالفان دولت اعترافاتی منسوب به عباس غفاری جن گیر معروف منتشر کرده اند که حکایت از قساد اخلاقی ومقاصد ضد مذهبی وی می نماید.(۶) این شیوه برخورد شباهت زیادی با جزوه مربوط به اعترافات متهمان قتل های زنجیره ای دارد که حاوی اعتراف آنان به مفاسد حاد اخلاقی بود . اما بعد ها عنوان شد که این اعترافات در زیر شکنجه گرفته شده است. متهم کردن هواداران رئیس جمهور به ارتباط با اجنه و رمالی در حالی صورت می گیرد که رهبری جمهوری اسلامی در انتخابات جنجالی ۸۸ حمله تندی به میرحسین موسوی کرد که دولت نهم را دولت رمالی لقب داده بود.
بدینرتیب بازداشت حربه ای برای ارعاب و ترساندن حلقه یاران احمدی نژاد و افزایش هزینه فعالیت آنها هست.
 آماج قرار دادن مشایی
حملات به مشایی د ر طول دو هفته گذشته شتاب زیادی گرفته است. وی از مدت ها پیش زیر حمله بود وبه همین دلیل هم از معاونت اولی رئیس جمهور کنار رفت. هدف جدا کردن وی از احمدی نژاد هست که گویی القائات وی باعث انحراف رئیس جمهور شده است!. انها همچنین نگران هستند که مشایی برای دوره بعد ریاست جمهوری کاندید شود. مخالفان مشایی را متهم می کنند که داعیه ارتیاط با امام زمان را دارد و مهدویت گرایی بدون ولایت فقیه و ضد روحانی را تبلیغ می کند. مهدی طائب وی را فردی می داند که اهل ریاضت هست و بدنرتیب نفوذ کلامی بدست اورده است واز طریق ارتباط با جن گیر ها توانسته است نظر رئیس جمهور را جلب کند! بنابراین با سیبل کردن مشایی تلاش می شود تا بین او و احمدی نژاد جدایی بیندازند. البته این برخورد تا حدودی نتیجه محدودیت نظام و هزینه بالای برخورد مستقیم با رئیس جمهور نیز هست. این نوع برخورد رویه مشخصی در جمهوری اسلامی بوده است که پروژه برخورد با مقامات بالا با هدف قرار دادن نزدیکان آنها شروع می شده است.
 راه انداختن جنگ روانی و کارزار تبلیغاتی
سازماندهی تمام رسانه ها و نهاد های حکومتی برای دعوت رئیس جمهور به تبعیت از رهبری دیگر روشی است که به صورت جدی دنبال می شود. محور اصلی سخنان مقامات حکومتی ،خطیبان و ائمه جمعه در روز های گذشته هشدار به رئیس جمهور و تاکید بر وابسته بودن مشروعیت ریاست جمهوری به همگرایی با ولی فقیه را منعکس می ساخت. علاوه بر بخش های سنتی و عملگرای اصول گرایان که از قبل منتقد احمدی نژاد بودند ، اینک بخش های افراطی و نظامی و هیات های مذهبی دولتی نیز به جمع مخالفان پیوسته اند . نیروهای زیادی از جناح راست نظام و نیروهای جدید با هم موتلف شدند تا جلوی تحرک حلقه یاران احمدی نژاد و دخالت دولت در انتخابات مجلس نهم رابگیرند. بخشی از این نیرو ها تا پیش از منازعه فوق حامی احمدی نژاد بودند و امروز می گویند حمایت شان به خاطر پشتیبانی رهبری از احمدی نژاد بوده است.
اعضاء این ائتلاف بازیگران کارزار روانی وتبلیغاتی هستند. مصباح یزدی به واسطه طبع افراطی اش میدان دار اصلی حملات هست و چهره های دیگر چون غلامحسین الهام ،حسین شریعتمداری ، اسد الله بادامچیان ، محمد نبی حبیبی ، احمد توکلی ، علم الهدی ، ابوالقاسم خزعلی ، محمد سعیدی ، احمد خاتمی ،کاظم صدیقی ،عزیز جعفری ، مجتبی دوالنور ، علی لاریجانی ،محسن رضایی ،باقر قالیباف ، اسماعیل کوثری ، حسین فدایی ، جعفر شجونی ، حسین پناهیان ، حمید رسایی ، مکارم شیرازی ، رضا استادی ، پرویز سروری ، مهدی طائب ، حسین طائب ، حسین نقدی ، محسنی اژه ای ، مصطفی پور محمدی ، روح الله حسینیان ، محمد تقی رهبر ،سید رضا تقوی ،محمد یزدی ، حسین ابراهیمی ،حائری شیرازی ، محسن مجتهد شبستری و … در آن فعال هستند.
 زمینه سازی برای متهم کردن به فساد اقتصادی
یکی دیگر از رویه های مرسوم د رجمهوری اسلامی استفاده از اهرم برخورد با مفاسد اقتصادی در دعواهای سیاسی است. البته ممکن است حلقه یاران احمدی نژاد آلوده به جرائم مالی باشند منتها هنگامی این اتهامات به صورت گسترده پخش شد که آنها با رهبری زاویه پیدا کردند و تا قبل از آن دستگاه قضایی و دیگر نهاد ها به صورت جدی با این مسائل برخورد نکردند. شنیده می شود که محمد رضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور به پنج سال حبس تعزیری، انفصال دائم از خدمات دولتی و رد مال نامشروع حاصل از معاملات محکوم شده است. وی به اتهام اختلاس و فساد مالی در پرونده مشهور به حلقه فاطمی تحت پیگرد قضایی بود. (۷)
علاوه بر این حکم در روز های اخیر مجلس حساسیت زیادی به بودجه ۱۵۰۰ میلیارد تومانی فرهنگی نشان داده است که توزیع آن از سوی رئیس جمهور به اسفندیار رحیم مشایی سپرده شده بود.
اخیرا نقل قولی از رهبری نیز منتشر شده است که وی از ابتدا با تصویب این بودجه مخالف بوده است. همچنین پرونده دیگری نیز از سوی سایت الف گشوده شده است که به افشاگری پیرامون رانت خواری شرکت شرکت سرمایه‌گذاری میراث فرهنگی و گردشگری ایران مشهور به سمگا می پردازد مشایی و حمید بقایی جزو هیات مدیره اولیه این شرکت بوده اند که ظرف مدت کوتاهی توانسته است ۶ شرکت اقماری تاسیس کند .(۸) مخالفین حلقه یاران احمدی نژاد را متهم می سازند که از طریق اعطاء رانت به این شرکت ها ، هزینه های تبلیغاتی خود را تامین می کنند.
مورد دیگر مطرح کردن پرونده خانم ۲۷ ساله ای است که از طریق ارتباط با مشایی مجوز های زیادی تسهیلات جاده ای بین شهر ها دریافت کرده است.
این تلاش ها با هدف تخریب وجهه جریان احمدی نژاد در اقشار محروم صورت می گیرد که آنها نقطه قوت خود شان می پندارند.
 قرار دادن دولت در برابر احمدی نژاد
تشویق وزیران برای اعمال فشار به احمدی نژاد دیگر تلاشی است که برای به تسلیم وا داشتن وی انجام می شود. نا فرمانی وزرا در برابر احمدی نژاد توان رئیس جمهور برای ایستادگی در برابر رهبری را تضعیف می کند. آرایش نیرو ها در ترکیب بیست نفره هیات وزرا با توجه به شکاف اخیر را می توان چنین توصیف کرد. اکثریت دوزاده نفره شامل آقایان حیدر مصلح ، علی اکبر صالحی ، مصطفی نجار ، احمد وحیدی ، مرتضی بختیاری ، مرضیه وحید دستجردی ، مسعود میر کاظمی ، حمید رضا حاج بابایی ، مهدی غضنفری ، صادق خلیلیان ،مجید نامجو و سید شمس الدین حسینی طرف رهبری هستند و اقلیت ۸ نفره متشکل از آقایان کامران دانشجو ، علی اکبر محرابیان ، صادق محصولی ،محمد عباسی ،محمد حسینی ، علی نیکزاد ، رضا تقی پور و عبدالرضا شیخ الاسلامی که به حلقه یاران احمدی نژاد تعلق دارند. البته احمدی نژاد از حمایت اکثریت استانداران برخوردار هست. منتها معلوم نیست اگر فشار ها گسترش یابد ، نیروهای حامی رئیس جمهور ریزش پیدا نکنند. ایجاد بحران در دولت برای رئیس جمهور یکی از نقاط امید رهبری برای مطیع سازی وی است.
 جلب حمایت اصلاح طلبان و جریان هاشمی رفسنجانی
رهبری و اصول گرایان در مقطع فعلی حلقه یاران احمدی نژاد بسان فتنه جدید را تضاد اصلی بشمار می آورند لذا ترجیح می دهند تا فشار بر فتنه گران قبلی که خطر کمتر ی دارند را کاهش دهند و آنها راتشویق کنند تا در این منازعه جانب رهبری را بگیرند. حضور آقای حسن خمینی در کنا رهبری و برخورد مثبت با کسی که تا پیش ا این مورد هتاکی مریدان رهبری قرار داشت ، این سیاست را آشکار می سازد.
هاشمی رفسنجانی بر اساس مواضع قبلی اش در این شکاف بسمت رهبری متمایل می شود.
محمد رضا تابش دبیر فراکسیون اقلیت اصلاح طلب مجلس با فراخواندن رئیس جمهور به وحدت و هماهنگی در عمل با دیگر قوا بر اساس منویات و رهنمودهای مقام رهبری ، عملا چراغ سبز به رهبری نشان داد. (۹)
با توجه به نزدیکی وی به سید محمد خاتمی این نظر را نمی توان فقط بازتاب نظر بخش محافظه کار و داخل نظام مجلس دانست که در پی کسب تایید صلاحیت برای دوره بعد هستند ،بلکه به نوعی می توان حدس زد که خاتمی نیز در این شکاف تمایل به رهبری دارد.
البته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با صدور بیانیه ای موضع گیری منفی نسبت به دخالت های فرا قانونی رهبری کرد. بازگشت بهزاد نبوی به زندان و تفتیش منزل وی تاوان و هزینه این موضع سازمان مجاهدین بود. قصد و تمایل جناح هوادار ر هبری استفاده از اصلاح طلبان برای تاثیر گذاری در افکار عمومی است تا بتواند تلاش جریان رقیب در جذب ناراضیان را خنثی سازد. اصلاح طلبان در این خصوص یکپارچه نیستند و هنوز تصمیم مشخصی اتخاذ نکرده اند. بخش های محافه کار گرایش به سمت رهبری دارند ولی بخش های رادیکال و پیشرو بر سمت گیری منفی نسبت به رهبری تاکید دارند.
 بلند کردن شمشیر سئوال و استیضاح بر سر رئیس جمهور
تحرکات زیادی درمجلس در حال انجام است از اعلام حمایت از رهبری گرفته تا جمع آوری امضا برای سئوال. البته فعلا قرار نیست احمدی نژاد به مجلس فرا خوانده شود. ولی از این اهرم استفاده می گردد. علی مطهری که از مدت ها قبل در اندیشه سئوال از رئیس جمهور بود اینک امضا های بیشتری را جمع کرده است. همچنین طرفداران احمدی نژاد محمد رضا باهنر را متهم می سازند که در حال تهیه مقدمات استیضاح در مجلس است. تداوم بحران و تمکین نکردن احمدی نژاد ممکن است باعث شود تا تهدید استیضاح عملی شود.
سرانجام درگیری خیابانی و ایجاد محدودیت برای حضور در عرصه عمومی اعضاء حلقه و بخصوص مشایی دیگر روش ایذایی است که انجام می شود. کاظم صدیقی به صراحت احمدی نژاد را به فوران غیرت دینی جوانان تهدید کرد. تجارب گذشته نشان می دهد که نیروهای حکومتی غوغا سلاری گروه های فشار را به خروش غیرت دینی تعبیر کرده اند
بدینترتیب جناح رهبری و ولایت مدار اصول گرایان سعی می کند از این طریق غائله حلقه یاران احمدی نژاد را بخواباند. اما در اردوگاه مقابل جریان احمدی نژاد نیز برنامه های مشخصی دارد.
نخست ایستادگی بر روی موضع و جلوگیری از تسلیم هست. احمدی نژاد بخوبی واقف است که شرایط عوض شده و پیوند رابطه وی با رهبری گسیخته شده است و دیگر رئیس جمهور مقرب نیست. پذیرش خواست مخالفان اصول گرا در بهترین شرایط برا ی وی تصدی نقش تدارکاتچی در دو سال باقیمانده و کنار رفتن از متن ساخت قدرت را در پی خواهد داشت. بنابراین به نظر می رسد وی ضمن حفظ رابطه ظاهری خوب با رهبری و مدیریت بحران می خواهد تا به نقطه نهایی برخورد نرسد . موقعیتش را تا انتخابات مجلس حفظ کند و بحران را در سطح کنترل شده نگهدارد.
بعید است وی از مشایی فاصله بگیرد این دو دیگر هم سرنوشت شده اند . از سوی دیگر حذف مشایی مقدمه حذف خود احمدی نژاد خواهد شد.
جریان وی می پندارند که انتقال پیام مقاومت در برابر رهبری به جامعه بر آراء آنان خواهد افزود . این مساله را سید احمد خاتمی نیز تایید کرد که در مقام اعتراض به احمدی نژاد نا خواسته افشا نمود این جریان به صراحت اعلام کرده اند که حمایت رهبری باعث کاهش رای های احمدی نژاد شده است!
بنابراین جریان احمد نژاد می کوشد تا از این به بعد از هر فرصتی برای واداشتن رهبری به دخالت و نمایش مخالفت با او استفاده تبلیغاتی کند . جلب نطر بخش خاکستری جامعه و ناراضیان فرهنگی و اقتصادی ستون فقرات امید این جریان است و پیروزی خود را در آن می بیند.
احمدی نژاد کماکان به مخالقت با دموکراسی و فضای باز سیاسی ادامه می دهد و همچنین می خواهد موضغ غرب ستیزانه خود را حفظ کند ولی ترجیح می دهد در عرصه فرهنگی و اجتماعی فضا باز تر شود.
در این راستا این حلقه تمایل دارد با الصاق صفت اصول گرایان پیشرو بر خود ،بخشی از نیروهای محافطه کار و غیر ساختار شکن اصلاح طلب را جذب کند. عباس امیری فر که اینک در زندان است به صراحت این تمایل را اعلام داشت. استفاده از امکانات مالی و خدماتی دولت دیگر نقطه اتکاء این جریان است تا بتواند از آن در راستای برنامه های انتخاباتی خود استفاده کند. حفظ حضور نیروهای همسو در استانداری ها و معاونت سیاسی وزرات کشور مسئله کلیدی برای این جریان است. تا در مدیریت و اجرای انتخابات به نفع خود اثر گذاری کند. همچنین جنگ روانی و تهدید طرف مقابل دیگر استراتژی این جریان است که مخالفان رئیس جمهور و بخصوص کسانی که دنبال استیضاح هستند را تهدید می کند که دارند با آتش بازی می کنند .
این جریان پایگاه قابل اتکایی در داخل جناح های حکومتی ندارد . همچنین بخش های نظامی و روحانی در برابر آن قرار دارند. معدود مسئولین بسیج مناطق و بخصوص بسیج های دانشجویی که با آنها هماهنگ بودند نیز در روز های اخیر بر کنار شده اند. از میان تشکل های وابسته به جناح راست تنها برخی از جامعه های اسلامی دانشجویان از موضع احمدی نژاد حمایت کرده اند. بنابراین این جریان تنها با حرکت به سمت مردم و جذب برخی از نیروهای مستقل و منتقد می تواند نیروی مقابل را شکست دهد.
البته اعتقاد آنان به تقدیر گرایی عاملی مهم در ایستادگی آنها هست که از طریق رابط هایی که با عالم بالا دارند فکرمی کنند در دوران صغر ظهور هستند و بزودی امام زمان ظهور خواهد کرد! و نهضت جهانی اسلام را رهبری می نماید و آنان نیز به صف این جنبش می پیوندند.
بنابراین این باور باعث نادیده گرفتن مشکلات و موانعی شده است که پیش روی تحقق برنامه سیاسی آنان قرار دارد و متوجه موقعیت ضعیف خود در برابر جریان رقیب نیستند.
همچنین این جریان در اندیشه زور آزمایی خیابانی و کشاندن هوادارانش به خیابان ها است. برنامه ریزی برای اجرای مراسم مذهبی در میدان منیریه از این تلاش آنها پرده بر می دارد.
از اینرو تداوم حضور در قدرت و اجرای انتخابات در چارچوب مورد نظر اولویت فعلی حلقه یاران احمدی نژاد هست اما اگر فشار بیشتر بشود و به حد تحمل نا پذیر برسد احتمالا به سمت افشاگری و مقابله علنی خواهند رفت .
رسول سنائی راد جانشین رئیس اداره سیاسی سپاه ضمن تایید سه شرط احمدی نژاد برای رهبری اظهار داشته است : ” احمدی نژاد درجواب این سئوال که چرا اینگونه عمل می کند می گوید در آینده حرف های در ذهن دارم که خواهم گفت که باید منتظر ماند وی چه چیزی برای گفتن دارد.”
رصد کردن اوضاع نشان می دهد که بر خلاف خواست طرفین بحران در حال تشدید و رسیدن به نقطه غیر قابل کنترل است. مقاومت احمدی نژاد در پذیرش خواست رهبری می تواند اوضاع را به سمت تعیین تکلیف نهایی سوق دهد. در آن صورت تنها ابزار بازدارندگی برای احمدی نژا د انجام اقدامات غیر متعارف علیه جریان رقیب است . بررسی جوانب مختلف نشان می دهد که اقدامات غیر متعارف حکم انتحار سیاسی برای وی خواهد داشت .البته موقعیت رهبری را نیز تضعیف خواهد کرد که تا کنون هزینه های زیادی را پرداخت کرده است و در هر صورت به دلیل شکست ایده حاکمیت یکپارچه مطیع کامل ولایت ، یک بازنده محسوب می گردد.
تحولات پر شتاب آینده فضای سیاسی نشان خواهد داد که زمانه آبستن چه حوادثی است.
منابع :
۱- خبر آن لاین ،تکذیب اظهارات آقاتهرانی از سوی پایگاه اطلاع رسانی دولت ،۱۷/۰۲/۱۳۹۰
http://www.khabaronline.ir/news-149221.aspx
۲- خبرگزاری فارس. دولت تا آخر پای ولایت فقیه ایستاده است ، ۱۱/۰۲/۱۳۹۰
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9002116297
۳ – بی بی سی ، صدیقی: احمدی نژاد به طور عملی تبعیت کامل از ولایت را نشان دهد ، ۱۷/۰۲/۱۳۹۰
http://www.bbc.co.uk/persian/rolling_news/2011/05/110507_l07_sedi
ghi_ahmadinejad_khamenei.shtml
۴ – تابناک ، دعای یک مداح برای احمدی نژاد ،۱۷/۰۲/۱۳۹۰
http://www.tabnak.ir/fa/news/163131/
۵ – خبر آن لاین ، شعار عزاداران و مداحان حضرت زهرا(س) علیه چهره جنجالی دولت
http://www.khabaronline.ir/news-149182.aspx
۶ – سایت دگر بان ، اطلاعات تیم خامنه‌ای درباره «جن‌گیر» احمدی‌نژاد ،۱۴/۰۲/۱۳۹۰
http://www.digarban.com/node/991
۷ – میزان نیوز ، محکومیت محمدرضا رحیمی به جرم اختلاس و تحصیل مال نامشروع ، ۱۷/۰۲/۱۳۹۰
http://www.mizankhabar.net/2010-01-09-16-05-16/2662-1390-02-17-17-53-52.html
۸ – سایت الف ، رانتخواری بزرگ در شرکت خصوصی متصل به حلقه قدرت – ثروت ، ۱۳/۰۲/۱۳۹۰
http://alef.ir/1388/content/view/102636/
۹- خبر آن لاین ، دبیرکل فراکسیون اقلیت: وحدت جامعه در گرو «هماهنگی قوا درعمل به رهنمودهای مقام‌معظم‌رهبری» است ،۱۷/۰۲/۱۳۹۰
http://www.khabaronline.ir/news-149193.aspx
۱۰ — سایت آینده ، مشایی دستگیر نشده است ، ۱۷/۰۲/۱۳۹۰
http://www.ayandenews.com/news/27748/

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای نگاهی به فرجام منازعه خامنه ای – احمدی نژاد بسته هستند

فساد اخلاقی یا خنثی سازی رمالی ؟

این روز ها عباس غفاری آماج اصلی حملات اصول گرایان ولایت مدار و مخالف حلقه یاران احمدی نژاد است. از دید آنان وی جن گیر و رمالی است که ادعای کذب رابطه با امام زمان را مطرح می کند و از این طریق توانسته ابتدا اسفندیار رحیم مشایی را مفتون خود سازد و سپس از طریق وی نظر و اعتماد احمدی نژاد را جذب کند. اصول گرایان افراطی و هواداران رهبری با بزرگنمایی و اغراق وی را فردی منحرف معرفی می کنند که با شیطان پیوند یافته است و در لباس طرفداری از دین در حال تیشه زدن به ریشه دیانت است . از دید آنان وی محور اصلی القائات و پندار های توهم آمیز به رئیس جمهور و تشویق او به ایستادگی در اختلاف نظرش با رهبری است و مساله هاله نور نیز از وی نشات می گیرد.
حسین فدایی دبیر کل جمعیت ایثار گران انقلاب اسلامی و از چهره های تندرو، جریان هوادار رئیس جمهور را منحرف می داند چرا که به زعم او در حوزه اندیشه و فکر، تبیین این جریان در مورد مسائل اسلامی با تفکر و منطق و روش شیعه فاصله دارد. وی همچنین درتوصیف وابستگان این حلقه می گوید: ” این جریان، عصر غیبت را پایان‌ یافته و عصر حاضر را عصر حضور می‌شمارد و عصر حاضر را به عنوان عصر تبعیت از ولی فقیه و ولی امر مسلمین نمی‌شمارد. جریان انحرافی مدعی است وقتی که مستقیم از ولیعصر دستور می گیرید، چه نیازی به ولی فقیه‌ و ولی امر دارید؟
مطالب دیگری نیز از جریان انحرافی و نفوذی دیده و شنیده شده که غیبیات و توسل به اجنه و شیاطینی را مطرح می کنند که در خور انسان مؤمن، شیعه، مقلد و مقید به خط فقاهت نیست. او در ادامه می گوید :” عقاید آنها شیطانی است زیرا مجموعه آنچه مطرح شد در فضایی از توجیهات دینی، توجیهات غیبی، به کارگیری طلسم و تسخیر اجنه و … سامان پیدا می‌کند. در اصل حرکات منحرف و شیطانی جریان انحرافی برگرفته از غیبیات و عرفان‌های کاذب و توسل به حضرت مهدی (عج) به شکل من‌ درآوردی و خودساخته و خود پرورش داده است و این فکر عقبه اجتماعی ندارد.”(۱)
مجموعه این حملات سنگین منجر به بازداشت وی از سوی نیروهای امنیتی شده است. تا کنون اسفندیار مشایی و احمدی نژاد و نیروهای اصلی آنان نسبت به این بازداشت واکنش صریح و مستقیمی نشان نداده اند. اما سایت یکشنبه و همچنین ۷ صبح به نقل از یکی از نزدیکان رئیس جمهور که حاضر به معرفی خود نشده است ، عنوان کردند که وی خواستار روشن شدن ابعاد ماجرای «عباس غفاری» برای جلوگیری از ضربه زدن به رییس جمهور از طریق گسترش شایعات درباره این فرد شد.(۲)
وی ضمن تایید علاقه زیاد غفاری به رئیس جمهور اذعان کرده است مباحث مربوط به ارتباط با ماوراء و اجنه برخی از اطرافیان رئیس جمهور فقط در چند مورد خاص محدود می گردد. جهت گیری کلی این مصاحبه رویکرد مثبتی نسبت به غفاری دارد و به شکلی بسیار محطاطانه از وی دفاع می کند. مصاحبه شونده در نهایت با طرح چند پرسش به نوعی دستگاه قضایی را زیر سئوال می برد. سئوالات مهم عبارتند از :
آیا فرد مورد نظر واقعا آنگونه که شایع شده، انحراف عقیدتی داشته و از روش های خاص برای ارتباط با ماوراء، اجنه و آینده بینی استفاده می کرده است؟
– انحراف عقیدتی فرد مورد نظر – درصورت صحت – و روش های مورد استفاده وی – درصورت صحت – چگونه بوده است؟
– آیا صحت دارد که وی به شدت علیه برخی مقامات و چهره های مذهبی عالی مقام درگذشته، موضعگیری می کرده و نسبت هایی می داده است؟
– چه نهادی وی را دستگیر کرده است؟
– دلیل مشخص دستگیری وی چه بوده است؟
– آیا صحت دارد که بازجوی این فرد پس از چند روز سکته و … فوت کرده است؟ در صورت صحت، دلیل دقیق فوت چه بوده است؟
– آیا استفاده از چنین روش هایی برای اداره امور کشوری، شرعی است؟
اما این چهره جنجالی ، فردی نو ظهور در عرصه سیاسی ایران است و سابقه روشن و شناخته شده ای ندارد. پاره ای از افراد معتقدند که وی فردی متدین ، حافظ قران و سالم است که همکاری اش با مقامات جمهوری اسلامی محدود به دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد نیست بلکه از دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی روابط خوبی با برخی از دولتمردان بر قرار کرده است و با تداوم ارتباطات در دوران اصلاحات نهایتا روابط نزدیک تری را با دولت های نهم و دهم ایجاد کرده است. بر اساس پاره ای از شنیده ها محمد رضا رحیمی معاون اول رئیس جمهوری مرید و از دوستان وی بوده است و بدینرتیب پای غفاری را به حلقه نزدیکان رئیس جمهور باز کرده است. برخی دیگر معتقدند که اسفندیار مشایی خود مستقیما با عالم غیر مادی و ماورائی ارتباط برقرار می کند.
عکسی به نام عباس غفاری توسط سایت بولتن نیوز نزدیک به دستگاه امنیتی کشور منتشر شده است .این عکس در نمایه وبلاگ فردی بنام حکیم عباس قرار دارد که کارش آگاهی بخشی ، معرفی شیوه طب سنتی و گیاهی و ارائه درمان و نسخه داروهای گیاهی است. اما این عکس مربوط به فرد بازداشت شده نیست بلکه فقط تشابه اسمی بین آنان بر قرار است . حکیم عباس فرد دیگری است که هیچ ارتباطی با حلقه یاران مشایی و فرد بازداشت شده ای که سخنگو ی قوه قضائیه دلیل دستگیری وی را ارتباط با اجنه و عقاید انحرافی عنوان کرده است، ندارد.
اقدام غیر اخلاقی و غیر حرفه ای سایت بولتن نیوز و دیگر وبلاگ هایی که از سر شتابزدگی و بی مسئولیتی اقدام به انتشار عکس وی کرده اند مورد اعتراض حکیم عباس واقع شده است .
به دلیل نبود اطلاعات کافی و معتبر نمی توان در خصوص درستی و یا نادرستی ادعا های مربوط به عباس غفاری که اینک تحت بازجویی است ، داوری قطعی کرد همه این موارد صرفا گمانه ها و اماره هایی برای تحقیق و بررسی هستند.
شاید سرنوشت پرونده امنیتی و قضایی وی تا حدی ابهامات را بر طرف سازد.
اما در این میان انتشار نامه هایی منسوب به وی که حاوی عبارات زننده واعتراف به وقیح ترین مفاسد اخلاقی وعقیدتی است و تلاش برای انتساب مفاسد اخلاقی حاد به وی عملی محکوم و در خور سرزنش بسیار است.
در این خصوص سایت شفاف نیوز که مشهور است ازطرف نزدیکان محمد باقر قالیباف اراده می شود و معمولا به تبلیغ اعمال و مواضع وی می پردازد گوی سبقت در تهمت پراکنی و اشاعه فساد را از دیگران ربوده است . این سایت در مطلب اول ،متن نامه‌ای منسوب به عباس غفاری را منتشر کرده که در این متن٬ غفاری خود را فرزند پدر و مادری «فاحشه» ٬ «فاسد» و «مجهو‌ل‌النسب» خوانده است.(۳) و در مطلب دوم اطلاعاتی پیرامون رابطه خانمی را منتشر ساخت که توسط غفاری اغفال شده است و علی رغم اینکه متاهل بوده تصمیم به ازدواج با وی می گیرد. این سایت مدارکی منتشر کرده که تاریخ رفتن خانم یاد شده به منزل غفاری و آغاز رسمی زندگی مشترک ، زود تر از ثبت طلاق وی از همسر سابقش در محضر بوده است!
این مطالب در زمانی منتشر می شود که غفاری در زندان انفرادی است و به دلیل نداشتن رابطه با خارج از زندان امکان پاسخگویی و دفاع ندارد. بی نیاز از توضیح است که چه قدر این اعمال به لحاظ اخلاقی قبیح و ناپسند است.
حتی اگر این ادعا ها درست نیز باشد باز با توجه به ادبیات و واژه های سخیفی که استفاده شده است ،انتشار آنها عملی نا صحیح است و حکم اشاعه فحشا و ترویج بی اخلاقی را دارد . عمل سایت شفاف نیوز بمراتب غیر اخلاقی تر از اتهاماتی است که به عباس غفاری زده است. حال اگرمعلوم شد که همه این حرف ها بی اساس است چگونه می خواهند اعاده حیثیت از فردی بکنند که آبروی او را برده اند؟
از آنجاییکه این اتهامات سنگین اخلاقی درست پس از آشکار شدن اختلافات بین رهبری و احمدی نژاد مطرح شده است لذا شائبه سیاسی بودن آن به صورت جدی وجود دارد. چرا تا قبل از این نزاع چنین مسائلی باز گو نمی شد!
این رفتار نشان می دهد برچسب هایی چون میانه رو و افراطی در بین اکثر چهره های اصول گرا اعتبار ذاتی ندارد بلکه امری متغیر است که بسته به جایگاه افراد در معادلات قدرت جابجا می شود. در همین مورد می بینیم جریانی که تمایل دارد خود را اصول گرای میانه رو یا اصلاح طلب بنامد یکی از افراطی ترین و زشت ترین نوع برخورد با مخالف را مرتکب می گردد. بنابراین نمی توان روی این نام گذاری ها و ادعا های شکننده حساب باز کرد.
خبری تایید نشده حکایت می کند که خود قالی باف در روزگاری نه چندان دور با غفاری رفاقت داشته است. اگر این خبر درست باشد ،سیئه اخلاقی دیگری را آشکار می سازد که در میان صاحب منصبان جمهوری اسلامی و اساسا حکومت های اقتدار گرا مسبوق به سابقه است که به مجرد افول ستاره بخت کسی ، هر کس به فراخور موقعیت ضربه ای به طرف می نوازد تا موقعیت خود در قدرت را استوار سازد.
بررسی رفتار بخش مسلط جمهوری اسلامی با مخالفان پرده از این واقعیت تلخ بر می دارد که هتک حیثیت اخلاقی وبردن آبروی افراد یکی از حربه های اصلی دستگاه امنیتی وقضایی برای بد نام کردن مخالفان و جلوگیری از حمایت افکار عمومی بوده است. در این میان هیچ فرقی بین خودی و غیر خودی نگذاشته اند و بعضا درمورد خودی ها بی رحمی و شدت عمل بیشتری انجام دادند. برخورد با همسر سعید امامی یکی از نمونه های روشنگر است.
میان مطالب منتشر شده فوق با جزوه اعترافات متهمان قتل های زنجیره ای شباهت وجود دارد که بعد ها معلوم شد متهمان در زیر شکنجه های سنگین مجبور به اعتراف شده اند. محور اصلی در هر دو آلودگی متهمان به مفاسد اخلاقی حاد است.
بدینترتیب بر اساس تجارب قبلی می توان حدس زد که بزودی ممکن است یا مطالبی شبیه متن های منتشر شده از طرف عباس غفاری در تلوزیون و یا دیگر رسانه های حکومت ویا دادگاه در قالب اعتراف داوطلبانه پخش شود ویا این ترور شخصیت ها بمثابه سناریو های امنیتی پشتوانه وادار کردن وی به پذیرش ادعا هایی چون رابطه با شیطان و جادو کردن رئیس جمهور است که مخالفان در درون بلوک قدرت حلقه یاران احمدی نژاد مطرح می کنند.
البته به دلیل ناشناختگی غفاری و عدم دسترسی به اطلاعات نمی توان قطعا او را از اتهامات فوق بری ساخت. اما مساله این است که اخلاق ، انسانیت و عدالت حکم می کند تا زمانی که وی در زیر بازجویی و تحقیق است چنین مطالبی منشتر نشود و اتهامات در یک دادگاه صالح که متهم در آن حق دفاع دارد ،مطرح گردد.
پایان بخشی به سوء استفاده نیروهای امنیتی و شعبه های قضایی وابسته به حاکمیت از مساله فساد اخلاقی ضرورتی مهم در کارزار برای بهبود حقوق بشر و زیست انسانی در ایران است.
در این کارزار از حقوق شهروندی و آزادی های اساسی هر کس چه در پوزیسیون و چه اپوزیسیون باید دفاع کرد و با هرزه پراکنی ، انتساب تهمت های اخلاقی و ترور شخصیت به شکل اصولی ، همه جانبه و بدون تبعیض مبارزه کرد. فرق نمی کند این اتهامت از سوی نیروهای حکومتی زده شود و یادر رسانه ها و محیط های مربوط به گروه های اپوزیسیون بیان گردد.
منابع :
۱- خبرگزاری فارس ، ولایت‌پذیری در عصر غیبت، مهم‌ترین شاخص شیعه است، ۹/۰۲/۱۳۹۰
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9002090456
۲- سایت یکشنبه ، درخواست برای روشن شدن ابعاد ماجرای «عباس غفاری» ،
http://www.1shanbeh.com/fa/?q=node/4
۳- سایت دگر بان ، اطلاعات تیم خامنه‌ای درباره «جن‌گیر» احمدی‌نژاد ،۱۴/۰۲/۱۳۹۰
http://www.digarban.com/node/991

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای فساد اخلاقی یا خنثی سازی رمالی ؟ بسته هستند

نا فرمانی احمدی نژاد وتداوم بحران ” اعمال ولایت “

خودداری محمود احمدی نژاد از پذیرش خواست اکثر نیروهای اصول گرا ، بار دیگر مسئله رابطه رئیس جمهور و احکام ولی فقیه را در صدر مباحث درون حکومتی نشاند. اکثر چهره های وابسته به بخش های سنتی و تند روی اصول گرایان اظهارات رئیس جمهور پس بازگشت به هیات دولت را رضایتبخش نمی دانند و ا ز وی می خواهند تا صریحا و عملا تبعیت خود از دستورات رهبری را نشان دهد.
در مقابل احمدی نژاد تعریف جدیدی از رابطه رهبری و رئیس جمهور ارائه داده است . در این نوع رابطه ظاهرا بر تبعیت نظری از اوامر ولی فقیه تاکید می شود ولی در عین حال اقتدار رئیس جمهور و آزادی عمل او در استفاده ا ز اختیارات قانونی اش قربانی اطاعت از احکام ولی فقیه نمی شود. او به صراحت عزت رهبری را در گرو توانمندی و قدرت رئیس جمهور می داند. تکامل منطقی این دیدگاه به محدود کردن اختیارات رهبری منجر می شود امری که خط قرمز اکثریت اصول گرایان وشخص رهبری است. قهر ۱۱ روزه احمدی نژاد و تداوم سکوت در خصوص پذیرش مصلحی در راس مدیریت وزارت اطلاعات یکی از سنگین ترین نا فرمانی ها از جایگاه ریاست جمهوری در برابر موضع ولی فقیه بوده است.
این برخورد رویارویی جدیدی را در حکومت و در برابر حاکمیت یکپارچه پدید آورده است بگونه ای که چهره های هوادار آقای خامنه ای و بخش های روحانی و نظامی اصول گرایان آن را فتنه دو می نامند که صبغه دینی داشته و چون از میان خودی ها برخاسته است لذا خطرناک تر و پیچیده تر است .
یکی از ابعاد گوناگون این منازعه بحران رابطه احکام ولی فقیه و قوای سه گانه بخصوص رئیس جمهور است.
پس از گذشت ۳۲ سال از تصویب قانون اساسی هنوز مساله چگونگی برخورد با احکام ولی فقیه در ساخت قدرت نهادینه نشده است و کماکان بحرانی است . این بحران خود بخشی از بحران بزرگتر دولت و توزیع قدرت در نظام سیاسی است.
بعد از تثبیت گرایش خط امام و حذف گرایش های لیبرال تصور می شد که دیگر چالشی در سطح کلان قدرت وجود ندارد و حاکمیت می تواند به صورت یکپارچه و تحت نظر اوامر آیت الله خمینی عمل کند. ولی درگیری ها و اختلافات پیش آمده خیلی زود این تصور را از بین برد و باعث شکل بندی ترکیب جدیدی از رقابت و منازعه جناح های نظام در قالب چپ و راست شد.
یکی از حوزه های اصل مناقشه چگونگی برخورد با نظرات ولی فقیه در اموری مانند اختیارات مجلس ، شورای نگهبان و دولت بود که در قلمرو وظایف مستقیم رهبری قرار نداشتند. به باور جناح راست در آن دوران احکام ولی فقیه برای رئیس جمهور و نمایندگان مجلس جنبه ارشادی داشت والزام آور نبود . اما جناح چپ بر مولوی بودن احکام فوق تاکید داشت . اکثر چهره های اصلاح طلب کنونی در آن زمان معتقد بودند حوزه اعمال نظر ولی فقیه نا مشروط است . آنان ولایت مطلقه را فرا تر از قانون اساسی تفسیر می کردند و اطاعت از احکام ولی فقیه در هر صورتی را برای کارگزاران نظام ضرروی می دانستند.
کشمکش بین دو جناح بار ها منجر به دخالت آیت الله خمینی شد . مقاومت آقای خامنه ای در انتخاب میر حسین موسوی به عنوان نخست وزیر در دوره دوم ریاست جمهوری این بحران را به اوج رساند .
نهایتا علی رغم موضع گیری صریح بنیانگزار جمهوری اسلامی ۹۹ نفر از نمایندگان مجلس رای مخالف دادند. متهم کردن آنها به مخالفت با ولایت فقیه و خط امام از سوی موافقین مهندس موسوی و سنگین شدن فضا باعث شد تا آقای خامنه ای اعلام کند که آنها ۹۹ نفر نیستند بلکه با وی می شوند صد نفر.
دخالت های فراقانونی آیت الله خمینی به کرات اتفاق افتاد و اکثرا در اختلافات جانب جناح چپ را گرفت . در مجموع در آن دوران رئیس جمهور از تمامی اختیارات خودش استفاده نکرد.
جناح چپ با اضافه کردن قید مطلقه در نسخه تجدید نظر قانون اساسی کوشید تا این منازعه را به صورت نهادینه و قانونی حل کند . اما درگذشت آیت الله خمینی و قرار گرفتن فردی از جناح رقیب بر مسند رهبری ، باعث چرخش دیدگاه آنان از ولایت مطلقه به ولایت مقیده شد.
در فضای جدید جناح راست از ولایت فقیه غیر مشروط دفاع می کرد و شرط لیاقت برای تصدی مقام های حکومتی را ذوب در مقام ولایت بر می شمرد.
در این دوران جناح چپ سعی کرد ولایت فقیه ومحدود در چارچوب قانون اساسی را تئوریزه کند. تجدید نظر آیت اله منتظری در نظریه ولایت فقیه اش نیز به این جریان کمک کرد تا انتخابی بودن ولایت فقیه و مشروط بودن به مقبولیت عامه را مطرح سازد. همچنین در این دوران برخی از جمله دکتر مهدی حائری یزدی استدلال کرد که شان ولی فقیه وکالت از سوی مردم است نه فضیلتی که از سوی خداوند به وی اعطاء شده است.
اما جناح راست با میدان داری آیت الله جوادی املی ، آیت الله مصباح یزدی و شیخ محمد یزدی با ارائه تفاسیری رادیکال تر مدعی شدند که خداوند ولی فقیه را نصب می کند وخبرگان وظیفه کشف وی را دارند . از دید آنان مشروعیت ولی فقیه وابسته به مقبولیت توسط مردم نیست.
دور جدیدی از بحث ها تئوریک در فضای سیاسی پیرامون اندیشه سیاسی شیعه و نظریه ولایت فقیه در گرفت. اصلاح طلبان مطلقه بودن ولی فقیه را مربوط به اختیارات حکومت اسلامی می دانستند و بخش های قانونی کشور را نمایندگان ولی فقیه می دانستند که به موجب عقد با مردم در قانون اساسی بخشی از اعمال ولایت رهبری از طریق آنان انجام می شود و ولی فقیه نباید در تشخیص و اختیارات قانونی آنها دخالت بکند.
هاشمی رفسنجانی در دوران ریاست جمهوری اولش به طور نسبی اقتدار داشت و عملا اعتنایی به نظرات رهبری نداشت اما در دوره دوم که شکاف بین انان گسترش یافت در اکثر مواقع تسلیم نظر رهبری شد. این تسلیم از سر رضایت نبود بلکه به ناچار و از سر اجبار به آن تن داد.
سید محمد خاتمی با تکیه به تعریف جدید اصلاح طلبان از ولایت فقیه مقیده و محدود در چارچوب قانون اساسی انتخاب شد. ولی کارشکنی های بخش های غیر انتخابی و نیروهای نظامی و امنیتی نگذاشت تا وی کامیاب شود و عملا این تفسیر از حرف فرا تر نرفت.
انتخاب احمدی نژاد که با دخالت و حمایت آشکار رهبر صورت گرفت ،نقطه امید وی و نیرو های ولایت مدار نظام بود که سرانجام کسی به ساختمان ریاست جمهوری راه یافته که کاملا مطیع اوامر رهبری است. اما رفتار اخیر احمدی نژاد دوباره این شکاف کهنه را فعال کرد.
بار دیگر اعمال نظرات ولی فقیه با بحران مواجه شده است. اقتضای طبیعی نظریه ولایت فقیه و هم تمایلات شخص رهبر پذیرای استقلال قوای سه گانه وبخصوص رئیس جمهور نیست. تبعیت رئیس جمهور برای دیدگاهی که محدود شدن اختیارات رهبری و ممانعت از دخالت های فرا قانونی آن را براندازی نظام محسوب می کند ،جنبه استراتژیک دارد.
از این رو مدافعان ولایت مطلقه دور جدید از نظریه پردازی و دفاع از اختیارات نا محدود رهبر را آغاز کرده اند که با اغراق هایی همراه است. از دید مصباح یزدی هرکسی پس از اگاهی از ولایت فقیه از احکام ولی فقیه تبعیت نکند طاغوت و مشرک است. همچنین برخی دیگر تبعیت از فرامین رهبری را وظیفه شرعی و الزام قانون اساسی معرفی کردند. در دور جدید احکام ولی فقیه به مانند فرامین خداوند درنظر گرفته می شود که عدول از آنان موجب معصیت و گناه می شود.
اما به نظر می رسد که اعتقاد حلقه یاران احمدی نژاد به نظریه ولایت فقیه و نیابت عامه فقها در دوره غیبت مقطعی و موقت بوده است تا مقدمات ظهور فراهم شود و حال که به اعتقاد آنان دوران صغر ظهور است دیگر نیازی به دنباله روی از ولی فقیه نیست. این نگرش باعث تداوم بحران در اعمال ولایت فقیه مطلقه می گردد.
البته بررسی تاریخچه منازعات سیاسی در نظام نشان می دهد بیش از آنکه حقانیت نظری و مشروعیت دینی نظریه ولایت فقیه برای کارگزاران نظام اهمیت داشته باشد ، نزدیکی یا دوری به مواضع سیاسی شخص ولی فقیه وبرخورداری از امتیازات اعمال ولایت مهم است. به عبارت دیگر معادلات فقه – قدرت حرف اول ر ا در این منازعات می زند.
هر نیروی داخل نظام بمجرد اینکه از دایره توجه رهبری دور می شود ،گرایش به سمت نظریه ولایت فقیه مقیده و محدود پیدا می کند.
از این رو راز چرخش های چشمگیر قائلان به نظریه ولایت مطلقه به محدود و یا بالعکس بیشتر ریشه در تاثیر مواضع ولی فقیه در موقعیت افراد و جناح ها در ساخت قدرت دارد.
البته افرادی مانند آیت الله منتظری نیز بوده اند که دیدگاه های شان مستقل از جنگ قدرت و صرفا در چارچوب مباحث نظری و اعتقادی تغییر پیدا کرده است.
در تشخیص چگونگی پیدایش این منازعه از جنبه نهادی نیز نباید غفلت کرد. اتکاء رئیس جمهور به رای مردم به صورت طبیعی با اختیارات نا محدود ولی فقیه تعارض دارد . این دو گانگی منبعی است که به وا گرایی بین رئیس جمهور و ولی فقیه دامن می زند. رئیس جمهوری که بخواهد از اختیاراتش استفاده کامل بکند خواه نا خواه در اصطکاک با فقیهی قرار می گیرد که می خواهد همه تصمیمات خرد و کلان مملکتی از صافی نظرات وی عبور کند. در این میان گروه ها وافرادی نیز منافعی پیدا می کنند که در برابر هر تغییر در خصوص حوزه اعمال ولایت رهبری مقاومت شدید نشان می دهند.
بنابراین به نظر می رسد تا زمانی که رئیس جمهور انتخابی است و ولی فقیه نیز به دلیل چرخه معیوب بعد نظارتی مجلس خبرگان از دسترس تاثیر گذاری افکار عمومی و مردم بدور است ،این بحران ادامه پیدا کند و نشستن نزدیک ترین افراد بر کرسی ریاست جمهوری نیز خواست تنزل یافتن این جایگاه به معاونت اجرایی ولی فقیه را تضمین ننماید.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای نا فرمانی احمدی نژاد وتداوم بحران ” اعمال ولایت “ بسته هستند

زنجیریان فخر آفرین جنبش دانشجویی

زنده نگاه داشتن یاد زندانیان سیاسی و ارج نهادن بر فداکاری آنها بخشی از فعالیت های مهم کنونی جامعه هست. آنانی که قلب شان برای آزادی وسرافرازی میهن می تپد و یا دل در گرو گسترده شدن چتر حقوق بشر بر آسمان ابری کنونی ایران را دارند ، به انحاء مختلف می کوشند تا آزادی اسیران استبداد را سرعت بخشند و هزینه اذیت و آزار آنان توسط حاکمیت را افزایش دهند ، یا از بار روانی حبس آنان بکاهند و یا دل خانواده آنان را شاد سازند .
تقلیل آلام و رنج های کسانی که از آسایش و رفاه خود برای استیفای حقوق ملت و کوتاه شدن دست مستبدین از جامعه گذشته اند ، فضیلتی بزرگ و وظیفه ای اخلاقی است.
زندانی وقتی متوجه می شود که ذهن ها و دل های زیادی در بیرون از دیوار های بلند وعبوس زندان به او می اندیشند و نسبت به وضعیت وی توجه دارند ، جان می گیرد و روحیه اش دو چندان می شود.
این حمایت ها خنثی کننده تلاش های اقتدار گرایان برای جدا کردن آزادی خواهان و ایزوله کردن زندانیان سیاسی است. همچنین حمایت همه جانبه از خانواده های زندانیان سیاسی و عقیدتی و کمک به آنها برای غلبه بر مشکلات ، در برنامه حاکمیت اختلال ایجاد می کند که می پندارد با تشدید فشار بر مخالفان و در مضیقه گذاشتن خانواده ها می تواند آنها را به ستوه آورد و با شکستن قامت نزدیکان فرد زیر فشار های گوناگون آنها را نا خواسته به عامل فشاری برای به سکوت واداشتن زندانیان سیاسی بدل سازد.
فعالیت های حمایتی طیف مختلفی را در بر می گیرد. اخیرا کمپین های مستقل و ویژه ای برای زندانیان سیاسی بمناسبت فرا رسیدن سالروز تولد آنها راه افتاده است. این اقدام چه به لحاظ نمادین و چه به لحاظ فعالیت های عملی که صورت می گیرد به فرا خور گردش زمان نام تعدادی از زندانیان را برجسته می سازد . از این رو فرصت ارزشمندی فراهم می سازد تا بتوان با سازماندهی و بسیج منابع و امکانات مختلف ، در سرنوشت زندانیان سیاسی تاثیری مثبت بجای گزارد.
ارتفاع بخشیدن به نام و منزلت زندانیان سیاسی درست نقطه مقابل تلاش های دولتی برای خاموش کردن ندای اعتراضی آنها هست.
وجود هر زندانی سیاسی مقاوم و استوار در حکم شاهدی است که باصدایی رسا ماهیت ظالمانه و بیداد گر نظام سیاسی را بر ملا می سازد. گرامی داشتن زحمات آنها و خلق فرصت برای ابراز همبستگی و پشتیبانی ، نمی گذارد خواست حکومت در تبدیل زندان به فراموش خانه تحقق یابد.
اینک نویت میلاد اسدی ، علی ملیحی ، حسن اسدی زید آبادی و مجید دری رسیده است. نمایندگانی از جنبش پر افتخار دانشجویی که هیچگاه زندان های سیاسی ایران از وجود فعالان آن خالی نبوده است.
این چهار جوان رشید از سرمایه های کنونی جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران هستند که در کوره زندان آبدیده می شوند تا سازندگان اینده ای روشن برای میهن باشند.
ملیحی و اسدی زید آبادی اعضاء سازمان ادوار دفتر تحکیم وحدت هستند که در قالب حزبی رسمی به دفاع از حقوق مردم مشغول است. آنها نقشی مهم در فاصله گرفتن ادوار از رویکرد حزبی مصلحت اندیش و عافیت طلب ایفا کردند و همراه با دیگر اعضاء سعی نمودند تا جایگاه ادوار در کانون نیروهای تحول خواه و مدافع شکل گیری دموکراسی و حقوق بشر قرار گیرد . آنها در راه تحقق مطالبات ملت هیچگونه کوتاهی و تعللی را نمی پذیرفتند. همچنین آنان در مستند کردن موارد نقض حقوق بشر و اطلاع رسانی پیرامون مشکلات و تنگناهای مخل رعایت حقوق شهروندی نیز تلاش های درخوری داشتند.
حال آنها در زندان تاوان دفاع از میهن و ملت و ایستادگی در برابر خودکامگی را پس می دهند. علی ملیحی ۱۶ ماه هست که در حبس بسر می برد و از مرخصی محروم هست. حسن اسدی زید آبادی پس از آزادی از بازداشت اولیه دوباره به رسالتش ادامه داد و در مقابل تهدید ها و تطمیع های نیروهای امنیتی کوتاه نیامد و اینک بیش از هفت ماه است که در زندان اوین هزینه پایداری بر مواضع حق طلبانه اش را می پردازد.
میلاد اسدی از چهره های شاخص سالیان اخر جنبش دانشجویی است. او از اعضاء شورای مرکزی اواخر دهه هشتاد دفتر تحکیم وحدت هست که بدون هر گونه مبالغه ای ، شجاعانه فشار های زیادی را تحمل کردند ولی در برابر تند باد حاکمیت پادگانی از پای نیفتادند اگر چه قامت شان در زیر بار هجوم گسترده عمله استبداد دینی خم شد.
او هفده ماه است که اسیر دست های تاریک اندیشانی است که در خیالی باطل می خواهند شعله حق طلبی و آزادی اندیشه را در دانشگاه خاموش کنند. حضور او و دیگر فعالان دانشجویی در زندان ترجمان مقاومت دانشگاه در برابر جهل و خودکامگی است ،فرجام این پیکار تعمیق ربشه های استقلال و تثبیت بازگشت ناپذیر سنت نقادی در دانشگاه است.
مجید دری که در زندان نیز کماکان با مجازات های جدید دست و پنجه نرم می کند، از اعضاء انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی و عضو شورای دفاع از حق تحصیل دانشجویان است. اعتراضات مداوم وی به محرومیت از تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و استمرار در مطالبه باز شدن در های دانشگاه بروی دانشجویان ستاره دار باعث شد تا از زندگی در فضای آزاد نیز محروم گشته و راهی زندان اوین شود. روحیه مقاوم و مبارز وی باعث شد تا به زندان بد و آب و هوای ایذه تبعید گردد .او ۲۲ ماه هست که با میله های زندان مانوس و همنشین گشته است و تمامی تمهیدات سردمداران سرکوب جنبش دانشجویی در وا داشتن وی به تسلیم ناکام مانده است. صدای او بانگ رسای آزادی خواهی و نفی اعمال گزینش ایدئولوژیک در نظام پذیرش دانشجو را بازتاب می دهد.
این ۴ جوان مبارز به همراه دیگر چهره های فعالان سابق و لاحق دانشجویی چون بهاره هدایت ، محمد پور عبدالله ،مجید توکلی ، عبدالله مومنی ، علی جمالی ، ضیاء نبوی ، شبنم مدد زاده ، مهدیه گلرو ، ستارگان درخشانی هستند که به محیط سرد و تاریک زندان گرمی و نور می بخشند.
آنها از تفریح و جوانی کردن گذشتند تا نسل های آینده جوان کشور از نعمت آزادی و کرامت انسانی برخوردار شوند. آنها سختی حبس را تحمل می کنند تا در های زندان بزرگ کشور به روی آزادی و رهایی گشوده شود و پرتو های پر فروغ مهر ، آگاهی و کردار نیک سیمای جامعه را نوازش دهد.
بی تردید اسدی ،ملیحی ، اسدی زید آبادی و دری هنگامی که پرچم آزادی خواهی را بر افراشتند و پنجه در پنجه مافیای قدرت و ثروت در انداختند ، تولدی جدید را تجربه کردند .
هر چه شمار روز های حبس آنان افزون شود بر منزلت و قدر هویت جدید آنان نیز اضافه می گردد. سهم اندک کنونی آنان از زندگی راهی است که آنها را به سحر گاه شکفتن ها و رستن های ابدی رهنمون می سازد.
طلوع بهار آزادی نقطه کمال هویت آزادی خواهانه آنان است . به امید آنکه در آن ایام فرخنده ، زاد روز شان را به جشن و شادی نشست .
که زندان مرا بارو مباد!
جز پوستی بر استخوانم
بارویی آری
اما
گرد بر گرد جهان
نه فراگرد تنهایی جانم!
احمد شاملو

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای زنجیریان فخر آفرین جنبش دانشجویی بسته هستند

توهم احمدی نژاد ؟یا تحولاتی غافلگیر کننده

پدیدار شدن شکاف بین رهبری و رئیس جمهور نشان داد که حلقه یاران دولت احمدی نژاد برنامه ای برای آینده حاکمیت دارند که مورد تایید آقای خامنه ای وجناح افراطی اصول گرا نیست. علی القاده قهر احمدی نژاد بزودی تمام می شود و وی برای جلو بردن برنامه اش به نهاد ریاست جمهوری بر می گردد. اما احمدی نژاد با توجه به اتفاقات روی داده و بخصوص مقابله علنی رهبری ، برای تداوم برنامه اش نیاز به زمان و باز نگری در روش ها دارد.
جریان وی می اندیشد که رقابتی شدن انتخابات های آینده در غیاب اصلاح طلبان می تواند آنها را به مقصود برساند. احمدی نژاد می پندارد که آراء اعلام شده به شخص وی داده شده است. لذا می تواند دوباره این آراء را به صحنه بیاورد. تا کنون این جریان با تبلیغ پروژه های عمرانی دولت در روستا ها وشهر های کوچک ، توزیع کالا در مناطق محروم جامعه و تبلیغ گفتمان عدالت ، ساده زیستی و مبارزه با فساد و ثروت های باد آورده توانسته بود بخشی از آراء اقشار فرو دست را به دست آورد. حال تصور می کنند اجرای قانون هدفمند شدن یارانه ها وزن احمدی نژاد در این بخش را افزایش داده است.
اکنون حلقه یاران احمدی نژاد در صدد هستند بخشی از طبقه متوسط که بیشتر مطالبات فرهنگی دارند و چگونگی نظام سیاسی برای آنها مهم نیست و گرایشی به سمت هیچ کدام از جریانات سیاسی را ندارند ، جذب کنند تا ترکیب آراء آنها با اقشار محروم و روستا نشینان پیروزی آنها در انتخابات آینده را تضمین کند. کسب اکثریت مجلس برای آنها ارزشی استراتژیک دارد تا قوه مقننه را با قوه مجریه همسو سازند و سپس به صف آرایی در برابر نهاد های انتصابی بپردازند و آنها را مجبور به عقب نشینی و دنباله روی سازند.
اما چالش های جدی در سر راه این برنامه وجود دارد و موفقیت آن در شرایط معمول سیاسی را زیر سئوال می برد.
نخست جنبه متوهمانه آن است که بر مبنای ارزیابی درست و واقعبینانه از موقعیت قرار ندارد. همانگونه که تصور پیوند استراتژیک رهبری با احمدی نژاد غلط از کار در آمد ، فرض های دیگر نیز ممکن است به چنین سرنوشتی دچار شوند. توزیع پول، روحانیت ستیزی ، نمایش چهره جدید در نظام سیاسی و مخالفت با گذشته نظام ،ادبیات عوام پسند، نمایش فساد ستیزی در مناظره های انتخاباتی ، ژست هاى ناسیونالیستی ، رویکرد تهاجمی و تحقیر گرایانه در برابر غرب و گرایش پوپولیستی نقاط قوت این جریان را تشکیل می دهد منتها پایه اصلی و پشتوانه این مزیت ها حمایت نا مشروط رهبری بود که دیگر وجود ندارد. حال معلوم نیست در غیاب حمایت رهبری و نیروهای نظامی و امنیتی تحت هدایت وی ،آیا احمدی نژاد می تواند بکار خود ادامه دهد؟ بدیهی است که بخش مهمی از آراء وی که بخاطر رهبری به وی رای داده بودند ،ریزش خواهند کرد. وی برای جبران این ریزش باید به رای هایی بیندیشد که خارج از سبد آراء پایگاه اجتماعی نظام هستند.
همچنین بخشی از حامیان وی با تصور حضور وی در قدرت در کنار او بوده اند. بررسی سوابق دیگر کارگزاران ارشدی که در نظام جمهوری اسلامی دچار مشکل شدند ،پرده از این واقعیت بر می دارد که به مجرد افول بخشی از طرفداران سابق به آنها پشت کرده اند و به صف مقابل پیوسته اند. این ریزش در برخی به علت فرصت طلبی سیاسی است و در برخی دیگر ، ناشی از دلبستگی انها به کلیت نظام سیاسی است که در نهایت در دو راهی پیش آمده مصلحت بقای نظام سیاسی را بر همراهی با فرد ارجح می شمرند. بنابراین محتمل است که برخی از سینه چاکان احمدی نژاد در صورت اصرار وی بر حفظ رابطه با مشایی و اطاعت گریزی از رهبری از وی کناره بگیرند . اتفاقی که هشدار فاطمه رجبی آغاز آن است و توصیه محمد علی رامین که وی را به چشم پوشی در استفاده از حقوق قانونی خود و پیروزی در آزمون ولایت پذیری توصیه می کند ، تا بمانند آقای خامنه ای نتیجه خوش تبعیت محض از ولایت فقیه و ایفای نقش دستیاری اصلی آیت الله خمینی را در آینده نصیب برد ، می تواند روشن کننده جدایی طیف دیگری از نزدیکان کنونی وی باشد. اکثر سایت های گمنام و یا جدید التاسیسی که به حمایت از دولت و شخص احمدی نژاد مشغول هستند در عین حال توجه ویژه ای به رهبری دارند و می خواهند هر دو را با هم داشته باشند. به عنوان مثال سرمقاله سایت دولت یار که به دشمنان نظام هشدارمی دهد که هرگز آنان جدایی این نیرو ها از نظام را نخواهند دید ، روشن می سازد اگر کار احمدی نژاد به جدایی از رهبری بکشد ، کثیری از این نیروها بعید است به حمایت ا ز او ادامه بدهند.
بنابراین در شرایطی که احمدی نژاد در جناح اصول گرایان و نهاد های مهم نظام ریزش زیاد نیرو پیدا کرده است و هیچیک ا ز گرایش های نظامی ، اطلاعاتی ، امینتی و روحانی حاضر به حمایت از موضع مستقل وی نشده اند و در این جدال همه جانب رهبری را گرفته اند ،او نا گزیر است بسمت مردم حرکت کند و بن بست یار گیری در درون نظام را با جلب نظر بخش خاکستری ،مستقل و ناراضی جامعه بشکند. همان مسیری که جناح خط امام پس از نا امید شدن از کنار آمدن با رهبری جدید پیمود و یا کارگزاران سازندگی در آن قدم گذاشت. البته جنس جریان احمدی نژاد با آنها تفاوت های زیادی دارد ولی جایگیری آن در جغرافیای سیاسی و الزامات جلب نظر مردم به آنها شبیه است. همچنین در عین حال باید توجه داشت که این امر یک انتخاب نیست بلکه یک اجبار و تحمیل با توحه به سرشت بسته نظام سیاسی و تضاد ساختاری آن با برونداد عرصه عمومی و مطالبات مردمی است.
اما حرکت احمدی نژاد به این سمت که استارت آن مدتی است زده شده و انتشار روزنامه هفت صبح و فعالیت برخی ا ز زروزنامه نگاران اصلاح طلب در آن مهر تاییدی بر این ادعا است ،با موانع جدی روبرو است.
بحران اعتماد بزرگترین چالش جریان احمدی نژاد است. آنها در بین مردم و بخصوص نیروهای تحول خواه بد نام هستند و این مشکل بسادگی قابل حل نیست. تمایل این جریان برای آنکه خود را اصول گرای پیشرو بنامد ممکن است برخی معدود از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی را جذب بکند اما برای تبدیل به یک جریان کافی نیست و به فعالیت های بیشتری نیاز دارد. برخی از نیروهای مدافع دموکراسی جریان احمدی نژاد را یک گروه فاشیستی می دانند که خطر آنها از همه جریانات حکومتی بیشتر است.
از سوی دیگر نا سازگاری بین مطالبات اقشار محروم و طبقه متوسط نیز کار را برای جذب هر دوی آنها دشوار می سازد. میر حسین موسوی در انتخابات قبلی با همین برنامه وارد شد ولی نهایتا موفق نشد و منطق انتخابات بر خلاف خواستش او را بسمت نمایندگی طبقه متوسط راند.
بنابراین چشم انداز موفقیت بخشی برای جریان احمدی نژاد وجود ندارد و ممکن است به همان سرعتی که بر کشید با همان سرعت نیز از صحنه کنار برود. وقوع چنین حالتی به معنای گرفتاری وی در پبیله توهم خواهد بود که سیاست ورزان در جوامع بسته و حکومت های خودکامه بسیار مستعد آن هستند. در این حکومت ها چون رشد افراد بر مبنای ارادت سالاری و پشتیبانی راس هرم قدرت و باز گذاشتن دست مجریان برای اعمال قدرت هست ،کارگزاران تا زمانی که بر مسند هستند گمان می کنند قدرت اعمالی وابسته به شخص آنها هست اما وقتی متوجه موقعیت شکننده خود می شوند که دست پشتیبان قدرت از پشت آنها برداشته می شود و وزن واقعی آنان رو می شود. جمهوری اسلامی کلکسیونی از این افراد را دارد که در زمان تصدی مسئولیت خود را قدر قدرت می دانستند ولی پس از افول آنچنان وضعیت نابسامانی پیدا کردند حتی نتوانستند جلوی تحقیر ها و فرجام ناگوار خود را بگیرند. صادق خلخالی ، علی فلاحیان ، سعید امامی ،هاشمی رفسنجانی و نیری نمونه هایی از این افراد هستند.
همچنین رهبران و افرادی که به تصادف در موقعیت های مهمی قرار می گیرند ،بسهولت دچار وهم می شوند که گویی دست غیبی و ما ورایی آنها را بر این سمت گذاشته است و رسالتی تاریخی بر دوش آنها قرار داد. تفسیر خاص آخر الزمانی و مهدویت موعود گرای حلقه یاران احمدی نژاد آنها بستر مساعدی است که آنها اتقدیر گرا می کند و با نا دیده گرفتن واقعیت ها و تنگناها آنها را دلخوش می سازد که در پیچ آخر تاریخ هستند و برودی بشارت ظهور همه موانع را از پیش روی آنان بر می دارد. احمدی نژاد زمانی زندگی در نظام ولایت فقیه را تمرین زندگی در جامعه مهدوی می دانست حال ممکن است وی به این نتیجه رسیده باشد که این امادگی بدست امده است و با توجه به ظهور قریب الوقوع امام زمان دیگر نیازی به ولایت فقیه نیست!
نحوه رشد و ارتقاء آقای خامنه ای که کاملا بر اساس تصادف صورت گرفت و شخصیت پردازی کاذبی که از او در حال حاضر صورت می گیرد ، می تواند احمدی نژاد را تشویق کند که تا بدون توجه به واقعیت و صرفا با استفاده از پروپاگندای تبلیغاتی انتظارات زیادی از خود و توانایی هایش داشته باشد. جوامعی که در آنها شایسته سالاری وجود ندارد و در فرایند اجتماعی شدن ساز و کار هایی برای چارچوب بخشیدن و سامان دادن به رشد و ارتقاء تعبیه نشده است ،همیشه در معرض این آفت هستند که افراد چیزی را مطالبه کنند که اصلا استحقاق آن را ندارند .
بدینترتیب با بررسی همه جوانب موجود ودر نظر گرفتن واقعیت ها تا کنون ،در شرایط متعارف امکان پیروزی آقای خامنه ای بیشتر است .البته این پیروزی هزینه های زیادی برای نظام به همراه خواهد داشت.
مگر آنکه احمدی نژاد دست به کار های غیر متعارف چون افشا کردن اطلاعات محرمانه در خصوص انتخابات جنجالی ۸۸ و سوابق مقامات نظام در وزارت اطلاعات ، موضع گیری علنی بر علیه رهبری ، مخالفت با ولایت مطلقه فقیه ، به خیابان کشاندن طرفداران خود و … دست بزند که عمل به آنها در حکم انتحار سیاسی است و نتیجه اش به نفع جنبش سبز و نیروهای تحول خواه خواهد بود.
البته ائتلاف نا نوشته وی با جنبش سبز و مخالفان ولایت مطلقه فقیه بشرط آنکه از صراحت و شفافیت برخوردار شود می تواند در طی فرایندی تدریجی نتیجه متفاوتی را در این کارزار رقم بزند. همراهی دولت با مطالبات سیاسی و فرهنگی نیروهای خواهان تغییر ،موازنه قوا را به ضرر رهبری و نیروهای مدافع اقتدار گرایی سیاسی تغییر می دهد. اگر چه وقوع این گزینه از بخت زیادی برخوردار نیست و با توجه به واقعیت ها موانع زیادی پیش روی آن وجود دارد اما بالقوه توان تاثیر گزاری زیادی برای تغییر دارد.
به هر حال در جامعه پیش بینی نا پذیر ایران ، می توان انتظار هر اتفاق شگقت انگیزی را داشت همانگونه که سوابق جریانات سیاسی در ایران نشان می دهد فعالان سیاسی می توانند تغییرات زیادی بکنند و موقعیت شان در اردو گاه های سیاسی جابجا گردد.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای توهم احمدی نژاد ؟یا تحولاتی غافلگیر کننده بسته هستند

فرجام احمدی نژاد در تحولات جدید قدرت

سکوت معنا دار محمود احمدی نژاد بحران بوجود آمده در حاکمیت پس از دخالت رهبری برای ابقاء وزیر اطلاعات را گسترش داده است. اینک بیش از ۹روز است که وی در دفتر کار خود وارد نشده و پس از بازگشت از کردستان در جلسات هیات دولت شرکت نکرده است . دفتر رئیس جمهور فعالیت های عادی خود را ندارد. همچنین غیبت وی در جلسه شورای انقالب فرهنگی بر ابهامات پیرامون آینده رئیس جمهور افزود.
اخبار ضد و نقیضی در خصوص موضع محمود احمدی نژاد توسط مدافعان و مخالفان وی پخش شده است ولی بسختی می توان آنها را راست آزمایی کرد. انچه قطعی به نظر می رسد خودداری احمدی نژاد از موافقت با بازگشت بکار حیدر مصلحی است. اگر چه با توجه به پذیرش استعفای وی توسط ریاست جمهوری ، تداوم مدیریت وی در وزارت اطلاعات مطابق قانون اساسی غیر قانونی است ،ولی رهبری جمهوری اسلامی و طیف ولایت مدار نظام جمهوری اسلامی مطابق عرف حاکم ،این اقدام را موجه می شمارند.
البته ریشه اصلی منازعه بحث انتخابات های آینده مجلس و ریاست جمهوری و ترکیب آینده هیات حاکمه هست. بنا به برخی از اخبار غیر رسمی و تایید نشده احمدی نژاد در دیدار با رهبری از وضع موجود ابراز نارضایتی کرده است و تداوم کار را با توجه به توطئه هایی که برخی برای برای او تدارک دیده اند دشوار دانسته است. سایت آزادی نیوز از طرفداران احمدی نژاد ابتدا خبر از استعفای احمدی نژاد داد ولی بعد بلافاصله این خبر را تکذیب کرد و مجددا خبر تکذیب نیز از روی وب سایت برداشته شد. برخی از وبلاگ های هوادار رئیس جمهور از مقاومت وی در برابر تحمیل گران خبر داده اند که ترجیح داده است تا خانه نشین شود و در برابر آنها تسلیم نگردد.
اما رفت و آمد ها در بخش های مختلف حکومت شدت گرفته است. مجلس تا کنون دو جلسه پیرامون وضعیت اضطراری دولت برگزار کرده است مهدوی کنی دیدار با احمدی نژاد را تکذیب کرد اما علی لاریجانی تاکنون پیرامون دیدارش با احمدی نژاد سکوت اختیار کرده است . سایت هفت صبح که همسو با روزنامه ۷ صبح منتسب به مشایی است خبر داده است : “برخی منابع مخالف دولت برنامه زنده تلویزیونی محمود احمدی‌نژاد را مشروط به موضع‌گیری سریع وی پیش از برنامه زنده کرده اند تا در اسرع وقت ا ایرنا و یا سایت خود مصاحبه کرده و اعلام موضع کند”.این سایت افزوده است که این منابع مخالف دولت «حتی علاوه بر زمان و چگونگی مصاحبه، رسانه جهت اعلام موضع را هم برای احمدی‌نژاد مشخص کرده‌اند.»
آقای خامنه ای اگر چه می کوشد تا وانمود کند اوضاع کشورعادی است و اختلاف پیش آمده اهمیت ندارد ولی وی در روالی غیر متعارف و کم سابقه طی شش روز گذشته چهار دیدار با مسئولان نظامی٬ فرهنگی و اقتصادی داشته است. این وضعیت نشان می دهد که اوضاع کشور غیر عادی است. همچنین وی برخلاف رویه سابقش که می کوشید مسائل را در پشت پرده حل وفصل کند اکنون آشکارا از وجود اختلافات می گوید و از نیروها می خواهد تا به خاطر مصلحت نظام از ایجاد دوگانگی و اختلاف بپرهیزند.
به نظر می رسد سکوت عجیب و غیر طبیعی رسانه های دولتی در خصوص قهر اعلام نشده رئیس جمهور و امتناع وی از انجام مسئولیت متاثر از توصیه رهبری در دیدار با وزیر کشور و فرماندهان نیروی انتظامی است که گفت :” نباید به گونه ای صحبت و یا مطلبی نوشته شود که القای تنش و درگیری در جامعه باشد زیرا این موضوع، خلاف مصلحت شرایط کنونی کشور است”. وی با تاکید بر حفظ آرامش روانی در تلاش است تا اداره کشور را در دست بگیرد و مانع از این شود که جدال کنونی به ثبات نظام سیاسی صدمه بزند و به فرصتی برای تنفس و قدرت یافتن مخالفین تبدیل شود . در برخی از خبر های تایید نشده آمده است که احمدی نژاد شروط استعفای مصطفی نجار وزیر کشور، کنار رفتن سعید جلیلی از دبیری شورای امنیت ملی ، کنار رفتن مصلحی از وزارت اطلاعات و انتساب مشایی به معاونت اولی ریاست جمهوری را برای بازگشت به کار خود تعیین کرده است.
اگر چه تا زمانی که صحت این ادعا از سوی احمدی نژاد تایید نشود نمی توان این شروط را جدی گرفت ولی با توجه به استراتژی و منطق رفتاری کنونی حلقه احمدی نژاد این شروط آشکارا تقویت کننده موضع آنها در موازنه کنونی قوا در بلوک قدرت است. مصطفی نجار از نظامیانی است که به به نیروهای ولایت محور و مطیع رهبری تعلق دارد. وی به عنوان وزیر کشور براحتی می تواند مدیریت انتخابات های پیش رو را خارج از مسیر دلخواه دولت و در چارچوب طرح رهبری هدایت کند. در حالی که احمدی نژاد در دست داشتن وزارت کشور و هیات های اجرایی انتخابات را یکی از مزیت های اصلی خودش می داند.
سید صولت مرتضوی معاون سیاسی وزارت کشور که نزدیک به حلقه یاران احمدی نژاد است بدون پشتیبانی وزیر کشور بسختی میتواند انتظارات احمدی نژاد را بر آورده سازد و از سوی دیگر هر گونه اقدام نا هماهنگ او می تواند بهانه ای برای برکناری توسط نجار شود. بنابراین در دست داشتن سکان اداره وزارت کشور بر ای احمدی نژاد استراتژیک است.
رفتن مصلحی از چند جهت برای احمدی نژاد حیاتی است. تثبیت نفوذ در وزارت اطلاعات و مهار نیروهای مخالف در دستگاه امینتی ارزش زیادی برای وی دارد. سپس اقتدار وی در دولت نیازمند خروج وزیر نا هماهنگ و تحمیلی است. به لحاظ مدیریتی بازگشت بکار مسئول زیر دستی که استعفا و یا عزلش پذیرفته شده است ، تضعیف کننده اداره مجموعه است. همچنین رفتن مصلحی قدرت احمدی نژاد در برابر مخالفانش در اصول گرایان و دیگر بخش های حاکمیت را افزایش می دهد و تا حدودی تاثیر منفی ابقای او را زایل می سازد .
اما حضور مشایی در معاونت اولی ضمن انکه وی را از رفتن به زیر تیغ برخور قضایی و امنیتی نجات می دهد ، موقعیت حلقه یاران احمدی نژاد برای پیشبرد طرح و برنامه های مستقل شان را تقویت می کند.
حساسیت نسبت به جلیلی می تواند ریشه در توجه ویژه رهبری به وی داشته باشد و از این رو حلقه یاران احمدی نژاد وی را رقیب اصلی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می پندارند که ممکن است مورد حمایت رهبری قرار بگیرد.
اما تحقق شروط فوق به موافقت آقای خامنه ای بستگی دارد و وی نیز با توجه دلایلی که ذکر شد با این شروط موافقت نخواهد کرد . زیرا تن دادن به آنها به معنای محدود شدن قلمرو اعمال قدرت وی خواهد بود. امری که بشدت از ان کراهت دارد . در اصل منظور وی از فتنه هر گونه تلاشی در درون جناح های حکومتی برای کاهش حوزه اختیارات قانونی و دخالت های فراقانونی وی است .
حال سئوالی جدی پیش می آید که قهر احمدی نژاد تا کجا طول می کشد؟ آیا ایستادگی احمدی نژاد بر خواسته ها منجر به استیضاح وی در مجلس یا عقب نشینی رهبری منجر خواهد شد؟
این جدال که زود تر از موعد و بصورت غیر مترقبه روی داد مسئله و تضادی حل ناشدنی است که راه حلی مرضی الطرفینی برای آن وجود ندارد و فرجام آن حالت برد- باخت را دارد. اما هر دو جریان در مقطع کنونی ترجیح می دهند که به برخورد نهایی نرسند و به تثبیت موضع خود شان در آرایش جدید سیاسی برسند. این شکاف که هنوز معلوم نیست کهنه بوده و یا پس از فروکش کردن جنبش سبز بروز یافته است تا کنون پنهان نگاه داشته می شد اما اکنون علنی شده و در حال پیدا کردن شاکله خودش هست.
لذا طرفین می کوشند اولا تمایز و جدایی را نشان دهند و سپس طرح و برنامه ای برای کنار زدن رقیب ارائه دهند. بنابراین عقلانیت متعارف حکم می کند که با مصالحه موقتی به سمت کاهش تنش ها پیش بروند. البته بحران تداوم پیدا میکند و این مصالحه گذرا خواهد بود.
از این رو امکان استیضاح احمدی نژاد در مجلس نا چیز است. حداکثر ممکن است وی مورد سئوال قرار گیرد. نامه ای که علی مطهری در حال جمع آوری امضا در مجلس است مربوط به پیش از منازعه کنونی است و مورد حمایت بخش های اصلی قدرت نیست اما شرایط کنونی باعث شده که تعداد امضاء کنندگان افزایش یابد و از این اقدام به عنوان عامل فشاری برعلیه احمدی نژاد استفاده شود.
اصول گرایان افراطی در حال تهیه نامه هشدارگونه ای به احمدی نژاد هستند تا به شکل بیانیه منتشر شود. حضور احمدی نژاد در مجلس برای پاسخ به سئوالات هنوز قطعیت نیافته است و تابعی از رفتار های آتی او است .
احمدی نژاد تا کنون بیشترین ایستادگی عملی در جایگاه رئیس جمهور را در برابر ولی فقیه در تاریخ جمهوری اسلامی انجام داده است. حتی بنی صدر نیز چنین رفتاری در برابر آیت الله خمینی نشان نداد. هاشمی و خاتمی علی رغم اینکه فاصله فکری و مواضع آنان با رهبری بیشتر از احمدی نژاد بود ، هیچگاه کوچکترین نا فرمانی در برابر احکام آقای خامنه ای بروز ندادند و در عملکرد آنان در ریاست جمهوری قهر جایی نداشت.
اما به احتمال زیاد احمدی نژاد به ریاست جمهوری باز خواهد گشت او بنای استعفا و کناره گیری از قدرت را ندارد. خانه نشینی موقت و سکوت او در قالب مبارزه منفی ، تاکتیکی برای تثبیت وضعیت خود و همچنین جلو بردن سناریوی مورد نظرش هست. البته وی انتظار نمی کشید که رهبری این چینن به میدان بیاید و جلوی وی را بگیرد. زیرا می پنداشت به مانند گذشته از وی پشتیبانی خواهد کرد ویا مانع وی نخواهد شد. همچنین ممکن است او گمان می کرد که رهبری بخاطر حمایت پر هزینه از وی در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ مجبور است با وی همراهی کند اما حال معلوم شد که وی در این زمینه خطای محاسبه داشته است.
احمدی نژاد از طریق قهر می کوشد استقلال و تمایز خود را به جامعه نشان دهد . بخصوص که جریان متبوع وی در صدد هستند ناراضیان غیر سیاسی ،مدافعان فضای فرهنگی باز و بخش خاکستری جامعه را در انتخابات های پیش رو جذب کند. لذا از این زاویه ارسال پیام ایستادگی و مقاومت در برابر ولی فقیه که محور نظام سیاسی است ، به جامعه برای آنان سودمند است.
همچنین وجهه اپوزیسیونی مورد نظر آنان را نیز برجسته تر می سازد . وی با این کار هزینه دخالت های رهبری را افزایش داد تا پس از این با ملاحظه بیشتری در برابر دولت قرار بگیرد . این ایستادگی فرصتی برای وی فراهم می کند تا با اعمال فشار به رهبری ، امتیازاتی را کسب کند.
از سوی دیگر مصلحت آقای خامنه ای نیز در این است که اجازه ندهد فتیله این نزاع بالا کشیده شود. هدف وی در این مقطع روشن کردن موضع جدیدش است که ازرویکرد حمایت مطلق از رئیس جمهور به حمایت مشروط تغییر جهت داده است. همچنین می خواهدبه نیروهای داخل نظام تفهیم کند که احمدی نژاد دیگر جایگاه سابق را ندارد.
وی مجبور شد تمایلش برای موقتی بودن موفعیت برتر احمدی نژاد در حاکمیت را زود هنگام در عرصه عمومی نشان دهد . اساسا وی نمی خواهد هیچ مقام بالایی در حکومت برای مدت طولانی در دست فرد و جریانی باشد. جابجا کردن افراد یکی از سیاست های اصلی وی برای تثبیت حکمرانی بلا منازعش را تشکیل می دهد. از این رو احمدی نژاد برای وی حکم پیمانکاری را داشته است که باید سر موعد جایش را به دیگری می داده است . همین مساله عامل اصلی موضع کنونی احمدی نژاد است که به دلیل تمایل برای حفظ قوه مجریه در حلقه یارانش به سمت تقابل با رهبری کشیده شده است.
آقای خامنه ای سیاست برخورد فیصله بخش در مقطع کنونی با رئیس جمهور را ندارد بلکه به مهار فکر می کند. سابقه وی نشان می دهد که در خنثی کردن مخالفان درون حکومت با صبر و حوصله برخورد می کند. مقایسه نحوه مواجهه وی با رهبران جنبش سبز بسیار راهگشا است. وی در مقطع کنونی می کوشد تا همه شحصیت های بلند پایه و جناح های اصلی نظام را در طرفداری از خود و مرزبندی با حلقه یاران احمدی نژاد بسیج کند. امری که تا کنون با استقبال طیف زیادی از نیروهای اصول گرای سنتی و افراطی مواجه شده است. محسن مجتهد شبستری ، محمد تقی مصباح یزدی، علی سعیدی ، حسین فدایی ،حائری شیرازی ، قربانعلی دری نجف آبادی ، حسینی بوشهری، کامران باقری لنکرانی ، محمد رضا تقوی ، حمید رسایی ،شیخ محمد یزدی ، پرویز سروری ،احمد توکلی ،جعفر شجونی ، علی لاریجانی ، محمد کوثری ، مجتبی دوالنور ،محمد نبی حبیبی ، علوی گرگانی ، اسدالله بادامچیان ،مرتضی نبوی ، سید احمد خاتمی ،ابوالقاسم خزعلی ،سید احمد علم الهدی ، منصور ارضی ، سعید حدادیان ، علیرضا نقدی ، عزیز جعفری ، کاظم صدیقی و … افرادی هستند که تا کنون موضع گرفته اند و رئیس جمهور را به تبعیت از رهبری و فاصله گرفتن از جریان انحرافی توصیه کرده اند. برخی با رئیس جمهور مواجهه ملایمی داشته و برخی تلویحا وی را نیز زیر سئوال برده اند. مصباح یزدی تا جایی پیش رفته است که مخالفت با ولی‌فقیه را مخالفت با ائمه (ع) و بر اساس روایات در حد شرک بالله بشمار آورده است. سید احمد خاتمی نیز در خطبه های نماز جمعه تاکید کرد : ” بدون هیچ تردیدی اطاعت از ولی فقیه بر همه مسئولان هم تکلیف شرعی و هم تکلیف قانونی است. حمایت مردم از مسئولان مطلق نیست بلکه مشروط است و این حمایت تا زمانی برقرار است که اطاعت از رهبری را در عمل آن مسئولان ببینند.”
در گام بعدی رهبری به کوتاه کردن دست دولت از نها دهای مجری انتخابات فکر خواهد کرد. اکنون جلوی نفوذ در وزارت اطلاعات را گرفته است. همچنین ممکن است حلقه های آسیب پذیر جریان احمدی نژاد مورد برخورد قضایی و امنیتی قرار گیرند .
وی در مقطع فعلی سعی می کند اول بین دولت و احمدی نژاد شکاف بیندازد و سپس بین خود احمدی و حلقه یارانش تفکیک ایجاد کند.
اما برنامه اصلی رهبری پیدا کردن وتقویت جایگزین برای ریاست جمهوی آینده در عین مهار احمدی نژاد تا پایان دوره است . همچنین در این کارزار آقای هاشمی رفسنجانی برای آقای خامنه ای می تواند مدد رسان باشد. زیرا وی در طول سالیان گذشته همواره کوشیده است تا خطر احمدی نژاد را برای رهبری روشن کند و همچنین نیروهای میانه رو حکومت را تشویق کند تا تضاد اصلی خود را حلقه یاران احمدی نژاد تعریف کنند و رابطه با رهبری را حفظ نمایند. حال آنان منافع مشترکی دارند. هاشمی می تواند از طریق نیروها و ارتباطاتش سمت گیری به نفع رهبری در منازعه موجود را در افکار عمومی تبلیغ کند . سقوط و افول احمدی نژاد این منفعت را برای هاشمی دارد تا بگوید اتهامات به وی توسط جریانی زده شده است که اکنون مطرود رهبری است و لذا آنها همه بی اساس هستند.
معرفی نمایندگان هیات موسس دانشگاه آزاد به هیات امناء که متضمن پذیرش نقش پایین دستی در مدیریت دانشگاه آزاد برای هاشمی است ، نشان می دهد که وی سیاست نزدیکی به رهبری را دنبال می کند تا بتواند امتیازاتی برای خود بدست آورد.
اما عواملی وجود دارد که هزینه برخورد سریع و کوتاه مدت برای آقای خامنه ای را افزایش می دهد. نخست حمایت همه جانبه وی از احمدی نژاد تا کنون است . چرخش سریع در این زمینه اعتبار وی را کاهش می دهد و توجیه آن دشوار است. ثانیا این برخورد فضا را برای تحرک مخالفان مساعد می سازد. ثالثا در شرایطی که جمهوری اسلامی در اندیشه بسط نفوذ خود در خاور میانه با توجه به تحولات جدید است . کنار رفتن احمدی نژاد به وجهه حکومت ضربه می زند. برخی از نیرو های مورد نظر نظام در منطقه توجه ویژه ای به احمدی نژاد دارند و وی دارای محبوبیت در بخشی از بدنه نیروهای اسلام گرا است.
توزیع نقدی یارانه ها اهرم فشار موثری در دست احمدی نژاد است. حذف وی به معنای معلق شدن این سیاست مهم در کشور خواهد بود که تاثیرات منفی عمده ای براقتصاد و امنیت کشور خواهد گذاشت. از سوی دیگر احمدی نژاد با تکیه روی این مساله می تواند حمایت بخشی از نیروهای فرو دست جامعه را بدست آورد.
احمدی نژاد مانند هاشمی و خاتمی نیست و نرمش و مصلحت اندیشی های آنان را ندارد . ایستادگی و رفتار غیر متعارف وی می تواند بحران بزرگی را پدید آورد. لذا مصلحت نظام حکم می کند که برخورد با او در یک فرایند تدریجی ، پیچیده و زمان مند صورت گیرد.
مطلب جوانفکر در روزنامه ایران که با ستایش صبر احمدی نژاد از وی می خواهد که به دامان پر مهر پدر ولایی بر گردد ، می تواند مقدمه بازگشت بکار احمدی نژاد باشد تا تحرکی جدید به برنامه خود بدهد.
چگونگی این بازگشت تعیین می کند که کدام طرف منازعه از آن متنفع شده است. البته این اقدام ابعاد گوناگونی دارد که هر دو طرف لزوما در تمامی جهات برنده و یا بازنده نخواهند بود. آقای خامنه ای تا به اینجای کار هزینه زیادی داده است حتی اگر احمدی نژاد بدون هیچ دستاوردی به کارش بر گردد باز جبران مافات نخواهد شد و موقعیت باخت – باخت وی بخاطر بر باد رفتن حاکمیت یکپارچه مورد نظرش با تغییر قابل ملاحظه ای مواجه نمی گردد.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای فرجام احمدی نژاد در تحولات جدید قدرت بسته هستند

تداوم بحران دولت و نا کامی تند رو ها از تصرف قوه مجریه

نبرد رسانه ای و حملات لفظی تند رد و بدل شده بین مخالفان و مدافعان حلقه یاران احمدی نژاد از بعدی بحران دولت سازی در ایران را بازتاب می دهد و از سوی دیگر ناکامی گرایش افراطی در تسخیر قوه مجریه را نشان می دهد. برخی از صاحبنظران معتقدند فقدان دولت مدرن و وجود چارچوبی مورد توافق برای حل و فصل منازعات قدرت علت اصلی نا آرامی ها و بحران های کشور است که به صورت مستمر بر بستر جدال نیروهای باقی مانده از سنت در مقابل الزامات ساختار مدرن دولت باز تولید می شود.
انقلاب مشروطه آغاز تولد تجدد گرایی در ساختار حکومت بود. این تمایل به دلایل مختلف به سامان نرسید وبه دولت مطلقه رضا شاه منتهی شد که کوشید به ساختار حکومت مطلقه پادشاهی و فردی، رنگ ولعاب مدرن و ناسیونالیستی ببخشد. این ترکیب نا متوازن و متعارض به فرزند وی به میراث رسید ولی وی نیز نتوانست بحران دولت را درمان کند و سرانجام در تضاد بین سیاست های نو گرایانه در عرصه اقتصاد و فرهنگ و اجتماع با حفظ شاکله سنتی حکومت که متعلق به دو قرن پیش دنیا بود ، قربانی شد.
امواج انقلاب ، سنت گرایان ایدئولوژیک را بالا کشید که از سر مقاومت در برابر امواج تجدد در ایران به صف مبارزات سیاسی پیوسته بودند. تاسیس نهاد ولایت فقیه و تبدیل کردن آن به مرکز اصلی قدرت تمهید آنان برای مهار کردن دولت و قوه مجریه بود که بنا به جایگاه بالادستی در انتخابات ، از اهمیت برخوردار بوده و رئیس جمهور حداقل در ظاهر مقام دوم کشور است.
اما نا سازگاری های اسلامیت و جمهوریت در قانون اساسی عملا در نا هماهنگی بین رئیس جمهور و ولی فقیه تجلی یافت. اولین رئیس جمهور کارش به رویارویی کشید و مجبور به ترک کشور شد. مرگ زود هنگام به رئیس جمهور دوم فرصت نداد تا فرجام وی در اعمال حقوق قانونی مشخص شود. آقای خامنه ای در تصادم استفاده از حق خود و دخالت های ولی فقیه میدان را خالی کرد و نقش حاشیه ای تحمیلی را پذیرفت. در اصل وی نقش یک مقام تشریفاتی را داشت.
اما حکایت هاشمی رفسنجانی در ابتدای کار متفاوت بود. اصلاح قانون اساسی .منافع مشترک در نظم سیاسی جدید پس از درگذشت آیت الله خمینی به وی اجازه داد تا در مقام رئیس جمهوری مقتدر ظاهر شود. ولی حذف رقبای درون حکومتی و تفاوت بینش ، به ماه عسل وی و رهبری پایان داد.
دور دوم ریاست جمهوری وی عمدتا به چالش با گسترش نفوذ بیت رهبری در اداره کشور و عقب نشینی های پی در پی گذشت. سید محمد خاتمی بر بستر نه گفتن مردم به نظرات ولی فقیه رای آورد. قدرت یافتن گرایش های تجدد خواه در عرصه عمومی ، نتیجه انتخابات ر ا بر خلاف خواست آقای خامنه ای رقم زد. تمام هشت سال ریاست جمهوری وی به برنامه ریزی و ترفند های مختلف بیت رهبری برای خنثی سازی برنامه اصلاحات سپری شد.
پیروزی محمود احمدی نژاد ، با خوشحالی بخش انتصابی و نیروهای ولایت مدار همراه شد که حضور فردی همسو و بزرگ شده در دامان عنایت و پشتیبانی رهبری سرانجام به بحران دولت و تعیین تکلیف مساله قدرت در ایران پایان می بخشد. از منظر آنان تبعیت رئیس جمهور از ولی فقیه ، وفاداری به حاکمیت یکپارچه و اجتناب از دوگانه کردن ساخت قدرت ، قوه مجریه ورئیس جمهور ایده آل نظام ولایت فقیه را تحقق بخشیده و تثبیت می سازد.
اما نا فرمانی های محمود احمدی نژاد و علنی شدن اختلاف وی و رهبری در منازعه بر سر ماندن و یا رفتن حیدر مصلحی این تصور را نقش بر آب ساخت. در اصل این تصور یک آرزو را بازتاب می داد نه واقعیت. گسترش شکاف ها و تجزیه اصول گرایان به گروه های مختلف بر این واقعیت دست می گذارد که بحران دولت و فیصله بخشی در ساختار قدرت ادامه دارد و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه ناتوان از حل این بحران است. فصل الخطاب بودن رهبری ادعایی در سطح حرف است و در عمل نشانی از آن نمی توان جست فقط در سایه دخالت های مکرر رهبری و تهدید های امنیتی و قضایی به صورت مقطعی و گذرا امکان عملی کردن تصمیمات ولایی وجود دارد. به عبارت دیگر حاکمیت یکپارچه و مطیع در اوامر ولایت فقیه افسانه ای بیش نیست. تلاش های آقای خامنه ای در کنترل و هدایت منازعات جناح های نظام در مسیر غیر مخرب و بهداشتی برای نظام سیاسی تا کنون نا فرجام بوده است. برخلاف توصیه های موکد وی نهاد های قانونی نظام و همه گروه های مختلف ابایی از کشاندن تفاوت نظر های شان به عرصه عمومی ندارند و به داوری های وی نیز در عمل تمکین نکرده و از هر اقدامی برای کنار زدن رقیب استفاده می نمایند. از دید بخش مسلط قدرت هنوز اطمینان به دولت وجود ندارد و مرتب باید توسط نهاد های انتصابی و در راس آنها رهبری و همچنین گروه های فشار کنترل و مراقبت شود. چنین نگرشی مرتب دولت و ارتبط نهاد ولایت فقیه با آن را بحرانی می سازد. همچنین ساز و کاری نیز جز به صحنه آوردن نظامیان ، تهدید های اهانت بار گروه های فشار و برخورد های امنیتی برای حل منازعات قدرت وجود ندارد. نا پایداری و خصلت موقت و آرام بخش این راه حل ها آن ها را از درمان بحران عاجز می سازد و نا خواسته خود بدل به عامل تداوم بخش بحران می گردد.
اما از زاویه ای دیگر تحولات اخیر در بلوک قدرت باز دولت و وقوه مجریه را در جایگاه مقاومت و چالش با نیروهای تنرو نشاند. گفتمان انقلابی دهه شصت که دوران ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و خاتمی را انحراف از اصول ارزشی جمهوری اسلامی و گرفتار شدن در توطئه استحاله دشمنان می دانست ، با روی کار آمدن احمدی نژاد می پنداشت که قوه مجریه در خدمت ترویج اطاعت پذیری از ولایت ، بسط اسلام فقاهتی و موعود گرا ، مبارزه با فرهنگ غرب ، استکبار ستیزی ، عدالت منهای آزادی و .. قرار می گیرد. اما برخی از مواضع احمدی نژاد ، امید های آنان را بر باد داد. هشدار فاطمه رجبی به احمدی نژاد و بیان اینکه ۲۵ ملیون رای به شخص وی داده نشده است ، در حالی که چند سال پیش وی را “معجزه بزرگ هزاره سوم “نامیده بود ،وجه نمادین این روی گردانی و سرخوردگی را به خوبی آشکار می سازد .
در تمامی حوزه های نزاع و اختلاف بین احمدی نژاد با رهبری و بخش های نظامی و روحانی ، موضع حلقه یاران وی از نیروهای افراطی و سنتی ملایم تر بوده و در مجموع از نظر نسبی به مطالبات مردم نزدیک تراست. البته باید متذکر شد که مواضع سیاسی گرایش های مختلف اصول گرا بیشتر از آنکه متکی به باور های شکل یافته سیاسی و اقتصادی و انگاره های هویتی باشد ناشی از دوری و نزدیکی به قدرت است.
ضدیت با روحانیت سالاری و عدم اعتقاد به لزوم تبعیت از روحانیت در قرائت از مذهب و کسب بینش دینی ویژگی است که با برایند نظرات نیروهای تحول خواه در ایران همخوانی دارد. حلقه یاران احمدی نژاد جدیدترین گروهی هستند که به منهائیون ( اسلام منهای روحانیت) پیوسته اند البته آنان بخش سنتی ، دولت ساخته و موعود گرای این جریان را تشکیل می دهند. استفاده از نماد های ملی و تاکید بر مکتب ایرانی در مقابل مکتب اسلامی ، راهبرد فعال در سیاست خارجی و استقبال از ایجاد رابطه با آمریکا و گسترش مناسبات دیپلماتیک با کشور های منطقه مثل اردن ، تاکید بر دوستی با ملت اسرائیل ، موافقت با فضای باز فرهنگی ،عدم دخالت در حوزه خصوصی افراد ، حمایت از هنرمندان اعم از هنر پیشه ها و خواننده ها ، موافقت با ورود زنان به استادیوم ، حضور مشایی در مجالسی که در آنها رقص های سنتی زنان برگزار شده است ، تاکید بر استفاده حداکثری از اختیارات دولت و بی توجهی به لزوم اخذ نظر رهبری در همه امور ، عمده موارد اختلافات دولت با نیروهای اصول گرا است . تمامی این موارد موضع منتقدان اصول گرای احمدی نژاد تند تر و نزدیک تر به موضوعات مورد اعتراض افکار عمومی است.
البته تشابهاتی بین آنها پیرامون مهدویت آخر الزمانی ، تعلق به اسلام گرایی در حکومت ، نظارت گریزی ،اقتدار گرایی سیاسی ومخالفت با دموکراسی و … وجود دارد. در خصوص مهدویت باید توجه نمود که گرایش خاص آنان با نظر رهبری تعارض قابل اعتنایی ندارد. در چند سال اخیر بیت رهبری و نیروهای هوادار نیز در ترویج بشارت ظهور نزدیک امام زمان فعال بوده اند. انتساب سید خراسانی به رهبری بیشتر از معرفی احمدی نژاد به عنوان مصداق شعیب ابن صالح تبلیغ شده است.
در مجموع آیت الله خامنه ای اکنون در موقعیت دشواری قرار دارد . او باید از دولتی روی بگرداند که تا کنون مورد حمایت اکید وی قرار داشته و به صراحت دیدگاه های احمدی نژاد را نزدیک به خود عنوان کرده است . حال کشمکش اخیر و متوسل شدن وی به حکم حکومتی برای رعایت خطوط قرمزش در دولت ، درستی صحت مواضع او را زیر سئوال برده است. اکنون منتقدانش در حکومت به خود حق می دهند تا هشدار آنها نسبت به بی اعتنایی حلقه احمدی نژاد به اطاعت از رهبری را جبران کند و از سیاست های کنونی اش فاصله بگیرد.
اگر چه نا فرمانی احمدی نژاد به لحاظ شکلی و فرمال نقض کننده دولت مطلوب ولایت مداران و حاکمیت یکپارچه است و رفتار خوسرانه و متوهمانه آنان پذیرای وفاداری به هیچ جریان و فردی در نظام نیست و برای رسیدن به اهدافش حاضر به تخریب هر کسی است ولی به لحاظ محتویی مسیر متفاوت ونزدیک تر به منتقدان آقای خامنه ای را در پیش گرفته است. تمایل احمدی نژاد از ابتدا قرار گرفتن درموضع مخالف سیاست های گذشته نظام بوده است و هم اکنون نیز نمی خواهد مسئولیتی در سرکوب جنبش سبز و مخالفان بر عهده بگیرد. این مساله ممکن است باعث شود که رهبری به مانند چالش هایش با هاشمی و خاتمی در فکر پیدا کردن فردی همسو با مواضع نیروهای افراطی و گفتمان انقلابی باشد و چونان سوابق گذشته بدون اعتنا به حمایت های قبلی ، موضع انتقادی در برابر دولت در پیش بگیرد . بخصوص که شدت یافتن اوضاع نابسامان اقتصادی و ناتوانی دولت در مهار بحران های اقتصادی فرصت مناسبی را نیز در اختیار وی قرار می دهد. اما در عین حال آرایش جدید نیروها در حکومت ممکن است وی را به تعدیل مواضع بکشاند.
همچنین در آنسوی میدان اگر چه فاصله حلقه یاران احمدی نژاد با گرایش های غالب در مردم زیاد است و نیروهای تحول خواه بدبینی و مخالفت زیادی با این گروه دارند اما ممکن است اتکاء آنها به جذب آراء لایه های خاکستری جامعه و بخصوص بخش هایی از جامعه مدرن که نا رضایتی شان جنبه فرهنگی و غیر سیاسی دارد ، منجر به تحولات دیگری در این جریان بشود. همانگونه که کارگزاران از جریان راست سنتی جدا شد و به مرور مواضعش به مردم نزدیک تر شد و یا جریان خط امام پس از خانه نشینی و تلاش برای جلب آراء مردم جهت حضور در صحنه سیاسی به تدریج دگرگونی های چشمگیر هویتی ییدا کردند ، ممکن است حلقه یاران احمد نژاد نیز دگردیسی های حیرت انگیزی پیدا کنند!
درعین حال این حالت نیز متصور است که در برابر رهبری و اکثریت نیروهای اصول گرا تسلیم شوند و بپذیرند که مهمان موقت خوان قدرت بوده اند. آینده نشان خواه داد که در به کدام پاشنه خواهد چرخید اما ویژگی های احمدی نژاد نشان می دهد که وی بسادگی عرصه را ترک نخواهد کرد.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای تداوم بحران دولت و نا کامی تند رو ها از تصرف قوه مجریه بسته هستند

سر بر آوردن حاکمیت دو گانه

رهبری جمهوری اسلامی در دیدار با جمعی ازمردم استان فارس به نحو صریح تری اختلافاتش با دولت و محمود احمدی نژاد را آشکار کرد. وی تلویحا رئیس جمهور را متهم کرد که از حرکت ملت منحرف شده است. اشاره او به تصمیم احمدی نژاد در پذیرش استعفای حیدر مصلحی وزیر اطلاعات است. اکنون معلوم شد که هدف بازدید سرزده و اعلام نشده آقای خامنه ای از وزارت اطلاعات ، تقویت موضع مصلحی و ایجاد بازدارندگی در برابر تغییر وی بوده است.
اینک دیگر شکی نمانده است که فصل دیگری از حاکمیت دوگانه و منازعات آن در ساخت قدرت جمهوری اسلامی گشوده شده است. تلاش آقای خامنه ای و نیروهای مدافعش در ایجاد دولت ولایی و گوش به فرمان رهبری دوباره با ناکامی مواجه شد. سرمایه گذاری سنگین رهبری جمهوری اسلامی برای بالا کشیدن فردی که در بین کارگزاران و جناح های مختلف جمهوری اسلامی فاقد اعتبار بود و نیرویی سطح پایین محسوب می شد که حتی امکان تداوم استانداری استانی تازه تاسیس را هم پیدا نکرد ، به نتیجه نرسید و احمدی نژاد نیز آنی نشد که الگوی رئیس جمهور مطلوب رهبری و نیروهای تحت امرش طلب می کرد.
بررسی مواضع آقای خامنه ای نشان می دهد که رئیس جمهور ایده آل از نظر وی کسی است که خود را در حد معاون اجرائی رهبری تنزل دهد آن چیزی که سید محمد خاتمی تدارکاتچی خواند.
آقای خامنه ای خود را در موضع قیم مردم می داند که باید در جایگاه خواص آنها را به سمت مسیر درست هدایت کند. ملت و نظام در بینش وی کد هایی هستند که نظرات شخصی وی را بازتاب می دهند. در واقع ملت شکل تحریف یافته و تصویردلخواه آقای خامنه ای از مردم است که ارتابطی با واقعیت نظرات مردم ندارد و به همین دلیل وی تن به پذیرش انتخابات آزاد، سالم ، منصفانه و عاری ا ز تقلب نمی دهد.
.
رهبری آشکارا لب به شکوه گشود که غفلت احمدی نژاد از مصلحت نظام باعث سوء استفاده دشمنان و شادکامی آنان شده است. تلخی این رویداد برای وی بیشتر از آن جهت است که احمدی نژاد بر پایه حمایت های همه جانبه رهبری رشد کرد و حتی او حاضر شد برای تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد ، بزرگترین بحران برای نظام سیاسی پدید آید. البته پشتیبانی وی بر این فرض استوار بود که وی مشکلی برای اعمال قدرت نا محدود ولی فقیه ایجاد نمی کند و حاکمیت یکپارچه مبتنی بر اوامر رهبری را تحقق می بخشد. دلیل اصلی انتساب” فتنه دو” به حلقه یاران احمدی نژاد و تشبیه آنان به جنبش سبز ، تمکین نکردن هر دوی آنها به تبعیت محض از رهبری و حکمرانی مطلقه وی است. از دید جریان افراطی و سنتی اصول گرا هر نوع محدودیتی برای اختیارات و قلمرو حکمرانی ولی فقیه حکم براندازی نظام را دارد و بر این مبنا به آن فتنه و جنگ نرم می گویند. گروه احمدی نژاد و جنبش سبز علی رغم همه اختلافات فاحش و بنیادی ، اینک هر دو از موضعی متفاوت در موقعیت مشترک مخالفت با تشریفاتی شدن نهاد های انتخابی در برابر اراده و خواست رهبری قرار گرفته اند.
احمدی نژاد تمایل دارد تا از اختیارات قانونی خود استفاده کند و حتی از قانون هم فراتر رفته و با نادیده گرفتن بعد نظارتی قوه مقننه و قوه مجریه ، آنها را به تبعیت از خود بکشاند. وی نیز مانند رهبری روحیه فرد گرایانه دارد و شیفته اقتدار گرایی است.
سکوت احمدی نژاد و طفره رفتن وی از پذیرش رسمی باز پس گرفتن استعفای مصلحی نشان از آن دارد که وی قصد مقاومت محدود را دارد. اقدام ایرنا در انتشار گزینشی سخنان رهبری در جمع مردم فارس نیز این گمانه را تقویت می کند. این اقدام بی سابقه و نادر در تاریخ رهبری آقای خامنه ای با واکنش تند بیت رهبری مواجه شد.
تا کنون نهاد ها و شخصیت های دیگر همیشه از سانسور و یا پخش ناقص و تحریف شده سخنان شان در رسانه های تصویری و نوشتاری رسمی شکایت می کردند و معمولا پشتوانه این اقدامات غیرحرفه ای و مغایر با آزادی اطلاعات ، بیت رهبری بود و حال خود آن نیز مبتلا به این معضل شده است.
احمدی نژاد مصلحی را با خود به کردستان نبرد و وی پس از چند روز غیبت از جلسات هیات دولت ، سرانجام در جلسه ای با ریاست معاون اول رئیس جمهور حضور یافت. این برخورد ها نشان می دهد که احمدی نژاد اصرار بر تداوم راه مستقل خود دارد . امری که با هشدار طیف های مختلف اصول گرایان روبرو شده است.
البته نزاع بر سر وزرات اطلاعات نیست بلکه آینده حاکمیت مطرح است. آقای خامنه ای با بیان اینکه حمایتش از دولت به خاظر خدمات آن بوده است نه حمایت از یک فرد ، راهش را از احمدی نژاد جدا کرد و بدینترتیب آرایش نیروها در درون بلوک قدرت تغییر پیدا کرد. البته رهبری در هنگام تنفیذ حکم دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد با مشروط کردن پشتیبانی اش ، پایه این چرخش را گذاشت.
رهبری خواست و نظر خود را در پوشش مصلحت ، حرکت ملت ، باور های اسلامی و آرمان های انقلاب بیان کرد و با تاکید بر اینکه تا زمانی که زنده است اجازه نمی دهد حرکت ملت منحرف شود ، شدت خطر و جدی بودن ماجرا را گوشزد کرد. وی در مواجهه با راهپیمایی های ملیونی جنبش سبز نیز گفت: “جان ناقابلی دارد و در صورت لزوم آن را فدا خواهد کرد.”
پرهیز دولت از محکومیت دور جدید اعتراضات پس از بهمن ماه سال گذشته و نبودن هیچیک از نیروهای احمدی نژاد در لیست تحریم اتحادیه اروپا و پاره ای از مذاکرات ادعایی مستقیم و غیر مستقیم مشایی با مقامات رسمی و غیر دولتی آمریکایی باعث شده است که نوعی بدبینی و بد گمانی در رهبری پیش آید.
موضع اخیر رهبری با حمایت و استقبال گروه های اصول گرا اعم از نظامی ، سنتی ؛ عملگرا ، روحانی ، میانه رو و تندرو مواجه شد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این سخنان را یادآوری دوباره مسیر پرافتخار و دارای سابقه دیرین و بیان دوباره‌ی ملاک‌های ارزش و فضیلت امت و بویژه ملت مسلمان ایران دانست که در این تابلوی زیبا افراد و چهره‌ها ملاک قرار نمی‌گیرند.
در این فضا استراتژی رهبری مهار کردن احمدی نژاد و جدا کردن دولت از حلقه اطرافیان وی است تا مدت زمان باقی مانده ریاست جمهوری وی تمام شود. در این راستا تلاش می شود تا دسترسی دولت به نهاد های اطلاعاتی و دست اندر کار برگزاری انتخابات مسدود شود و یا نهاد های موازی آن شکل بگیرد. آقای خامنه ای تجربه این کار را در دوران ریاست جمهوری خاتمی و رفسنجانی دارد. پیشبینی می شود پس از این موضع مجلس و قوه قضائیه در برابر دولت تقویت شود و برخورد با حلقه های آسیب پذیر یاران احمدی نژاد مانند رحیمی و مشایی آغاز شود .
همچنین اگر جریان احمدی نژاد وادار به سکوت نشد انگاه بسیار محتمل است که آنها نیز به وابستگی و یا آب به آسیاب دشمن ریختن متهم شوند! امری که برخی از محافل تند رو در حال ریختن آتش تهیه آن هستند. شیخ محمد یزدی علنا سازماندهی و هدایت فتنه آینده را به خارج از کشور نسبت داد.
نیروهای اصول گرا نیز با هدف جراحی دولت و اخراج جریان نفوذی و مشکوک به زعم آنها خواستار پایان یافتن هژمونی حلقه یاران احمدی نژاد در حاکمیت هستند. البته برخی از آنها فرا تر از حلقه با خود احمدی نژاد مشکل دارند. عده ای مانند طیف سنتی ( جامعه روحانیت مبارز تهران) و یا عمل گرا ها مانند قالیباف ،لاریجانی از دیر باز با وی مخالف بودند اما اظهار نظر عزیز جعفری که همکاری احمدی نژاد با فتنه گران جدید را غیر عادی و نا متعارف خوانده بود ، نشان می دهد که وزن مخالفان رئیس جمهور بیشتر شده است. البته اظهار نظر دبیر کل موتلفه مبنی بر ولایت پذیر بودن احمدی نژاد و ضرورت تداوم حمایت از وی نشان می دهد که برخی از اصول گرایان بدنبال این هستند که احمدی نژاد را از حامیانش جدا کنند.
اما ارتباط نزدیک احمدی نژاد با حلقه یارانش و بخصوص مشایی و سابقه برخورد با نزدیکان برخی از مقامات عالی رتبه که مقدمه حذف آنها بوده است، احتمال جدایی احمدی نژاد از حامیانش و پذیرش خواست نیروهای اصول گرا را ناچیز می سازد. از زاویه ای دیگر نیروهای احمدی نژاد مجری سیاست های خود وی بوده اند و موضع آنها مستقل از رئیس جمهور نیست!
پاسخ جوانفکر پس از اخطار بیت رهبری به ایرنا نشان می دهد که حلقه یاران احمدی نژاد با گفتن صحبت های دو پهلو و پیوند زدن تبعیت از منویات رهبری با حمایت از تصمیمات دولت درصدد هستند ضمن عدم رویارویی مستقیم با رهبری ، ولی بر موضع مستقل شان پای فشاری کنند و این پیام را جامعه بدهند که بنای ایستادگی در برابر رهبری را دارند .آنها می کوشند تا ارزش ولایت فقیه را در چارچوب حکومت جهانی قریب الوقوع امام زمان مطرح کنند که وجود اختلاف نظر با رهبری نافی اعتقاد به ولایت فقیه نیست و ولی فقیه نمی خواهد که افراد فکر و ذهن شان را تعطیل کنند. بلکه تمکین عملی به احکام صریح رهبری معنای اعتقاد به ولایت فقیه هست. بدنترتیب هم امکان بیان نظرات مستقل شان را فراهم می کنند و هم از رویارویی با رهبری امتناع می نمایند. ولی با بی اعتنایی به خواست رهبری باعث می شوند تا وی بیشتر به حکم حکومتی و موضع گیری علنی برای تحقق خواسته هایش متوسل شود.
نتیجه این کار گسترش حاکمیت دوگانه و علنی شدن تضاد بین دولت و رهبری و جریان های سیاسی حامی وی هست . همچنین این حلقه می کوشند تا مخالفت با دولت و رئیس جمهور را بر اندازی علیه نظام سیاسی جلوه دهند.
در این رویارویی به هر نتیجه ای منجر شود تضعیف موقعیت حقوقی و حقیقی رهبری یکی از تبعات ان است. اکنون مشروعیت آقای خامنه ای از نظر برخی از نیورهای معتقد به نظام سیاسی زیر سئوال رفته است که علی رغم هشدار و انذار برخی از شخصیت های نظام به کسانی فضا داده است که امروز اسباب دردسر شده اند. بنابراین تضمینی نیست که انتخاب های آینده وی نیز دچار چنین خطاهای فاحشی نشود.
از سوی دیگر اصول گرایان مجبور به گشودن جبهه سومی شده اند که ازمیان خودی ها سر بر آورده است! این اتفاق به تضعیف کل نظام سیاسی نیز منجر می شود و بی ثباتی در کشور را افزایش می دهد. البته احمدی نژاد نیر سرمایه اصلی اش که پشتبانی نا مشروط رهبری ،رسانه های دولتی ، جناح های مهم اصول گرایان ، جریانات نظامی ، اطلاعاتی و امنیتی و حمایت برخی از همراهان مانند غلامحسین الهام بود را از دست داده است و همچنین ممکن است حلقه یاران وی نیز با توجه به تشدید حملات ریزش کنند . الهام طی موضع گیری شدیدی علیه حلقه یاران احمدی نژاد اظهار داشت:” جریان انحرافی و شیطانی قصد حقیرکردن ولایت و بی نیازکردن دولت از نصرت الهی را دارد “.
منتها بی اعتنایی احمدی نژاد به عقلانیت سیاسی و روحیه خود سر و سرکش وی ممکن است او را وادار به اقدامات نا متعارف سیاسی بکند که در آن صورت حتی اگر به انتحار سیاسی نیز منتهی شود ، باز هزینه های گزافی را بر نظام تحمیل می کند . در شرایطی که جنبش سبز و دموکراسی خواهی در ایران مترصد فرصت است و حاکمیت در عرصه های اقتصادی و سیاست خارجی با بحران مواجه است، تشدید درگیری ها در بلوک قدرت استعداد این را دارد تا به نیروهای خواهان تغییر فرصت ارزشمند بری گسترش قدرت خود و تغییرموازنه قوا به نفع مردم را ببخشد.
در شرایط کنونی به غیر از معاونت سیاسی وزارت کشور ، تنها ابزار دولت قدرت مالی آن برای توزیع امکانات در کشور و حلب حمایت اقشار محروم و حاشیه نشین هست. برنامه حلقه یاران احمدی نژاد برای رقابتی کردن انتخابات های آینده و پیروزی آنها محتاج جذب نظر بخش خاکستری جامعه هست. آنان حداکثر می توانند تقلب را خنثی کنند و اجازه ندهند تا انتخابت به صورت مهندسی شده برگزار شود و نیرو های شان را از فیلتر شورای نگهبان عبور دهند اما در شرایط درگیری بین اصول گرایان بسیاردشوار است تا بتوانند مراحل اخذ و شمارش آراء را روند طبیعی منحرف سازند لذا راهکار اصلی مفید برای آنان سمت گیری به نفع مردم است. اینجا نقطه ای است که احتمال قدم گذاشتن آنها در مسیری مشابه کارگزاران سازندگی و اصلاح طلبان را تقویت می کند. البته در عین حال ممکن است آنها تسلیم تهدیدات کنونی بشوند و سهم در نظر گرفته شده برای آنان در قدرت را بپذیرند . ولی احتمال بیشتر آن است که آنها به منازعه ادامه می دهند و می پندارند که توانایی عبور از شرایط دشوار کنونی را دارند.
بررسی امکانات طرفین و آرایش نیروها در بلوک قدرت در شرایط متعارف پیروزی جناح های حامی آقای خامنه ای را بیشتر محتمل می داند اما اگر حلقه یاران احمدی نژاد با جنبش سبز پیوند بخورند که البته امکان وقوع آن کم است ، آنگاه عرصه بر نیروهای ولایت گرا و مدافع حکمرانی نا محدود رهبری بسیار سخت می شود.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای سر بر آوردن حاکمیت دو گانه بسته هستند

تبعات رفتن و ماندن حیدر مصلحی

ماجرای رفتن و ماندن حیدر مصلحی در وزارت اطلاعات فضای سیاسی کشور را ملتهب نمود و آرایش نیروها در درون بلوک قدرت را وارد مرحله جدیدی کرد.
“عزل استعفا گونه” وی، به تعبیر روزنامه کیهان، فی نفسه اتفاق مهمی نبود چرا که زمزمه رفتن وی از وزارت اطلاعات پس از ۲۵ بهمن سال گذشته بلند شده بود.
بر خلاف برخی ادعاها که بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد، عده ای عملکرد آقای مصلحی در اداره دستگاه اطلاعاتی کشور را ضعیف ارزیابی می کنند.
اما حکایت استعفای او، بستری برای گسترش یافتن تعارضات گروه های اصول گرا؛ صف بندی های جدید در جناح های نظام و از همه مهم‌تر علنی شدن اختلاف میان رهبری و رئیس جمهوری شد.
آنگونه که رسانه های اصلی جناح های سنتی اصول گرایان اعلام کردند، اقدام آقای مصلحی در عزل یکی از معاونان همسو با حلقه یاران آقای احمدی نژاد به نام حسین عبداللهی باعث رویگردانی آقای احمدی نژاد از آقای مصلحی و تحمیل استعفا بر او شده بود.
حلقه یاران آقای احمدی نژاد که هدایت آن در دست اسفندیار رحیم مشایی است، بازی انتخاباتی را پیش از موعد آغاز کرده است و از این رو کنترل و گسترش نفوذ در وزارت اطلاعات و یا خنثی کردن آن برای جلو بردن پروژه مورد نظر، اهمیت مضاعفی دارد. بنابراین ماجرای جنجالی آقای مصلحی بخشی از رقابت جناح های سیاسی طیف راست نظام را بازتاب می دهد.
بهره برداری سیاسی از اسناد وزارت اطلاعات، تلاش برای استفاده از آن بر علیه رقیبان و کشاندن این وزارتخانه حساس به حمایت از لیست دولت در انتخابات مجلس نهم، تسخیر وزارت اطلاعات برای حلقه یاران آقای احمدی نژاد را ضرروی می کند، از این رو آقای مشایی با علنی کردن انتقاد به دستگاه امنیتی کشور، استارت برنامه نفوذ در وزارت اطلاعات را زد.
اما ورود رهبری جمهوری اسلامی به میدان، ابعاد ماجرا را گسترش داد و بر خلاف ادوار گذشته که با توجیه فرعی بودن ایرادات دولت، بر اصل حمایت از رئیس جمهوری تاکید داشت، به صراحت مانع اجرای خواست رئیس جمهوری شد. در طول دوران رهبری وی عرف اینگونه بوده است که وزرای اطلاعات، دفاع، کشور و امور خارجه با جلب نظر او انتخاب و یا برکنار می شدند.
این رویه که بر خلاف قانون اساسی و محدود کننده اختیارات رئیس جمهوری و مجلس است، مورد حمایت اکید نیروهای اصول گرا است که تبعیت از ولایت را سنگ بنای اصلی جمهوری اسلامی می دانند.
البته آقای احمدی نژاد پس از وقفه ای چند ساعته سرانجام به حکم رهبری گردن گذاشت ولی نفس صدور نامه و اطلاع ندادن پذیرش استعفا به رهبری نشان می دهد که رئیس جمهوری دیگر جلب موافقت رهبری را پیش نیاز گرفتن تصمیمات و اجرای آنها نمی داند. ممکن است آقای احمدی نژاد محاسبه کرده باشد که با توجه حمایتی که رهبری پس از انتخابات جنجالی ۸۸ از وی داشته است، اگر با عملی غافلگیر کننده او را در مقابل عمل انجام شده قرار دهد، وی بنا به اهمیت استراتژیک حفظ رابطه خوب با دولت مجبور است این اقدام را بپذیرد!
از زاویه ای دیگر شیوه خاص مدیریتی آقای احمدی نژاد نشان می دهد که وی تحمل استقلال و نافرمانی وزرایش را ندارد، لذا نا هماهنگی مصلحی در برکناری بدون اطلاع معاون خود، باعث خشم آقای احمدی نژاد شده است.
سابقه رهبری نشان می دهد که وی انتظار دارد وزرای اطلاعات در خصوص فعالیت ها و تصمیمات شان مستقیما به او گزارش بدهند، بنابراین با توجه به این سابقه و رابطه نزدیک مصلحی با بیت رهبری، به احتمال زیاد جابجایی در وزارت اطلاعات با کسب موافقت رهبری صورت گرفته است و آقای احمدی نژاد نیز در واکنش با مخفی نگاه داشتن ماجرا معامله مشابهی انجام داده است.
اما به نظر می رسد حکم حکومتی کتبی و شفاهی برای تداوم فعالیت مصلحی روابط رهبری و رئیس جمهوری را تغییر داده است. دیگر موازنه اصل و فرع رهبری، اقدامات مستقل ناهماهنگ احمدی نژاد را از حوزه فرعی خارج می سازد، امری که برای دولت خوشایند نیست و بر عکس شادی منتقدین اصول گرایش را به همراه دارد که مدت ها است احمدی نژاد و دولتش را به عدم ولایت پذیری متهم می کنند.
حجم انتقادات و اعتراضات به دولت گسترش بی سابقه ای پیدا کرده است. حملاتی که در قالب هشدار به آقای احمدی نژاد داده می شود در برخی موارد کم سابقه است و حتی اکبر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی نیز در دوران ریاست جمهوری شان آنها را تجربه نکردند.
لبه تیز این انتقادات متوجه مشایی است، ولی هجوم به باند نفوذی و منحرف و استفاده از تعابیری چون “فتنه دوم” و “حلقه فراماسونی” جدید در واقع کد و رمزهایی است که شکایت از سیاست های آقای احمدی نژاد را آشکار می سازند. همین اتفاق در مورد آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی نیز روی داد. مخالفین، نزدیکان آنها را مورد حمله قرار می دادند و از برخورد مستقیم امتناع می ورزیدند.
از سوی دیگر بعید است که مشارکت فعال چهره های تند رو و بخصوص چهره های نظامی – امنیتی و گروه های فشار در حملات فزاینده به دولت با توجه به ادعای آنها در دنباله روی از مشی رهبری، بدون چراغ سبز راس هرم قدرت باشد.
سخنان تند و موهن سعید حدادیان، از مداح های معروف حکومتی، بیانگر سیاست جدید بخش افراطی اصول گرایان است که به آقای احمدی نژاد هشدار می دهند اگر مسیرش را از مشایی جدا نکند از “بهشت حزب الله” بیرون انداخته خواهد شد.
در حال حاضر منتقدان آقای احمدی نژاد در اصول گرایان فربه شده اند و علاوه بر بخش سنتی و روحانیت محور، بخش های نظامی و تند رو را نیز در بر گفته است.
به این ترتیب دولت بخش زیادی از حمایت های سیاسی و رسانه ای را از دست داده است.
آقای خامنه ای در حکم تنفیذ دومین دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد شرطی برای حمایتش قائل شد و اعلام کرد: “بدیهی است که رای مردم و تنفیذ اینجانب تا هنگامی است که ایشان بر این صراط قویم (زنده کردن گفتمان انقلاب، استکبار ستیزی، عدالت خواهی، مبارزه با فقر، فساد و تبعیض، ساده زیستی) پایدار باشند”.
حال گویا رئیس دولت این خصوصیات را از دست داده است، بنابراین رهبری در رویکرد حمایت مطلق از او که تا کنون پشتوانه اصلی حضور وی در قدرت بوده، تجدید نظر خواهد کرد. کوتاه کردن دست دولت از وزارت اطلاعات طلیعه موضع جدید رهبری است که در صدد است حوزه مانور آقای احمدی نژاد را محدود سازد.
این اتفاق علاوه بر آنکه مشکلاتی را برای حلقه یاران آقای احمدی نژاد فراهم می سازد، برای رهبری نیز بحران ایجاد می کند. در واقع ماندن و رفتن آقای مصلحی، برای رهبری حکم باخت- باخت را داشت. او مجبور شد با دخالت مستقیم و کتبی، تصمیم کسی را نقض کند که با حمایت های خود او در این مسند باقی مانده بود.
در واقع این اقدام پایبندی آقای احمدی نژاد به حاکمیت یکپارچه و نرفتن به سمت دوگانه سازی قدرت را متزلزل ساخت که تا کنون از نظر رهبری بزرگترین حسن دولت وی بود. بسیاری از منتقدان اصول گرا و درون نظام آقای احمدی نژاد، به طور مشخص آقای هاشمی رفسنجانی، بارها تمایل و به نافرمانی و عبور از رهبری کارگزاران جدید را گوشزد کرده بودند، اما آقای خامنه ای به این حرف ها وقعی ننهاده بود و موقعیت آقای احمدی نژاد را در برابر آنان تقویت کرده بود.
حال مداخله وی صحت ادعای آنان را روشن می سازد. از سوی دیگر سرمایه گذاری سنگین رهبری برای برکشیدن فردی همسو با اوامر ولایت فقیه از درون نزدیک ترین لایه ها و افرادی که هویت کنونی شان به میزان زیادی مرهون حمایت شخص وی است زیر سئوال رفته است!
کسانی که تا دیروز دولت آقای احمدی نژاد را دولت انقلابی، سختکوش، امام زمانی و مقاوم در برابر باج خواهی بیگانگان و فتنه گران داخلی می نامیدند، ظرف کمتر از دو سال آن را فتنه دینی و پیچیده تر از فتنه اصلاحات می نامند! البته همین اتفاق در خصوص دولت آقای هاشمی رفسنجانی نیز افتاد که زمانی “دولت کریمه” خوانده می شد و مخالفت با آن در حکم تیر زدن به خیمه امام حسین بود، اما بعدها دولت “ترویج دهنده فساد”، ” پرورش دهنده فتنه گران” و “مجری پروژه استحاله بیگانگان” لقب گرفت!
بنابراین گسترش یافتن شکاف رهبری- احمدی نژاد تداوم سیاست های آقای خامنه ای در دهه پیش را با چالش مواجه می سازد و فضا را برای تحرک بیشتر چهره هایی از نظام که منتقد مشی وی در میدان دادن به نیروهای تازه وارد و تند رو بودند، مساعد می سازد.
البته ممکن است آقای خامنه ای مانند ماجرای صدور حکم حکومتی برای رفتن مشایی از معاونت اولی رئیس جمهور، کماکان به حمایت از رئیس دولت دهم و برخورد کجدار و مریز با او تا پایان دوره ریاست جمهوری اش ادامه دهد و این اقدام بیشتر ترمزی برای مهار دولت، توازن بخشی در بلوک قدرت و آرام کردن مخالفان وی در نظام باشد.
روز های پیش رو روشن خواهد ساخت که رابطه رهبری و آقای احمدی نژاد چه سمت وسویی پیدا خواهد کرد. اما آنچه مشخص است شتاب گرفتن تحولات سیاسی در ایران و افزایش اختلافات و واگرایی ها در درون حاکمیت است.
تشدید بحران در درون روابط جناح های حکومت اگر با تداوم رکود جنبش سبز همراه شود، می توان گفت که کشمکش بین اصول گرایان اتفاق اصلی رقابت های زود هنگام انتخاباتی مجلس نهم خواهد شد و اصلاح طلبان بیشتر به حاشیه می روند.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای تبعات رفتن و ماندن حیدر مصلحی بسته هستند

فاجعه اشرف و تلالوء شجاعت اخلاقی آیت الله منتظری

فاجعه انسانی کمپ اشرف و برخی پرهیز ها در محکومیت خشونت ارتش عراق و سرکوب خونین اعضاء سازمان مجاهدین خلق فرصتی است تا ارزش مخالفت آیت الله العظمی منتظری با اعدام های ننگین فرا قضایی سال ۱۳۶۷ بیشتر روشن گردد . برخی رویداد ها در تاریخ هستند که شگرفی و عظمت شان در گذر زمان درخشش بیشتری پیدا می کند و در این میان حوادثی نیز بوقوع می پیوندند که چون عاملی شتاب بخش تابش فروغ این پرتو های گرمابخش حقیقت و فضیلت را گسترش می دهند.
در واقع دشواری ها در تقبیح جنایت ۱۹ فروردین ، از زاویه ای برجستگی نکوهش و تلاش برای جلوگیری از فاجعه مرداد و شهریور ۶۷ از درون هیات حاکمه را نمایان ساخت. در شرایطی برخی از نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران به دلیل نگرانی از متهم شدن به حمایت از سازمان مجاهدین خلق از محکومیت فاجعه ۱۹ فروردین طفره رفتند ، که در این واقعه اسقناک به تایید سازمان ملل ۳۴ نفر از ساکنان اردوگاه اشرف جان باختند و ده ها نفر زخمی شدند.
حال کافی است شرایط کنونی سیاسی ایران و موقعیت سازمان مجاهدین خلق با سال ۱۳۶۷ مقایسه شود. آن زمان مجاهدین مسلح بودند و تلاشی جدی برای براندازی نظام داشتند . همچنین در زمینه ترور نیروهای وابسته به حاکمیت و بمب گذاری در داخل کشور فعال بودند و هم در جنگ ایران و عراق جبهه جدیدی را گشوده بودند که از عملیات چلچراغ در مهران شروع شد و به عملیات فروخ جاویدان ختم گشت ، در آن دوران فضای سیاسی خیلی بسته بود و حمایت مردمی از نظام خیلی بیشتر از الان وجود داشت ، موازین و نگاه حقوق بشری مانند الان دامن گستر نگشته بود .در فضایی آیت الله منتظری از حقوق شهروندی و انسانی زندانیان مجاهد دفاع کرد که در حلقه بزرگان نظام قرار داشت و قرار بود ولی فقیه آینده باشد و قریب به اتفاق جناح های نظام یا نظر منفی شدید نسبت به سازمان داشتند و یا چون لاجوردی و موتلفه در صدد ریشه کن کردن آنان بودند و حتی نزدیکان آیت الله نیز بشدت روی مجاهدین موضع منفی داشتند و خود وی نیز از جهات گوناگون با آنان مخالف بود و فرزند بزرگش نیز به قول مشهور و مسلط به دست عوامل مجاهدین کشته شده بود اگر چه هنوز ارتکاب انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر توسط مجاهدین قطعیت نیافته است. اما او بر اساس ندای وجدانش، پایبندی به اصول انسانی و تعالیم “اسلام رحمانی” عمل کرد و از برچسب زنی ها ، تهمت ها وهزینه ها نهراسید و مردانه پای در میدان دفاع از حقوق انسانی افرادی گذاشت که مظلومانه و بی گناه از طناب دار آویزان شدند.
ولی الان مجاهدین سال ها است که خلع سلاح شده اند ، حضور جدی در معادلات سیاسی ایران ندارند ، در محیطی بسته بسر می برند ، پایگاه اجتماعی نظام ریزش زیاد داشته است و بخشی از نیروهای نظام توسط بخش مسلط به حاشیه رانده شده اند و یا در موقعیت اپوزیسیونل قرار گرفته اند ،اما با توجه به این واقعیت ها هنوز عده ای از کنشگران سیاسی و مدنی هستند که نسبت به پشتیبانی از حقوق انسانی ساکنان اشرف دچار تردید هستند! قطعا در زمانه ای که آیت الله منتظری آن دفاع تاریخی را انجام داد ،هزینه دفاع از حقوق مجاهدین به مراتب بیشتر از الان بود . ولی وی با علم به تیعات کار که چون شلیک تیر خلاص به روابط وی و آیت الله خمینی پایان داد ،حاضر نشد تا در آن جنایت هولناک و ننگین شریک شود و با روی باز به استقبال مخاطرات و مشکلات رفت.
اقدام بزرگ آیت الله منتظری جلوه ای از حقیقتی جاودانه است که انسان فرا تر از عقیده ، مرام سیاسی و عملکردش هست . شناسایی حقوق هر فرد به اعتبار انسان بودن و برخورداری از ویژگی های فیزیولوژیک است. انسانی که گوشت ، پوست و خون دارد سزاوار بهره مند شدن از حقوق ویژه ای است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر ذکر شده است. مجاهدین هر کاری کرده باشند و هر نوع انتقادی نسبت به عملکرد آنان وارد باشد اما سزاوار آن هستند که از حقوق انسانی و بویژه حق زندگی و صیانت ذات بهره مند گردند . حقوق بشر و مزایای آن همه انسان ها را فارغ از هر عقیده و رفتاری شامل می شود. تفکیک و تمایز بین دفاع از حق و عقیده یکی از شالوده های اخلاقی دنیای جدید است و نقشی مهم در تعالی و پیشرفت جوامع ایفا کرده است. دفاع از حقوق انسانی یکی از مولفه هایی است که چون ملاطی نه تنها یک ملت بلکه کل خانواده بشریت در دنیا را وحدت می بخشد.
دفاع از حقوق دیگری موقعی معنای واقعی و محصل خود را پیدا می کند که مشمول دفاع از حق مخالف نیز باشد. سخن لوتر که حاضرم جانم را فدا کنم تا مخالفم نظرش را بیان کند ، وجه یوتوپیایی این اعتقاد را باز می تاباند.
اگر غایت روشنفکری و حق طلبی کاستن از آلام و رنج های انسان ها و افزودن بر شادی و رضایت آنها است ، لذا بر افراشته شدن چتر حقوق بشر بر همگان بدون هر گونه تبعیضی یکی از لوازم و شروط جامعه انسانی و اخلاقی است. یکی از بزرگترین دستاورد های جامعه مدنی ایران در دهه های اخیر پشتیبانی و حمایت ا زحقوق یکدیگر ضمن حفظ مرزبندی های سیاسی و اعتقادی بوده است و در واقع این مفهوم چونان ارزشی در جامعه و فرهنگ سیاسی ریشه دوانده است بنابراین قابل پذیرش نیست که عده ای در خصوص مجاهدین تبعیض آمیز برخورد کنند و نسبت به لحاظ این اصل سکوت پیشه کنند. نه مخالفت نظری و سیاسی توجیه می کند این سکوت را و نه نگرانی از هزینه های کار. این میدان ارزش هزینه دادن را دارد اما در شرایط کنونی ایران این کار هزینه چندان متفاوتی با دیگر اقدامات حقوق بشری ندارد. حوادث پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری دهم نشان داد که نظام ولایت فقیه در برخورد با هر کسی که موی دماغ گردد و یا مزاحم انگاشته شود ، اهل تبعیض و در نظر گرفتن دوری ها و نزدیکی ها نیست. برای شیفتگان قدرت انحصاری در شدت و نوع برخورد فرق نمی کند میر حسین موسوی محبوب بنیانگذار جمهوری اسلامی جلوی آنان قرار گرفته باشد یا مسعود رجوی رهبر مجاهدین. آنها قبل از دوم خرداد شروع به نام گذاری اصلاح طلبان تحت عنوان منافقین جدید کردند.
البته سکوت برخی و یا موضع گیری علیه مجاهدین متاثر از دشمنی است که با این گروه پیدا کرده اند و دچار نوعی هیستری شده اند. بنا به موازین اخلاقی و انسانی و آموزه های قرانی نباید در برخورد با اشتباهات گروهی از جاده انصاف و عدالت خارج شد. بعد نوعی رفتار دوگانه در این میان مشاهده می گردد. برخی در دفاع از حقوق برخی از صاحب منصبان سابق نظام که مسئولیت مستقیم و یا غیر مستقیم در سرکوب های خونین و یا سوء استفاده از اموال عمومی داشته اند ، دچار هیچگونه تردیدی نمی شوند وخیلی با گشاده دستی و تسامح برخورد می کنند و حتی از دادن رهبری جنبش سبز به برخی از کسانی که از معماران معضلات و مصیبت های کنونی جامعه ایران هستند ،ابایی ندارند اما وقتی به مجاهدین می رسند ، هیچ خطایی را قابل گذشت نمی دانند. کافی است نوع مواجهه گروهی از اصلاح طلبان و سایت های آنان در برخورد اصول گرایان با مهدی هاشمی و کلا خانواده هاشمی رفسنجانی را با موضع آنها نسبت به قساوت و برخورد خشونت طلبانه ارتش عراق در کمپ اشرف مقایسه شود . دخالت دادن حب و بعض های سیاسی در دفاع از حقوق افراد با ادعای ” ایران برای همه ایرانیان ” تعارض دارد و یکی از مصادیق قائل بودن به نگرش خودی و غیر خودی در عرصه عمومی است. از زاویه ای دیگر برخی از کسانی که امروز در زندان هستند و به حق از حمایت گسترده حقوق بشری برخوردار هستند ، در دهه شصت عملکرد قابل دفاعی ندارند و بخصوص در تضییع حق مخالفان و بخصوص سازمان مجاهدین خلق مشارکت داشته اند . اگر آن برخورد های آزادی ستیزانه نبود ، سازمان مجاهدین سرنوشت دیگری پیدا می کرد.
عدم اشراف بر مساله و روشن نبودن چگونگی حادثه نیز دلیل بر سکوت نمی شود . مساله اصلی تقبیح خشونت صورت گرفته است که در طی آن ۳۴ نفر در یک روز کشته شده اند . می توان خواهان تشکیل کمیته حقیقت یاب شد اما همزمان حق مصونیت ساکنان اشرف از خشونت و اذیت و آزار دولت عراق را برسمیت شناخت. بر اساس قوانین جهانی ،دولت عراق تا زمانی که اعضاء مجاهدین در این کشور بسر می برند ، مسئول حفظ جان و تامین امنیت آنها است.
طبیعی است حاکمیت می کوشد تا با ایجاد برساخته کاذب، دفاع از حق را به منزله حمایت سیاسی و عقیدتی جا بزند و بدینترتیب مانع شکل گیری اعتراض فراگیر نسبت به سلب حقوق قربانیان نقض حقوق بشر شود. بنابراین مناسب ترین برخورد با این چالش بی اعتنایی به مانور های تبلیغاتی حکومت و عمومیت بخشیدن به دفاع از حقوق انسانی افراد بر طبق موازین حقوق بشری است. هیچ گزینه ای را نباید حذف کرد و یا از این موهبت محروم کرد. حقوق بشر حتی شامل تبهکار ترین افراد هم می شود آنان نیز محق هستند تا از حقوق انسانی بهره مند باشند. کافی است دادگاه صدام حسین و میلوشویچ را در نظر گرفت. حتی شریر ترین بزهکاران نیز باید از حق دادرسی عادلانه برخوردار باشد. نوع موضعگیری ها پیرامون زندانیان عادی که در زندان قزل حصار شورش کردند و یا پرونده سکینه محمدی و یا دیگر متهمان به زنا و قتل همسر راهگشا است . دفاع از حقوق ساکنان اشرف بمراتب اولویت بالاتری نسیت به این افراد دارد. صرفنظر از هر نوع ایراد و اشکالی که بتوان به مجاهدین گرفت ولی این واقعیت را نمی توان کتمان کرد که اکثر اعضاء این سازمان در اشرف افراد آرمانگرایی هستند که برای دفاع از عقیده شان سختی های زیادی را تحمل می کنند و انگیزه بسیاری از آنان نجات کشور و خدمت به خلق و میهن است. آنها عمدتا به لحاظ شخصیتی افراد وارسته ای هستند . لذا باید این مساله را ضمن حفظ مرزبندی با دیدگاه های سیاسی و نوع سلوک آنان در نظر گرفت و در دفاع از حقوق انسانی و برخورد تعالی بخش با آنان دچار تردید نشد.
در این میان مدافعان حقوق بشر مسئولیت سنگینی دارند و عدم موضع گیری از سوی آنان به وجهه حقوق بشری شان لطمه می زند .
البته مشکل فقط محدود به مخالفین نیست ، بلکه خود رهبران سازمان مجاهدین وپاره ای از هواداران آنها نیز در ایجاد فضای دو قطبی و صفر و یکی نقش دارند. از دیدگاه مجاهدین دنیا به دو بخش جمهوری اسلامی و آنان ختم می شود و گزینه های دیگر وجود ندارد ! آنها دفاعی از حقوق شان را می پسندند که یا پشتیبانی از حقوق را به حمایت از موضع سیاسی سازمان پیوند بزند ویا مواضع انتقادی مسکوت گذاشته شود! در غیر این صورت دفاعی که در عین تاکید بر رعایت حقوق انسانی این سازمان ، بر آشکار کردن تفاوت های عمیق سیاسی و عقیدتی تاکید دارد و بحران اشرف را فقط به برنامه ریزی جمهوری اسلامی تقلیل نمی دهد و برای دولت عراق و بخشی از مردم عراق نیز وزنی مستقل قائل است را تخطئه می کنند.
البته این نوع برخورد مجاهدین مسبوق به سابقه است و در عین حال اگر پیشینه گروه ها بخصوص در سالیان اولیه انقلاب واکاوی شود بسیاری از آنان نیز دچار همین سنت بودند ولی در تحولات دهه های اخیر بسیاری از گروه ها از این چهارچوب تنگ بیرون آمدند و با کنار گذاشتن مطلق انگاری فراختر به تنظیم روابط خود با دیگران پرداختند. سازمان مجاهدین و سمپات های شان حق دارند تصویر اسطوره ای از خود و اعضاء جان باخته شان بسازند ، اما دیگران چنین الزامی ندارند و حق دارند از زاویه خودشان به مساله بنگرند که کاملا ضد تصویر اسطوره ای است . به عنوان مثال برای مدافعان سازمان مجاهدین عملیات فروغ جاویدان تلاشی برای آزاد سازی کشور بوده است و ممکن است برخی از کسانی نیز که در آن عملیات شرکت داشتند با همین انگیزه وارد کارزار شدند. اما این مساله برای برخی دیگر و کثیری از فعالان سیاسی ایران این چنین نیست و حرکت براندازانه ” از مهران تا تهران ” نوعی همکاری با دشمن متجاوز به خاک ایران محسوب می شود که پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران ، در تدارک تداوم جنگ و تبدیل آن به مصاف بخشی از ایرانیان با حکومت بود . حتی اگر جنگ ایران و عراق هم کنار گذاشته شود ،باز از آنجاییکه حرکت برق آسا و غافلگیر کننده سازمان با مردم ایران مطرح نشده بود و از الزامات دمکراسی در آن خبری نبود ،لذا عملیات نظامی حرکتی از سوی یک گروه سیاسی برای قبضه قدرت تلقی می گشت که پذیرش پایان جنگ از سوی جمهوری اسلامی را نتیجه ضعف و ناتوانی آن تفسیر کرده و فضا را برای استفاده از این موقعیت مساعد دیده بود.
روشن نبودن مرز های عملیات سازمان با مقاصد و اهداف صدام و پشتیبانی لجستیک و نظامی دولت وقت عراق ، ادعای رهبران سازمان در بعد ملی و مردمی بخشیدن به عملیات فروغ جاویدان را مخدوش می سازد.
تثبیت تمایز دفاع و حمایت سیاسی نیازمند آن است که افراد از دو سو الزامات منطقی این تفکیک را بپذیرند. دفاع اسطوره ای و آرمانی از قربانیان حق هر جریانی است اما نباید این موضوع را از مخالفان و عرصه عمومی نیز انتظار داشت و دفاع حقوق بشری را با حمایت از عقیده و مرام و یا فرو گذاردن انتقادات و روشن کردن تمایز ها یکسان انگاشت. برخی از مدافعان سازمان مجاهدین با مقدس کردن زندانیان این سازمان بخصوص در دهه شصت به تخطئه دیگر زندانیان سیاسی در ادوار بعد می پردازند و چنان برخورد می کنند که گویی دیگران شایسته اطلاق زندانی سیاسی نیستند! این برخورد ضمن آنکه با واقعیت منافات دارد و نوعی انحصار طلبی را نمایان می سازد ، برمشکلات نیز می افزاید. قطعا مرارت ها و سختی هایی که زندانیان سازمان مجاهدین خلق چه در گذشته و چه الان تحمل کرده اند قابل قیاس با دیگران نیست و از این منظر شایسته احترام هست اما این احترام متوجه عقاید و باور های سازمان نمی شود . به عبارت دیگر زندان ، شکنجه و آمار بالای اعدامی لزوما حقانیت و مشروعیت برای یک جریان سیاسی نمی آورد. در مورد سازمان بسیاری هستند که ضمن محکومیت شدید برخورد های جمهوری اسلامی اما در عین حال مخالفت جدی با عملکرد و مواضع سازمان مجاهدین خلق دارند. عدم واکنش گسترده جامعه نسبت به سرکوب اعضاء سازمان مجاهدین خلق به میزان زیادی به این مساله بر می گردد
شرایط ایران و حساسیت موضوع سازمان مجاهدین خلق می طلبد تا گروه ها و افراد به صورت متفاوت جنایت رخ داده در اشرف را محکوم نمایند. ممکن است برخی به صرف محکومیت بسنده کنند و جماعتی دیگر صلاح بدانند که در عین محکومیت ، موضع منفی شان نسبت به سازمان را نیز قید کنند و با در نظر گرفتن وریشه یابی تمامی ابعاد مختلف قضیه و لحاظ کردن حقوق طرفین منازعه و شناسایی ابعاد مختلف راه حلی جامع ارائه بدهند. منطقی نیست که از همه انتظار یکسان داشت. البته مجاهین هم حق دارند به نقد موضع گیری ها بپردازند منتها بین نقد و تخطئه تفاوت های بارزی وجود دارد.
برخورداری مجاهدین از حمایت حقوق بشری نیازمند از بین رفتن فضای دو قطبی حمایت – مخالفت با مواضع سازمان مجاهدین خلق است و این امر نیازمند کوشش دو طرفه هست. می توان از حقوق انسانی ساکنان اشرف دفاع کرد و در عین حال مرزبندی و مخالفت صریح با مواضع و روش های فعالیت این سازمان داشت. منتها مخالفتی که جنبه خصومت و عداوت ندارد و مبتنی بر انصاف و منطق است. رهبری سازمان مجاهدین و سمپات های آن نیز باید آستانه تحمل شان نسبت به انتقادات را بالا ببرند و اجازه دهند موج محکومیت خشونت در اشرف فرا تر و مستقل از مواضع سازمان مجاهدین خلق در این خصوص و موارد دیگر جریان یابد .
این مطلب در تاریخ ۲۷/۰۱/۱۳۹۰ در روز آن لاین منتشر شده است.

ارسال شده در سیاسی | دیدگاه‌ها برای فاجعه اشرف و تلالوء شجاعت اخلاقی آیت الله منتظری بسته هستند